وقتی نزنید همینه سگ هار احمق و بی عرضه افتاده به جون مردم و زن و بچه غلط می کنی دم از تله تنش بزنی به این میگن جنگ نانردی بزن این سگو بنشین جاش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حمله مردم لبنان به جاسوسان صهیونیستی بنام حافظ صلح سازمان ملل
هدایت شده از T124.ir
🖋 خبر انفجار پیجرها در لبنان را که شنیده اید !
بارها به طور مستند ثابت کردیم هیچ واکسن غیر اسرائیلی نداریم و مواد اصلی آنها توسط شرکتهای اسرائیلی تهیه میشود . بنا به فرموده مسئولین وزارت بهداشت هیچ واکسنی بدون اجازه سازمان بهداشت جهانی (( که نام دقیق آن " سازمان صهیونیستی بهداشت جهانی " است )) اجازه استفاده ندارد ....
👈 کاری که اسرائیل امروز با پیجرها کرد میتواند با ریز تراشه های موجود در واکسنها و یا حتی به حرکت در آوردن نانواکسید گرافن موجود در واکسن ها (احتمالا با کمک دکل های فایوجی و یا امواج ماهواره ای) انجام دهد ...
هدف ترساندن و ایجاد نگرانی نیست ، هشداری است تا در پاندمی ساختگی بعدی فریب نخوریم . چیزی به نام واکسن ایرانی اجازه تولید ندارد ...
👈جالب اینجاست که واکسن الحیات که ۱۱ میلیون تزریق در ایران داشته است ، کاملا اسرائیلی بوده ! میتوانید سرچ کنید !
🔸کانال خبرگزاری طب و تمدن اسلامی
ایتا👇🏻
→https://eitaa.com/joinchat/3095134386C5a05e04158
تلگرام👇🏻
→https://t.me/t124ir
هدایت شده از عبدالهادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل
#پوستر_اختصاصی
« اگر سپاه بترسد ، همه خواهند ترسید. »
👈 بازخوانی بخشی از آخرین سخنرانی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در جمع ستاد کل فرماندهی سپاه پاسداران مهرماه ۱۳۹۸ ( سه ماه قبل از شهادت)
#انتشار_عمومی_گسترده
هدایت شده از صادق حقگو
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 امام خامنه ای در تقدیر خاص و ویژه از مردان اهل خدای یمن: «کسی که از خدا بترسد از کسی نمی ترسد...»
@sadegh_haghgoo
هدایت شده از صادق حقگو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥👆جشن پایکوبی صهیونیست ها از جنایت امروز مرا یاد داستانی انداخت که جلال الدین در کتابش نوشته.
♨️داستان خر🐴برفت:
👈مسافری خسته و گرسنه به کاروانسرایی رسید و 🐴خود را به خادم سپرد.
اندک زمانی بعد جماعتی هم وارد کاروانسرا شدند...
آنها پای می کوبیدند و می رقصیدند و با هم از شادی می خواندند:
«🐴برفت و 🐴برفت و🐴برفت»
مسافر بی خبر از همه جا بی آنکه بداند ماجرا چیست و بی آنکه تحقیقی کند؛ پابه پای آنها کوبید ورقصید:
«🐴برفت و 🐴برفت و 🐴برفت»
درهمین حین، یکی از آنها، بی سر و صدا جدا شد و سراغ خادم رفت و 🐴را به زور از خادم گرفت و مشغول طباخی🐴شد!
بعد از رقص و پایکوبی مفصل، دیگر نوبت پذیرایی شد، همگی طعام خویش خوردند و آشامیدند و خوابیدند.
صبح که مسافر از خواب برخاست، آنها را ندید.
کوله بارش را بست و برداشت تا بار🐴کُند و برود؛ اما🐴را در طویله ندید. پیش خادم رفت و سراغ🐴را گرفت.
خادم با تعجب بسیار بالحنی خاص خواند:
"🐴برفت و..."
مسافر:
یعنی چه؟🐴کجا رفت؟..
خادم:
بزور بردنش...
مسافر با عصبانیت:
«آن🐴نزد تو امانت بود! چرا ماجرا را بمن نگفتی تا فکری کنم؟»
خادم گفت:
«از قضای روزگار آمدم به شما بگویم که🐴را بزور بردند امّا دیدم که خود ِشما همراه آنها با شادی می خوانی:
"🐴برفت و 🐴برفت و🐴برفت"
و اتفاقاً از همه با ذوق و حرارت بیش تر می خواندی؛ با خود گفتم حتماً خودتان دستور طبخ🐴را داده اید که اینطور شاد میخوانید:🐴برفت و🐴برفت و🐴برفت!»
مسافر که تازه فهمید علت آن همه شادی و جشن، خودش بوده، با دستان بر سر کوبید...
برگرفته از مثنوی مولوی
بله فعلا برقصید و بخوانید 🐴برفت، که نوبت بر سر کوبیدنتان مانده😂