🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌱داستانک:
✍ در جنگ صفین بود که امیرالمومنین (درود خدا بر او) #نوجوان سیزده ساله ای را نقاب بر صورتش زد و زره پوشانید و روانه میدان کرد.
معاویه، «ابوشَعتا» که دلاور عرب بود و در شام او را حریف هزار اسب سوار میدانستند به میدان فرستاد ولی او گفت: در شأن من نیست که با این دلاوری هایم با او بجنگم پسرم برای او کافی است.
ابوشعتا ۹ پسر خودش را به میدان فرستاد و آن نوجوان همه را به درک واصل کرد.
ابوشعتا برای انتقام خون پسرانش به میدان آمد اما فقط با یک ضربه به هلاکت رسید. امیرالمومنین (درود خدا بر او) به نوجوان فرمودند:
بس است پسرم برگرد.
تمام لشکر گفتند یا علی بگذار جنگ را تمام کند. اما امیرالمومنین فرمودند:
نه او پسرم #عباس ، قمر بنی هاشم است.
اِنَّه ذُخرُ الْحُسَین: او ذخیره برای حسين است.
📘 امالى طوسى، ص۲۷۵، حدیث۵۲۶
📰 #مجله_ی_مجازی «صد در صد»
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄؛
#آینه_ی_عبرت
تاریخ، بدون دستکاری🎥🎥🎥
………………………………………
«وندی شرمن» نماینده ی ارشد آمریکا در مذاکرات برجام در کتاب خاطرات خود می نویسد:
🔸با گذشت زمان آموختم که در چه مواقعی حرکات دراماتیک #ظریف نمایشی است یا واقعا او ناراحت است.
وقتی حس میکردم واقعا ناراحت است او را «#جواد» خطاب میکردم و وقتی میدیدم که وانمود میکند (ناراحت است) به او میگفتم جناب وزیر!
🔸عراقچی نکتهای را که بیشتر درباره آن توافق شده بود به چالش کشید. این یکی از ویژگیهای ثابت شده ایرانیها در مذاکره است.
اما من در آن لحظه صبرم به سر رسیده بود و اشک در چشمانم جمع کردم و جواب دادم «#عباس کافی است.شما همیشه...»
پس از سکوتی طولانی #عراقچی حرفش را پس گرفت.
🔸سرانجام ما آن قدر با هم وقت گذرانده بودیم که دیگر نمیتوانستیم جنبه انسانی یکدیگر را نادیده بگیریم. مانند کمردرد مزمن #جواد_ظریف یا شکستن پای #جان_کری ...
در وقتهای استراحت میان جلسات #مذاکره از جزئیات دشواریهای زندگی خود میگفتیم و با مهربانی باهم رفتار میکردیم.
📰 #مجله_ی_مجازی «صد در صد»
🌱 @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
#آرمانشهر 🌃
/اجتماعی
✍🏼دکتر علی شریعتی:
«#محرم هم تمام میشود.
به خانه هایمان میرویم و
مهیا میشویم برای همه ی آنچه که بوده ایم.
#حسین را هم درون پستوهایتان پنهان کنید تا سال دیگر!
چون علم و کتل و نخل و زنجیرهایتان.
اکبر و اصغر و قاسم و عباس را هم!
#عباس را نه!
به کارتان می آید .
برای قسم خوردنتان هنگام دروغ.
برای گاه خطر هایتان.
زمانی که می خواهید سر دیگری کلاه بگذارید و شاهدی می خواهید، به کارتان می آید .
فردا صبح هم کرکره ی مغازه هایتان را بالا بدهید.
درِ بنگاههایتان را باز کنید و یک لایتان را چهارلا حساب کنید.
کلاه هایتان را آماده کنید برای اینکه دوباره تا خرخره سر مردم بگذارید.
آنچه را این روز ها خرج نذریهایتان کردید،خرج شربت، چای، مرغ و برنجتان،
به یک باره جبران کنید.
بروید و حسین و دردهایش را به حال خود بگذارید.»
@sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─