eitaa logo
🌸 زندگی زیباست 🌸
773 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3هزار ویدیو
22 فایل
°•﷽•° 📰 #مجله_ی_مجازی 🌸 زندگی زیباست 🌸 «همه چیز بَـــراے زندگۍ زیــ★ـݕـا» رسانه های دیگر ما: «خانه ی هنر و هنرمندان» http://eitaa.com/rooberaah «ارج» http://eitaa.com/arj_e_ensan ارتباط با مدیر: @kooh313 تبادل و تبلیغ: @fadakq2096
مشاهده در ایتا
دانلود
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 سیاسی ترین راهپیمایی 🎤 «حسن رحیم پور» /روشن بینی و روشنگری 🌙 🌕 ……………………………………… 🗞 «زندگی زیباست» ╭─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─ ‌ ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
🌈 رقص رنگ ها در هنر دست ایرانی 🌿 @sad_dar_sad_ziba
🌿🌸🌿 از نشانه های آرامش و خوشبختی انسان آن است که از هر اشتباه و خطایی که از او سر می زند، تجربه ای جدید به دست آورد و روشی نو در پیش گیرد. 🌊 آقای روان شناس 🗞 «زندگی زیباست» @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ 🌸 چه زیبا می‌شد این دنیا اگر شاه و گدا کم بود اگر بر زخم هر قلبی همان اندازه مرهم بود 🌸 چه زیبا می‌شد این دنیا اگر دستی بگیرد دست اگر قدری محبت را به ناف زندگانی بست 🌸 چه زیبا می‌شد این دنیا کمی هم با وفا باشیم نباشد روزگاری که نمک بر زخم هم پاشیم 🌸 چه زیبا می‌شد این دنیا نیاید اشک محرومی زمین و آسمان لرزد ز آه و درد مظلومی 🌸 چه زیبا می‌شد این دنیا شود کینه ز دل ها گم اگر بشکستن پیمان نگردد عادت مردم ‌ 🍀 «زندگی زیباست» 💫 @sad_dar_sad_ziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 علت سقوط و انقراض حکومت ساسانیان از نظر وزیر خردمند ایرانی تاریخ، بدون دستکاری 🎥 ……………………………………… 🗞 «زندگی زیباست» 🌱 @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
🔹 به کارگیری دستگاه سی تی اسکن سیار در دانشگاه شیراز ☘ ساخت ایران 💠 سال «مهار تورم، رشد تولید» /تولید ایرانی 🌾 🔩 💊 ……………………………… 🗞 «زندگی زیباست» 🌱 @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ ⚙🛠 🔩ঊঈ═┅─
🍀🌺🍀 آقایان عزیز! زنان خواهان مردی شاداب و شوخ طبع هستند. زن همیشه مردی را که قادر به خنداندنش باشد، دوست دارد. اگر کسل و بی‌حال باشید، خسته کننده خواهید بود. / خانوادگی مشاور 💐 [همه چیز برای زندگی زیبا] @sad_dar_sad_ziba ─┅═ঊঈ🦋🌹🦋ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌳 روستای پاجی میانا / مازندران / نَمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷 @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
2_144189955855684467.mp3
12M
🎙 بشنوید: مدح «مسیر خوب زندگی» از استادم حاج محمود کریمی 🖤🥀🖤 🚩🏴🚩 @sad_dar_sad_ziba
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بود» ⏪ بخش ۱۱۷: نادر روی زانو هایش خم شد. با کشیدن موهای دانیال سرش ر
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بود» ⏪ بخش ۱۱۸: _ بازی تمومه! گنگ و گیج بودم. صدای شلیک از بیرون شنیده می شد. نادر متحیر به برادر زاده اش خیره ماند. تبسمی شیطانی کنج لب هایش نشست. دانیال فریاد زد: _ کپسول سیانور داره؟ با قدمی بلند خود را به عمویش رساند و مشتی محکم بر صورتش کوبید؛ آن قدر محکم که چیزی از دهانش به بیرون پرت شد. _ کجا؟ حالا حالاها باهات کار داریم. مرد به سرعت نادر را به دیوار چسباند و دستانش را از پشت دست بند زد. صدای تیراندازی کم و کمتر می‌شد. آن چند مرد، بی‌خیال رئیسشان، از مهلکه گریخته بودند و درگیری بیرون از خانه ادامه داشت. آتش در چشمان نادر زبانه می‌کشید. شکست در وجب به وجب حالش محسوس بود. دانیال، با صدایی از قعر چاه نامم را خواند: «زهرا خانم، حالتون خوبه؟!» احمقانه‌ترین سؤال دنیا را پرسید. به سختی خم شد و دستانم را گشود. _ نترسید، همه چی تموم شد. دیگر ترس، جزئی از جان و تنم محسوب می‌شد. استخوان‌هایم چون مومیایی هزار ساله خشک شده بود و به شدت درد می‌کرد. خودم را در آغوش گرفتم. حس انجماد داشتم و بی‌وقفه می‌لرزیدم. نجوای پر کینه ی نادر حواسم را به درکشید: _ اسماعیل! حضور پدر را حس کردم. با قدم‌های پر صلابتش وارد شد و پیروزمندانه مقابل نادر ایستاد. نادر با چانه ای گره زده مهمل بافت. _ بالآخره نوبت ما هم می شه. اون قدر می‌کشیمتون تا تموم شید. اون روز زیاد دور نیست، حاج اسماعیل! تبسمی بر قوام چهره‌اش نشست و با جذبه ی جذاب چشمانش به دیوانگی نادر نگریست. _ ببرینش! مرد که حالا می‌دانستم مأمور است، نادر یاغی را به سمت در هل داد. نگاه نگران پدر میان من و دانیال می‌چرخید. مرد مو طلایی دست به دیوار گرفت تا تعادلش را از کف ندهد. _ من خوبم، حاجی، زهرا خانم رو دریابید. اصلاً این دیوانه مفهوم خوب بودن را می‌دانست؟ لرزش امانم نمی‌داد. پدر به سرعت گرمکن از تن گرفت و تن پوش تنم کرد. _ خسته نباشی فرمانده! زل زدم به نگرانی چشمان حاج اسماعیل و اشک بر گونه‌ام راه گرفت. هیچ چیز شیرین‌تر از امنیت نبود. ناگهان صدای زمین خوردن چیزی توجهمان را به خود کشید. دانیال بود که نقش بر زمین شد. پدر هراسان دوید و من وحشت زده خشکم زد. دانیال با چشمانی بسته و هیبتی شبیه به مردگان کنار دیوار افتاده بود و تکان نمی‌خورد. پدر پریشان احوال به صورت دانیال ضربه می‌زد. _ دانیال، بابا جان! صدام رو می‌شنوی؟ دانیال! یعنی مرده بود؟ بیچاره آن پیرزن مسکوت! فریادهای مضطرب حاج اسماعیل که تقاضای کمک می‌کرد، لحظه به لحظه در شنوایی ام محو می‌شد. آن قدر محو که چشمانم به سیاهی نشست. ⏪ ادامه دارد... ................................. 🌳 💠 «زندگی زیباست» http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba ┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
⛓ حبس ابد 💎 ……………………………………… 💐 «همه چیز برای زندگی زیبا» 💐 @sad_dar_sad_ziba 🍃
🌿🌸🌿 شکست ها نمی آیند تا ما را نابود کنند، می آیند تا مسیر درست را به ما نشان بدهند. 🌊 آقای روان شناس 🗞 «زندگی زیباست» @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