هدایت شده از تفسیرآیه به آیه قرآن کریم
AUD-20220209-WA0032.mp3
2.08M
@tafsirghorangharaati
آیه ۳۸ و۳۹ ازسوره بقره
🔻در پی شهادت مجاهد قهرمان فرمانده «یحیی سنوار» امام خامنه ای (مدظله العالی) پیامی صادر کردند که تا دقایقی دیگر منتشر میشود.🇮🇷🔥✌️
سيُنشر في غضون دقائق، بيان تعزية قائد الثورة الإسلامية، الإمام الخامنئي(دام ظله)، إثر استشهاد القائد الكبير لعملية «طوفان الأقصى»، ورئيس المكتب السياسي لحركة «حماس»، الشهيد يحيى السنوار.
✍ساحل آرامش ما می تراود قلم تو را با نور مثلِ آرامشِ نگاه طلوع...
واژه هایم به عشق می پیچند...
مثل پیچک به داربستِ حضور...
می شتابند با تمام وجود...
سوی دروازه ی طلایی نور...
روی اندیشه ام که می لغزی می زدایی غبار تشنگی ام با نگاهی به رنگِ پاکِ سحر...
می سرایم تو را به پاکیِ صبح
پشت حس صلابت یک کوه...
💢روزتون در پناه و حصار نور شهدا...
#شهید_سیدرضا_صمدانی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
📝#داستانضربالمثلها
🔹برق از سرش پرید
✍کنایه از اوج تعجب و متحیر شدن از کار یا سخنی است که انتظار آن را نداشته باشند.
معمولا این مَثل را زمانی به کار میبریم که با قیمت بالای کالا یا خدماتی مواجه و شوکه شویم.
🔹️کلا این ضربالمثل توصیفی است؛
یعنی اگر بخواهند چهره و حالت شگفت زده شده افراد را بصورت اغراقآمیز توصیف و بیان کنند از این اصطلاح استفاده میکنند.
بدین معنی که شدت ماجرا بسیار زیاد بوده که این چنین شخص را مات و مبهوت کرده است!
🔸اصطلاح دیگری نیز نزدیک به این اصطلاح وجود دارد با این عنوان ”برق از چشمش پرید”.
این مَثل را بیشتر وقتی کسی ضربهی جسمی سخت و شوکهکننده دریافت کند به کار میبرند.
برای مثال زدن ضربه در حین مرافعه و دعوا. یا توپی که در حین ورزش محکم به صورت ورزشکار برخورد کند و موارد مشابه.
💥#برق_از_سر_پریدن
🍂🌺🍂🌺🍂🌺
📝داستان بسیار جالب و آموزنده از #فریادرسی یاور مظلومان #امیرمومنانعلیعلیهالسلام :
✍زید نساج می گوید:
در کوفه ساکن بودم و همسایه ای داشتم که روزهای جمعه جایی می رفت و من نمی دانستم کجا می رود، یک روز به او گفتم، روزهای جمعه کجا میروی؟
گفت: من به نجف برای زیارت علی(ع)میروم.
گفتم: این هفته که خواستی بروی، مراهم با خود ببر، قبول کرد
من روز جمعه داخل خانه معطل شدم ولی نیامد. بلند شدم به درخانه اش رفتم و در زدم، عیالش عقب در آمد و گفت: کیه؟!
🔹به زنش گفتم: بنا بود آقا بیاد مرا خبر کند برویم نجف! گفت: لابد فراموش کرده است.
با خودم گفتم تنها میروم، آمدم رسیدم نزدیکیهای مسجد حنّانه، نزدیکی این مسجد یک چاهی معروف است که این چاه،
همان چاهی است که شبها امام علی(ع)می آمد و سرش را درون چاه کرده و درد دلش را به چاه می گفت.
یک وقت دیدم همسایه ام لب این چاه ایستاده، سطل داخل چاه انداخته تا آب بکشد و غسل بکند.
🔸پشتش طرف من بود نگاه کردم دیدم یک زخمی روی شانه راستش است به اندازه یک وجب.
تا رویش را برگرداند و دید من می آیم و این زخم شانه اش را دیدم خیلی ناراحت شد، رفتم سلامش کردم، فلانی بنا بود، مرا هم خبر کنی و منم بیایم؟!
گفت: یادم رفت. گفتم :
این زخم روی شانه ات چیست؟!
گفت چه کار داری، خیلی اصرارش کردم، گفت: تا زنده ام به کسی نمیگوئی؟!
