مجازات نگاه خشمگین به والدین
در روایتی از امام صادق علیه السلام مجازات سختی برای نگاه خشمگینانه به والدین مطرح می فرمایند:
هرکس به پدر و مادر خود با نگاه خشمگین و دشمنی نگاه کند در حالی که آن دو به او ظلم کرده باشند، خداوند نمازش را قبول نکند
اصول کافی
https://eitaa.com/sadeghaghaei64
امام کاظم علیه السلام و سخن گفتن به زبان فارسی
ابوبصیر از امام موسی بن جعفر علیه السلام پرسید:"امام با چه نشانههایی شناخته میشود؟"
فرمود:"امام راستین صفاتی دارد که اولین و مهمترین آن این است که امام قبلی معرفیاش کرده باشد. همان گونه که رسول خدا علی بن ابیطالب علیه السلام را معرفی کرد، هر امامی نیز باید امام پس از خود را معرفی نماید. نشانهی دیگر آن است که هر چه از او میپرسند، جواب بدهد و از هیچ چیز بیخبر نباشد. نشانهی دیگر اینکه هرگز در دفاع از حق سکوت نکند، از حوادث آینده خبر بدهد و به همهی زبانها سخن بگوید."
سپس فرمود:"هم اکنون نشانهای به تو مینمایم که قلبت مطمئن شود."
در همین حال مردی خراسانی وارد شد و شروع کرد به عربی سخن گفتن، اما امام پاسخش را به فارسی داد. مرد خراسانی گفت:" من خیال میکردم فارسی متوجه نمیشوید."
امام فرمود:"سبحان الله! اگر نتوانم جوابت را به زبان خودت بدهم، پس چه فضیلتی بر تو دارم؟" سپس فرمود:"امام کسی است که سخن هیچ فردی بر او پوشیده نیست. او کلام هر شخص و هر موجود زنده ای را می فهمد. امام با این نشانهها شناخته میشود و اگر اینها را نداشته باشد، امام نیست
بحار الانوار، ج 48، ص 47 از قرب الاسناد
https://eitaa.com/sadeghaghaei64
عکس/سنگ قبر عجیب یک شهید
در گلزار بهشت علی دزفول، تنها یک قبر وجود دارد که بی نام، ساده و همسطح زمین است و آن قبر شهید 'بهمن دُرولی' است که وصیت کرد: قبرم را ساده و هم سطح زمین درست کنید و با اندکی سیمان روی آن را بپوشانید و فقط با انگشت روی آن بنویسد: پر کاهی تقدیم به آستان قدس الهی
https://eitaa.com/sadeghaghaei64
روایتی از امام محمد باقر(ع)
حَرب بن شُرَیح نقل می کند: امام باقر علیه السلام به من فرمود: شما عراقی ها معتقدید که امید بخش ترین آیه قرآن [آیه 53 سوره زمر است که می فرماید:] یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّه ؛ اى بندگان من كه [با گناه کردن] به خود ظلم کردهاید! از رحمت خدا نومید نشوید.حَرب می گوید عرض کردم: بله ؛ ما چنین عقیده ای داریم.
امام علیه السلام فرمود: ولی ما اهل بیت معتقدیم که «إِنَّ أَرْجَى آیَةٍ فِی كِتَابِ اللَّهِ» ؛ امید بخش ترین آیه قرآن کریم این فراز از کلام خداست که می فرماید: «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیكَ رَبُّكَ فَتَرْضى» ؛ و به زودى پروردگارت آن قدر به تو مىبخشد تا راضى شوى.
و بعد فرمود: «وَ هِیَ الشَّفَاعَةُ» و این همان شفاعت است
https://eitaa.com/sadeghaghaei64
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
حضرت مهدی(ع)فرمودند:
اگر شيعيان ما - که خداوند آنها را به طاعت و بندگي خويش موفق بدارد - در وفاي به عهد و پيمان الهي اتحاد و اتفاق ميداشتند و عهد و پيمان را محترم ميشمردند، سعادت ديدار ما به تأخير نميافتاد و زودتر به سعادت ديدار ما نائل ميشدند.
(الإحتجاج للطبرسي، ج 2، ص 499
https://eitaa.com/sadeghaghaei64
من و بابام
4 ساله كه بودم فكر مي كردم پدرم هر كاري رو مي تونه انجام بده .
5 ساله كه بودم فكر مي كردم پدرم خيلي چيزها رو مي دونه .
