🍃🍃🍃
اسب سواری مرد چلاقی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست.
مردِ سوار، دلش به حال او سوخت.
از اسب پیاده شد و
او را از جا بلند کرد و
روی اسب گذاشت تا او را به
مقصد برساند.
مرد چلاق وقتی بر اسب سوار شد
دهنه ی اسب را کشید و گفت:
اسب را بردم و با اسب گریخت.
اما پیش از آن که
دور شود صاحب اسب داد زد:
«تو تنها اسب را نبردی #جوانمردی
را هم بردی.
اسب مال تو؛ اما گوش کن ببین
چه می گویم.»
مرد چلاق اسب را نگه داشت
مردِ سوار گفت:
«هرگز به هیچ کس نگو چه گونه اسب را به دست آوردی؛
زیرا می ترسم دیگر هیچ سواری
به پیاده ای رحم نکند!»
📎 این داستان همه ی کسانی است که با ظاهر موجه، از اعتماد مردم سوء استفاده می کنند و اعتماد و اعتقاد آنان را می دزدند!
🌱 #داستانک
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌱 @sad_dar_sad_ziba 🌱