گفتم: نه!
🔹گفت: فلانی! ما ده نفر بودیم و هر شب می رفتیم سر راه مردم را می گرفتیم و دزدی می کردیم، و به عیش و عشرت گناه می پرداختیم .
یک شب به خانه آمدم در میان خانه مست ولایعقل افتاده بودم، یک وقت عیالم شمشیرم را آورد و گفت:
آی مرد فردا شب رفقای تو بخانه ما می آیند، هیچی نداریم، بلند شو بُرو سر راه بگیر و چیزی پیدا کن و بیاور.
گفت: من نصف شب حرکت کردم آمدم دم دروازه کوفه، نم نم باران هم می آمد گاهی هم رعد و برق جستن میکرد،
🔸یک وقت برقی جستن کرد و وسط راه را نگاه کردم دیدم دو سیاهی می آید، خوشحال شدم که دست خالی بر نمی گردم.
یک مقداری گذشت، برق دیگری جستن کرد این دو نفر نزدیکتر شده بود دیدم زن هستند،
گفتم: زور یک مرد به دو زن بهتر می رسد اگر دو مرد بودند کارم مشکل تر بود، نزدیکتر آمدند یک برق دیگر جستن کرد،
🔹نگاه کردم و دیدم یکی از آنها پیر و دیگری یک دختر جوان و بسیار زیبا، شیطان مرا وسوسه کرد،
رفتم جلو، آنچه طلا و خلخال و نقره و لباس داشتند از اینها گرفتم تا خواستم دست خیانت طرف دختر دراز کنم یک وقت پیر زن به التماس افتاد و خودش را روی قدمهایم انداخت و گفت:
ای مرد: هر چه طلا و لباس زیور داشتیم بُردی ، ولی دست درازی به طرف این ناموس نکن!
🔸این دختر یتیمه است، مادر ندارد و فردا شب هم زفاف این دختر است و من خاله این دختر هستم.
این دختر، امشب خیلی به من اصرار کرد و گفت خاله جان! من فردا شب به خانه شوهر می روم و مشکل میدانم به این زودیها به من اجازه بدهند تا بروم قبر علی(ع)را زیارت کنم.
امشب می خواهم او را برای زیارت آن حضرت به نجف ببرم!
🔹هرچه از زیور آلات ما گرفتی مال تو باشد ولی آبروی این دختر نبر !
هر چه این پیره زن التماس کرد، در من اثر نکرد و گفتم: فایده ای ندارد.
دیدم خیلی پافشاری میکند، یک شمشیر حواله پیر زن کردم، ترسید و بیچاره کنار رفت، خواستم دست خیانت و تجاوز به سمت آن دختر دراز کنم
یک وقت دیدم دختر رویش را به طرف حرم امیرالمؤمنین برگردانید و با دلشکسته صدا زد یا علی(ع) خَلِّصْنی ای علی(ع) خلاصم کن.
🔸یک دفعه صدای سُم اسب شنیدم تا نگاه کردم دیدم سواری کنار ما ایستاد و به من تندی کرد و صدا زد؛ ای بیحیا دست از این دختر بردار.
از آن غروری که در من بود گفتم: اوّل خودت را از دست من خلاص کن بعد شفاعت این دختر را بکن ؛
تا این جسارت را کردم یک شمشیری حواله شانه من کرد، من بی حال روی زمین افتادم ولی گوشهایم می شنید که آقا به آن پیرزن و دختر می فرماید:
طلاها و لباسها و خلخالها را بردارید از همینجا برگردید، علی(ع) زیارت شما را قبول کرد.
🔹یک وقت دیدم پیره زن صدا زد:
ای آقا تو که جوانمردی کردی و ما را از دست این ظالم نجات دادی، محبّت دیگری هم به ما بنما، چند قدمی همراه باش تا کنار قبر علی(ع) که آرزوی زیارت آقا به دل این دختر نماند.
یک وقت شنیدم آن آقا صدا زد آی زنها من امیرالمؤمنین علی هستم ،
تا متوجه شدم که او امام علی بن ابیطالب (ع) است. از کار خود پشیمان شدم. فورا خودم را به پای حضرت علی(ع)انداختم.
🔸عرض کردم آقا من توبه کردم مرا ببخش حضرت فرمود:
اگر واقعا توبه کرده باشی خدا می پذیرد. عرض کرم: آقا این زخم خیلی مرا آزار می دهد.
آن حضرت مشتی خاک برداشت و بر پشت من زد. زخم من خوب شد ولی اثر آن برای همیشه بر پشتم باقی ماند.
📚کتاب امامت
نویسنده : شهید آیت الله دستغیب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍با عزت و سربلندی به معراج شهیدان پرواز کرد...
🔹در قربانگاه چون اسماعیل خلوت کرده است با یار انگار...
🔸باید خون شد در راه قدس باید رد شد از این دیوار...
#شهید_یحیی_سنوار
✍یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه...
💢دیدار از مادر شهید حمید حسیبی و خانواده شهید حاج علی نخعی به همراه قرائت زیارت عاشورا ۲۷ مهرماه ۱۴۰۳...
🔹شهید حمید حسیبی يكم مرداد ۱۳۴۹ در شهر كرمان چشم به جهان گشود پس از اتمام دوره راهنمایی به عنوان جهادگر از سوی جهاد سازندگی در جبهه حضور یافت.
🔸در بیست و پنجم اسفند سال ۱۳۶۶ بر اثر اصابت ترکش مجروح شد و چهار روز بعد در بیمارستان آسیای تهران بر اثر عوارض ناشی از آن در سن هفده سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
🌹آدرس مزار مطهر شهید حمید حسیبی گلزار شهدای کرمان قطعه ۲ ردیف ۱ شماره ۱۵...
🌹آدرس مزار مطهر شهید علی نخعی گلزار شهدای کرمان قطعه ۲ ردیف ۷ شماره ۱۰...
#شهید_حمید_حسیبی
#شهید_علی_نخعی
🔻پیام امام خامنهای(مدظلهالعالی) در پی شهادت مجاهد قهرمان، فرمانده «یحیی السنوار»
امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی خطاب به ملتهای مسلمان و جوانان غیور منطقه با تجلیل از مجاهد قهرمان، فرمانده «یحیی السنوار» تأکید کردند: جبهه مقاومت همانگونه که قبلاً با شهادت برجستگان خود از پیشروی باز نماند، با شهادت سنوار هم کمترین توقفی نخواهد داشت باذنالله. حماس زنده است و زنده خواهد ماند.
متن ایشان به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ملّتهای مسلمان! جوانان غیور منطقه!
مجاهد قهرمان، فرمانده یحیی السّنوار، به یاران شهیدش پیوست.
او چهرهی درخشان مقاومت و مجاهدت بود؛ با عزم پولادین در برابر دشمن ظالم و متجاوز ایستاد؛ با تدبیر و شجاعت به او سیلی زد؛ ضربهی جبرانناپذیر هفتم اکتبر را در تاریخ این منطقه به یادگار گذاشت؛ و آنگاه با عزّت و سربلندی به معراج شهیدان پرواز کرد..
کسی چون او که عمری را به مبارزه با دشمن غاصب و ظالم گذرانده است، سرانجامی جز شهادت شایستهی او نیست. فقدان او برای جبههی مقاومت البتّه دردناک است، ولی این جبهه با شهادت برجستگانی چون شیخ احمد یاسین، فتحی شقاقی، رنتیسی و اسماعیل هنیّه از پیشروی باز نماند، و با شهادت سنوار هم کمترین توقّفی نخواهد داشت؛ باذن الله. حماس زنده است و زنده خواهد ماند.
ما چون همیشه، در کنار مجاهدان و مبارزان بااخلاص خواهیم ماند؛ بتوفیق من الله و عونه.
اینجانب شهادت برادرمان یحیی السّنوار را به خاندانش، به همرزمانش، و به همهی دلبستگان جهاد فیسبیلالله تبریک، و فقدانش را تسلیت میگویم.
والسّلام علی عباد الله الصّالحین
✍سیّدعلی خامنهای؛ ۱۴۰۳/۷/۲۸
بغداد الیوم: غیاب سردار «قاآنی» عملیات فریب ایران بود/ معادله جنگی جدید در راه است.
🔹عصام شاکر از رهبران چارچوب هماهنگی عراق پس از ظهور معنادار سردار «قاآنی» در انظار عمومی در پی جوسازی رسانهای دشمن گفت: دشمن ضربه محکمی از ایران دریافت کرد و تهران اوج اصول استراتژی عملیات «فریب جنگی» را به نمایش گذاشت.
🔹 «تل آویو سه هدف دنبال میکند؛ نخست؛ پایان دادن به آرمان آزادی فلسطین، دوم؛ کوچاندن اجباری اهالی غزه، نسل کشی و گسترش نبرد در لبنان و سوریه، سوم؛ تشکیل نظم نوین موسوم به خاورمیانه جدید با تملک بر منابع غنی نفت و گاز منطقه است.»
🔹احمد برسیم، کارشناس نظامی عراق: ظهور سردار قاآنی در انظار عمومی و در قید حیات بودن ایشان چه بسا، نویدبخش زنده بودن شیخ هاشم صفی الدین است و چه بسا، ممکن است هر آن، با نمایش خود دوست و دشمن شگفت زده شوند، اما در نهایت این حزب الله است که به جوسازی دشمن درباره وی پایان خواهد داد.»
🔹«حضور قاآنی در بیروت پس از ترور دبیرکل حزب الله در بازیابی سریع قدرت نظامی حزب الله و هدایت تشدید حملات به عمق اسرائیل مسألهای دور از انتظار نبوده و نیست.
#معرفی_شهید ❣
🪴نام و نام خانوادگی:شاهرخ ضرغام
🕊تاریخ تولد:1328/10/1
☁️تاریخ شهادت:1359/9/17
🌱محل تولد:تهران
💍وضعیت تاهل:مجرد
🪧محل مزار شهید:قطعه 24گلزار شهدای بهشت زهرا(س)
📕کتاب ها:شاهرخ حر انقلاب اسلامی
📷شغل:بسیجی
📺فیلم مربوط به شهید:
#شهیدشاهرخ_ضرغام
#کافه_کتاب
💠💠💠
💠💠
💠
📚آسایش جان(جلد۲)
✍دختر اساطرون و شاپور ذوالاکتاف
🔹در شهری کنار فرات سلطانی به نام اساطرون سلطنت می کرد. وی در اداره امور کشور خویش به اندازهای قدرتمند بود که شاپور ذوالاکتاف نیز او را پاس می داشت. وقتی شاپور با دولت روم صلح کرد،در فکر تسخیر شهر اساطرون افتاد. سپاهی مجهز حرکت داد و گرداگرد شهر را گرفت، ولی به واسطهی استحکام حصار،از فتح آن مأیوس گردید و پیوسته در قسمت خارجی شهر راه می رفت تا شاید چاره ای برای این کار پیدا کند. روزی دختر اساطرون به نام نضیره بالای حصار آمد و لشکر دشمن را تماشا میکرد. ناگاه چشمش به قامت مردانه شاپور افتاد. با همین یک نگاه فریفته ی او شد. نامه ای پنهانی رو به شاپور نوشت که اگر مرا به ازدواج خود در آوری،امکان تسخیر شهر را برایت فراهم می کنم. شاپور هم پذیرفت و دختر نیز شبانه ورود لشکریان را امکان پذیر ساخت.شاپور با سپاه خود وارد شد و آن جا را فتح کرد و اساطرون را کُشت.دستور داد سر او را بر نیزه ای نهاده و به مردم شهر نشان دهند.
🔹مردم پس از مشاهده سر سلطان از شاپور اطاعت کردند. شهریار ایران هم به پیمان خود وفا نمود و با دختر ازدواج کرد و مدّتی هم به او به سر برد. شبی چشم شاپور بر پشت دختر افتاد که بر اثر خراشیدگی خون آلود شده بود،پرسید:(این خراش از چیست )؟
🔹گفت:(شب گذشته در محل استراحت من (برگ مویی) بوده و بر اثر تماس آن برگ با بدنم خراش برداشته است).
🔹شاپور گفت:(پدرت تو را چه اندازه به ناز پرورده که پوستی به این لطیفی پیدا کرده ای)؟گفت:(پدرم مرا با بهترین وسایل استراحت پرورش می داد، غذایم را مغز سر گوسفند و زرده تخم مرغ و عسل قرار داده بود).
🔹شاپور از شنیدن این حرف سر به زیر انداخت و مدّتی در اندیشه بود. بعد سر برداشت و گفت:(تو که با پدری چنین مهربان این طور بی وفایی کردی،با من چگونه پایداری خواهی کرد)؟
🔹پس دستور داد گیسوان او را بر دم اسبی بسته در میان خارستانی کشیدند تا هلاک شد.(۱۶)
پیر پیمانه کش ما که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
منابع:
۱۶.پند تاریخ،ج۲،ص۹_نقل کامل ابن اثیر،ج۱،در ملوک الطوایف _داستان زنان،ص ۱۸۸
📜 #آسایش_جان_جلد_۲
✍فاطمه زینالعابدین پور
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
📌 وفات حکیم محمدرضا مهدوی قمشهای
🔹 محمدرضا مهدوی قُمشهای، از حکیمان و عارفان شیعه در قرن ۱۳ هجری بود. او سال ها در اصفهان به تدریس فلسفه پرداخت و در پایان عمر در تهران به تدریس حکمت متعالیه، حکمت اشراق و عرفان نظری مشغول بود. وی در سال ۱۲۴۱ ق در شهر قمشه (شهرضا) بهدنیا آمد.
🔻 معاصران وی، او را بهخاطر وارستگی و داشتن صفات اخلاقی پسندیده، میستودند. در هنگام هجرت به تهران، که مصادف با قحطی سال ۱۲۸۸ ق بود، اموال خود را به مستمندان بخشید. همچنین، رویدادهایی نقل شده که نشان دهنده حساسیت او در امور عاطفی و اخلاقی است. او شخصیتی باهوش و پایبند به قواعد شریعت بود.
🔸 وی حدود ده سال پایانی عمر خود را در تهران گذراند. رونق مکتب فلسفی تهران و مهاجرت حکیمان و عارفان به آنجا را علت اصلی مهاجرت وی به تهران دانستهاند. وی به تدریس عرفان مشهور بود.
▫️تعداد شاگردان درس او در تهران را تا هزار نفر برشمردند که شاگردان او را موجب انتشار حکمت و عرفان در ایران قلمداد کردهاند. حکیم قمشهای در ۱۴ ربیع الثانی ۱۳۰۶ ق در تهران درگذشت و در قبرستان ابن بابویه به خاک سپرده شد.
#تقویم_تاریخ
#۱۴ربیع_الثانی
#محمدرضا_قمشهای
💠💠💠
💠💠
💠
📚آسایش جان(جلد۲)
✍دختر اساطرون و شاپور ذوالاکتاف
🔹در شهری کنار فرات سلطانی به نام اساطرون سلطنت می کرد. وی در اداره امور کشور خویش به اندازهای قدرتمند بود که شاپور ذوالاکتاف نیز او را پاس می داشت. وقتی شاپور با دولت روم صلح کرد،در فکر تسخیر شهر اساطرون افتاد. سپاهی مجهز حرکت داد و گرداگرد شهر را گرفت، ولی به واسطهی استحکام حصار،از فتح آن مأیوس گردید و پیوسته در قسمت خارجی شهر راه می رفت تا شاید چاره ای برای این کار پیدا کند. روزی دختر اساطرون به نام نضیره بالای حصار آمد و لشکر دشمن را تماشا میکرد. ناگاه چشمش به قامت مردانه شاپور افتاد. با همین یک نگاه فریفته ی او شد. نامه ای پنهانی رو به شاپور نوشت که اگر مرا به ازدواج خود در آوری،امکان تسخیر شهر را برایت فراهم می کنم. شاپور هم پذیرفت و دختر نیز شبانه ورود لشکریان را امکان پذیر ساخت.شاپور با سپاه خود وارد شد و آن جا را فتح کرد و اساطرون را کُشت.دستور داد سر او را بر نیزه ای نهاده و به مردم شهر نشان دهند.
🔹مردم پس از مشاهده سر سلطان از شاپور اطاعت کردند. شهریار ایران هم به پیمان خود وفا نمود و با دختر ازدواج کرد و مدّتی هم به او به سر برد. شبی چشم شاپور بر پشت دختر افتاد که بر اثر خراشیدگی خون آلود شده بود،پرسید:(این خراش از چیست )؟
🔹گفت:(شب گذشته در محل استراحت من (برگ مویی) بوده و بر اثر تماس آن برگ با بدنم خراش برداشته است).
🔹شاپور گفت:(پدرت تو را چه اندازه به ناز پرورده که پوستی به این لطیفی پیدا کرده ای)؟گفت:(پدرم مرا با بهترین وسایل استراحت پرورش می داد، غذایم را مغز سر گوسفند و زرده تخم مرغ و عسل قرار داده بود).
🔹شاپور از شنیدن این حرف سر به زیر انداخت و مدّتی در اندیشه بود. بعد سر برداشت و گفت:(تو که با پدری چنین مهربان این طور بی وفایی کردی،با من چگونه پایداری خواهی کرد)؟
🔹پس دستور داد گیسوان او را بر دم اسبی بسته در میان خارستانی کشیدند تا هلاک شد.(۱۶)
پیر پیمانه کش ما که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
منابع:
۱۶.پند تاریخ،ج۲،ص۹_نقل کامل ابن اثیر،ج۱،در ملوک الطوایف _داستان زنان،ص ۱۸۸
📜 #آسایش_جان_جلد_۲
✍فاطمه زینالعابدین پور
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
💐 امروز ۲۸ مهر ماه سالروز شهادت مدافع حرم" هادی شجاع " گرامی باد
🌷تازه دامادی که ۲۳ روز بعد از ازدواجش شهید شد ...
💐سالروز شهادت شهید مدافع حرم هادی شجاع گرامی باد.
📚 معرفی کتاب
«وهب زمان» نام پرمسمایی برای کتاب زندگینامه شهیدی است که، چون وهب نصرانی در شرایط تازهدامادی به شهادت میرسد.
جوانی ۲۶ ساله که ۲۳ روز بعد از برگزاری مراسم ازدواجش در سوریه آسمانی میشود.
در کتاب وهب زمان که در گفتوگو با خانواده و دوستان شهید جمعآوری شده، شمهای از زندگی شهید هادی شجاع را پیش رو داریم، اما نقصان بزرگ این کتاب، عدم گفتوگو با همسر شهید است که خود نویسنده نیز در مقدمه به آن اشاره کرده است.
💠شادی روح پرفتوح شهید شجاع صلوات .
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🌹آدرس تک تڪتون رو ندارم
🌹تا گل محبت تقدیمتون ڪنم
🌹پس این
🌹گلهاے زیبا با هزاران آرزوی
🌹زیبا تقدیم شما عزیزان ڪه در
🌹گروه حضور دارید
🌹بافور وارد ڪردن پستا مارو
🌹حمایت ڪنید 😍
گروه ماروبه دوستانتان معرفی کنید
🧿ماشاءاللہ به اعضای گل گروهمون
ماشاءاللہ
ماشاءاللہ
ماشاءاللہ
ماشاءاللہ
ماشاءاللہ
ماشاءاللہ
ماشاءاللہ
ماشاءاللہ
ماشاءاللہ به شما همراهای گلمون
ماشاءاللہ
ماشاءاللہ
ماشاءالله
ماشاءاللہ. به همه هوا داری عزیزمون
ماشاءالله
ماشاءاللہ به تک تک افراد این گروه
ماشاءاللہ
ماشاءاللہ
ماشاءاللہ
ماشاءاللہ
ماشاءاللہ
ماشاءاللہ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ماشاءاللہ به شما عزیزان🌺🌺🌺🌺🌺🌺
ماشاءاللہ
به اعضای دوست داشتنی گروه ☺️
به فعالین خستگی ناپذیر گروهمون😍
مخلص شماهمه عزیزان ودوستان !!!
مرســـــــــی که هستین❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌺🌺
🔸🔥🔥#فوری🚨 |رسانه های اسرائیلی: یک پهپاد بدون فعال شدن آژیر در ساختمانی در قیساریه منفجر شد و مشخص نیست نتانیاهو در محل اقامت خود بوده است یا خیر.
📌رسانه قطری: اصابت پهپاد حزبالله به محل اقامت نتانیاهو
شبکه «العربی» قطر به نقل از منابع خود گزارش داد پهپادی که حزبالله به سمت منطقه قیساریه پرتاب کرد، به محل اقامت نتانیاهو اصابت کرده است.
ارتش رژیم صهیونیستی اصابت این پهپاد به یک ساختمان در منطقه قیساریه را تایید کرده است.
رسانههای اسرائیلی تا این لحظه هیچ تصویری از محل اصابت این پهپاد منتشر نکردهاند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸گوش دادن به صوت زیبای آیت الکرسی🌸
آیت الکرسی عظیم ترین آیه
در قرآن است
برای حفظ ایمان و مال و جان هر روز
#آیه_الکرسی_بخوان💖
💚#به_نیت_سلامتی_و_تعجیل_درظهور
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
♨️ بسیار مهم:گروهک تروریستی جیش الظلم در مناطق مرزی جنوب شرق سعی داره با به دامن زدن به طرح اخراج اتباع غیر مجاز از کشور
هم از بین آنها نیرو جذب کنه
هم با عملیات های انتحاری و بمب گذاری و کشته سازی پای ایران رو به یک جنگ داخلی باز کنه .❌
قبل از هر اقدامی هشدار می دهیم ،
کوچک ترین اقدام علیه منافع ملی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران با بزرگ ترین پاسخ ها روبرو خواهد شد .