6 ساله كه بودم فكر مي كردم پدرم از همة پدرها باهوشتر.
8 ساله كه شدم ، گفتم پدرم همه چيز رو هم نمي دونه.
10 ساله كه شدم با خودم گفتم ! اون موقع ها كه پدرم بچه بود همه چيز با حالا كاملاً فرق داشت.
12 ساله كه شدم گفتم ! خب طبيعيه ، پدر هيچي در اين مورد نمي دونه .... ديگه پيرتر از اونه كه بچگي هاش يادش بياد.
14 ساله كه بودم گفتم : زياد حرف هاي پدرمو تحويل نگيرم اون خيلي اُمله .
16 ساله كه شدم ديدم خيلي نصيحت مي كنه گفتم باز اون گوش مفتي گير اُورده .
18 ساله كه شدم . واي خداي من باز گير داده به رفتار و گفتار و لباس پوشيدنم همين طور بيخودي به آدم گير مي ده عجب روزگاريه .
21 ساله كه بودم پناه بر خدا بابا به طرز مأيوس كننده اي از رده خارجه
25 ساله كه شدم ديدم كه بايد ازش بپرسم ، زيرا پدر چيزهاي كمي درباره اين موضوع مي دونه زياد با اين قضيه سروكار داشته .
30 ساله بودم به خودم گفتم بد نيست از پدر بپرسم نظرش درباره اين موضوع چيه هرچي باشه چند تا پيراهن از ما بيشتر پاره كرده و خيلي تجربه داره .
40 ساله كه شدم مونده بودم پدر چطوري از پس اين همه كار بر مياد ؟ چقدر عاقله ، چقدر تجربه داره .
50 ساله كه شدم حاضر بودم همه چيز رو بدم كه پدر برگرده تا من بتونم باهاش دربارة همه چيز حرف بزنم ! اما افسوس كه قدرشو ندونستم خيلي چيزها مي شد ازش ياد گرفت
https://eitaa.com/sadeghaghaei64
مزه عبادت
از خدا بخواهید قوت و نیروی عبادت را به مابدهد ، دعا به ما مزه کند ، عبادت به ما مزه کند ، نماز شب مزه کند. اینها مزه دارد ولی ما
نمی فهمیم مثل شخصی که مریض است . اگر بهترین غذا را هم جلویش بگذارند بدش می آید اما انسان سالم لذت می برد.
دعا و عبادت و نماز هم همینطور است ولی از بس گناه کرده ایم دیگر لذت نمی بریم.
بخشی از سخنان آیت ا.. مجتهدی تهرانی
https://eitaa.com/sadeghaghaei64
عکسالعمل شیطان هنگام نزول آیة الکرسی
امام محمد باقر(علیه السلام) از امیرالمومنین علی(علیه السلام) روایت فرموده:
«هنگامی که آیة الکرسی نازل شد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: آیة الکرسی آیهای است که از گنج عرش نازل شده و زمانی که این آیه نازل گشت، هر بُتی که در جهان بود, با صورت به زمین افتاد.»
در این زمان ابلیس (شیطان) ترسید و به قومش گفت: «امشب حادثهای بزرگ اتفاق افتاده است, باشید تا من عالم را بگردم و متوجه حادثه شوم که چه بوده است.»
ابلیس عالم را گشت تا به شهر مدینه رسید, مردی را دید و از او سوال کرد:«دیشب چه حادثهای اتفاق افتاد؟»
مرد گفت: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به ما فرمود : آیهای از گنجهای عرش نازل شده است که بتهای جهان به خاطر آن همگی با صورت به زمین خوردهاند ابلیس بعد از شنیدن حادثه به نزد قومش رفت و حادثه را به آنها خبر داد
https://eitaa.com/sadeghaghaei64
" خدا را در لحظه لحظه ی زندگی خود یاد کنید. "
حدیث داریم به عزت و جلال خودم قسم که قطع میکنم امید بنده ای که به غیر من امید داره. امیدمون اگه گوشه دلمون به کسی باشه که کارمون را اون درست کنه خدا حاجت ما رو نمیده.
( برگرفته از سخنان حاج آقا مجتهدی )
https://eitaa.com/sadeghaghaei64
حیاء زینبی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
« يحيي مازني» كه از علماي بزرگ و راويان حديث است ميگويد:
مدتها در مدينه در همسايگي علي عليه السّلام در يك محله زندگي مي كردم. منزل من در كنار منزلي بود كه زينب دختر علي عيلها السّلام در آنجا سكونت داشت. حتي يك دفعه هم، كسي حضرت زينب را نديد و صداي او را نشنيد.
او هرگاه ميخواست به زيارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب ميرفت؛ در حالي كه پدرش علي عليه السّلام در پيش و برادرانش حسن و حسين عليهما السلام در اطراف او بودند. وقتي هم به نزديك قبر شريف رسول الله صلّي الله عليه و اله و سلّم مي رسيدند، اميرالمؤمنين عليه السّلام شمعهاي روشن اطراف قبر را خاموش ميكرد.
يك روز امام حسن عليه السّلام علت اين كار را سؤال كرد،
حضرت فرمود: اخشي ان ينظر أحد الي اختك زينب؛ از آن مي ترسم كه كسي در روشني خواهرت را ببيند.
فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفي(ص)، الرحماني الهمداني ،صفحه :642
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
حضرت زینب علیهاسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
نقل كرده اند كه:
روزى حضرت اميرالمومنين علیه السلام ميهمانى را به همراه خود به منزل آورد به حضرت زهرا عليها السلام فرمودند:
در خانه براى مهمان چه دارى؟ عرض كرد يا على فقط يك گرده نان در خانه است كه آن را براى دخترم زينب گذارده ام.
حضرت زينب در بستر بود ولى هنوز بيدار بود، تا اين سخن را از مادرش شنيد با اينكه چهار ساله است!
گفت: مادر جان نان را براى مهمان ببريد،
جود و سخاى زينب از همان خرد سالگى معلوم است تا چه رسد به روز عاشورا و فدا کردن فرزندانش.
حضرت زينب دو فرزند بنام عون و محمد با يك مقدماتى رفتند ميدان و كشته شدند، حضرت امام حسين (عليه السلام) كشته آنها را رو به خيمه آورد.
حضرت زينب از خيمه خود بيرون نيامد ولى برعكس هنگامى كه كشته على اكبر ميوه دل امام حسين (عليه السلام) را آوردند از خيمه بيرون آمد روى كشته على اكبر (عليه السلام) چه ناله ها و چه گريه هايى مى كرد، مثل اينكه فرزند خودش است دو نور ديده اش را داده ولى از خيمه بيرون نمى آيد.
📗زندگانى حضرت زينب عليها السلام ص 26
امام سجاد عليه السّلام فرمودند:
عمّه ام ، زينب ، با وجود همه مصيبت ها و رنج هايى كه در مسيرمان به سوى شام به او روى آورد ، حتّى يك شب اقامه نماز شب را فرو نگذاشت .
📗وفيات الأئمه ، ص 441
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
لحظات آخر عمر زینب (س)
بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم
ماجرای کربلا پایان پذیرفته، ولی غمهای زینب فراموش شدنی نیست. هر لحظه او کربلا و عاشورا و اسارت و درد رنج است. هر لحظه، مدینه یادآور حدیث کساء اهل بیت و دوران هجرت زینب و حسین، از سخت ترین دوران عمر اوست.
در مدینه قحطی سختی رخ داده است. عبدالله بن جعفر که بحر جود و کرم است و عادت بر بذل و عطا دارد، به دلیل اینکه دستش از سرمایه دنیا تهیه گشته راهی شام می گردد و به کار زراعت مشغول می شود؛ ولی زینب، هر روز او گریه و داغ دل است. مدتی می گذرد که زینب گرفتار تب وصل خانواده اش می گردد و هر لحظه مریضی او شدت پیدا می کند، تا اینکه نیمه ظهر به همسر خویش عبدالله می گوید: بستر مرا در حیاط به زیر آفتاب قرار بده.
عبدالله می فرماید: او را در حیاط جای دادم که متوجه شدم چیزی را روی سینه خویش نهاده و مدام زیر لب حرفی می زند. به او نزدیک شدم دیدم پیراهنی را که یادگار از کربلاست؛ یعنی پیراهن حسین را، که خونین و پاره پاره است، بر روی سینه نهاده و مدام می گوید: حسین، حسین، حسین!...
لحظاتی بعد او وارد بر حریم اهل بیت النبوة گشت و کارنامه عمرش به به خیر و سعادت ختم گردید.
عقیله بنی هاشم ص 57 و58
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم