🔆 #پندانه
🔹گاهی ...
🔹نعمتی را که بی ارزش میشماری
🔹برای دیگری ارزشمند و کارگشاست ...
✨﷽✨
#پندانه
🔴 بر رفتار خودمان تامل کنیم
✍️دو آتشنشان وارد جنگلی میشوند تا آتش کوچکی را خاموش کنند؛ آخر کار وقتی از جنگل بیرون میآیند و میروند کنار رودخانه، صورت یکیشان کثیف و خاکستر است و صورت آن یکی به شکل معصومانهای تمیز!
سوال: کدامشان صورتش را میشوید؟
اشتباه کردید، آنکه صورتش کثیف است به آن یکی نگاه کرده و فکر میکند صورت خودش نیز همانطور است ...
اما آنکه صورتش تمیز است، میبیند که سرتاپای رفیقش غبار گرفته و به خودش میگوید: حتماً من هم کثیفم، باید خودم را تمیز کنم.
حالا فکر کنیم، چندین بار اتفاق افتاده که دیگران از رفتار بد ما و یا ما از رفتار بد دیگران به شستشو و پالایش روح خودمان پرداخته باشیم!
وقتی فرد مقابل ما مهربان، خوب و دوستداشتنی نیست، کمی باید به خودمان شک کنیم.
🔆 #پندانه
🔻مردی گوسفندی ذبح و آن را کباب کرد؛ به برادرش گفت برو و دوستان و نزدیکان را بگو که بیایند تا با هم این گوسفند را بخوریم.
🔸برادرش رفت و در بین دهکده صدا کرد: آی مردم کمک کنید، خانه ما آتش گرفته است.
🔹تعداد اندکی برای نجات دادن آنها آمدند، وقتی به خانه رسیدند با کباب گوسفند و نوشیدنیهای رنگارنگ پذیرایی شدند.
🔸برادرش آمد و دید که کسانی دیگر آمده و گوسفند کباب شده را خوردهاند.
🔹از برادرش پرسید: چرا دوستان و نزدیکان را صدا نکردی؟
🔸برادرش گفت: اینها دوستان ما و شما هستند.
🔹کسانی که شما آنها را دوست و خویشاوند
میپنداشتید، حتی حاضر نشدند یک سطل آب روی خانه شما که آتش گرفته بود، بیاندازند.
🔸خیلیها هنگام کباب و گوسفند دوستان آدم هستند، وقتی خانه آتش گرفت، حتی یک سطل آب هم روی خاکسترتان نخواهند ریخت.
🔺قدر دوستان واقعیمان را بدانیم ...
🔆 #پندانه
✍️ هر ۱۰۰ تا مشتری، پنج تای بعدی نذر امام زمان
🔹چند وقت پیش کیف مدرسه پسر و دخترم رو دادم برای تعمیر. نو بودند ولی بند و یکی از زیپهای هر کدوم خراب شده بود. کاغذ رسید رو از تعمیرکار تحویل گرفتم و قرار شد یکی دو روزه تعمیرشون کنه و تحویلم بده.
🔸دو روز بعد، حدود ساعت ۱۱ شب برای تحویل کیفها مراجعه کردم. هر دو تا کیف تعمیر شده بودند.
🔹کاغذ رسید رو تحویل دادم و خواستم هزینه تعمیر رو بپردازم که تعمیرکار به من گفت:
شما میهمان امام زمان هستید! هزینه نمیگیرم، فقط یه تسبیح صلوات نذر ظهورش بخونید!
🔸از شنیدن نام مولا و آقایمان کمی جا خوردم و گفتم:
تسبیحِ صلوات رو حتما میخونم، ولی لطفا پول رو هم قبول کنید! آخه شما زحمت کشیدهاید و کار کردهاید.
🔹تعمیرکار گفت:
این نذر چند ساله منه. هر صد تا مشتری، پنج تای بعدیش نذر امام زمانه!
🔸بعد هم دسته قبضهاش رو به من نشون داد. هر از چندگاهی روی ته فیشِ قبضها نوشته شده بود: «میهمان امام زمان!»
🔹سپس ادامه داد:
این یه نذر و قراردادیه بین من و امام زمان و نفراتی که این قبضها به اونا میفته؛ هر کاری که داشته باشن، مجانی انجام میشه، فقط باید یه تسبیح صلوات نذر ظهور آقا بخونن!
🔸از تعمیرکار خداحافظی کردم، کیفها رو برداشتم و از مغازه بیرون اومدم. تا مدتها داشتم به کار ارزشمند و جالب این تعمیرکارِ عزیز فکر میکردم...
🔹به این فکر کردم که اگر همه ما در همین حد هم که شده برای ظهور قدمی برداریم، چه اتفاق زیبایی برای خودمون و اطرافیانمون میفته!
🔸من تصمیمم رو گرفتم. اولین قدم این بود که این عمل خداپسندانه رو برای دیگران هم نقل کنم.
🔆 #پندانه
✍️ الفبای حقکشی
🔹خانم "الف" به بانک میرود و نوبت میگیرد، شمارهاش ۱۳۵ است. همانجا دوستش را میبیند که سه ساعت زودتر از او آمده و دو شماره در دستش دارد. یکی ۲۴ و یکی ۲۵. شماره ۲۵ را از او میگیرد و کارش را زودتر از ۱۱۰ نفر دیگر انجام میدهد و خوشحال بانک را ترک میکند.
🔸آقای "ب" راننده تاکسی است. هر روز دقایقی را فریاد میزند تا مسافرانش تکمیل شده و حرکت کند. امروز باران شدیدی میآمد. آقای "ب" کسی را سوار نمیکرد و میگفت که فقط دربست میرود.
🔹خانم "پ" پنجره را باز میکند و زیرسفرهای را داخل کوچه میتکاند.
🔸آقای "ت" در اتوبان میبیند که همه ماشینها در ترافیک سنگینی هستند. وارد شانه خاکی میشود و از چند صد نفر جلو میزند و بعد به داخل صف ماشینها میآید.
🔹خانم "ث" فروشنده است. کیفی میفروشد با قیمت ۲۰ هزار تومان. توریستی از همهجا بیخبر میآید که کیف را بخرد. قیمت را میپرسد، در جواب میشنود: ۶۰ هزار تومان.
🔸آقای "ج" کارمند است. در ساعتی که اوج کار است و مراجعین صف کشیدهاند، در اتاقش را بسته، چایی میریزد و مینشیند کنار همکارش هرهر میخندد.
🔻یک لحظه با خودتان روراست باشید و بپذیرید که همه ما به اندازه "توانمان" متجاوزیم و دیکتاتور و ضایعکننده حق دیگران.
▫️حالا شما بیا و این عده از مردمی که تجاوز به حق دیگری را هر روز و هر روز تمرین میکنند، بگذار بهعنوان مسئول یک کشور.
▫️سوءاستفاده از قدرت و دیگر کارها، طبیعیترین نتیجه ممکن خواهد بود.
▫️مسئولین از هوا نازل نشدهاند.
🌺 #پندانه
🌹برای کوتاه کردن موهام، به يه مغازه سلمونی میرفتم که آرايشگرش هميشه موقع کار يه سيگار گوشه لبش بود.
🌹تا آخر شب هرجا میرفتم، همه میگفتن: سيگار میکشی؟
🌹هفته پيش به یه مغازه عطرفروشی رفتم. فروشنده يه ادکلن به لباسم زد و گفت: اين ماندگاریش فوقالعاده است.
🌹با اينکه خريدنکردم،تا همين دوسه روزپيش هرجا میرفتم، میگفتن: چه بوی خوبی.
🌹يادمون باشه ارتباطها خيلی مهم هستن.
🌹وقتی با افراد مؤدب و فهميده در ارتباطیم یا وقتی با افراد آلوده در ارتباطیم، خواه ناخواه از این روابط تأثير میگیریم.
#پندانه
✍ همنشینی اثر دارد
زغالهای خاموش را کنار زغالهای روشن میگذارند تا روشن شود. چون همنشینی اثر دارد.
ما هم مثل همان زغالهای خاموشیم. اگر کنار افرادی روشن بنشینیم که گرما و حرارت دارند، مثل آنها نور و حرارت و گرما پیدا میکنیم.
پس همیشه آدمی را انتخاب کنید که به شما انرژی مثبت ببخشد
آگاهی و علم و معرفت شما را بالا ببرد
3.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پندانه
خیلی نامردین با اون صورتاتون 😂🤤
💥 حتما از مجموعه سایت
صادقیه دیدن بفرمایید 💥
http://sadeghiye.com
290.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پندانه
وقتی فکر میکنی خودت میتونی به تنهایی برسی به جایی...
#تکبر باعث سقوط انسان میشه!
....................
🌷
https://eitaa.com/sadeghiyemohebbi
عضو کانال👆 شده
و بدیگران نیز معرفی کنید
.
🔆 #پندانه
🔸 برای یک زندگی زاهدانه، تعلقات دنیا را از قلبت پاک کن، نه از زندگیات
روزی مرد فقیری به دیدن درویشی رفت و دید که او بر روی تشکی مخملین و در میان چادری زیبا که طنابهایش به گل میخهای طلایی گره خوردهاند، نشسته است.
فقیر وقتی این تجملات را دید، فریاد کشید:
ای مرد خدا، این چه وضعیتیست؟ من تعریفهای زیادی از زهد و وارستگی شما شنیدهام، اما با دیدن این همه تجملات در اطراف شما کاملا سرخورده شدم.
درویش خندهای کرد و گفت:
من آمادهام تا تمامی این چیزهایی که تو را به حیرت انداخته است، ترک کنم و با تو هر کجا که بگویی همراه شوم.
با گفتن این حرف، درویش بلند شد و جلوتر از مرد فقیر راه افتاد. او حتی درنگ نکرد تا دمپاییهایش را به پا کند.
بعد از مدت کوتاهی، فقیر اظهار ناراحتی کرد و گفت:
من کاسه گداییام را در چادر تو جا گذاشتهام. من بدون کاسه گدایی چه کنم؟ لطفا کمی صبر کن تا بروم و آن را بیاورم.
درویش خندید و گفت:
دوست من، گل میخهای طلای خیمه من در زمین فرورفتهاند، نه در دل من. اما کاسه گدایی تو، هنوز تو را تعقیب میکند!؟
وارستگی، تارک دنیاشدن و بریدن از اشیا و اموال و اشخاص نیست، بلکه بریدن از تعلقات و وابستگی به آنهاست.
وارستگی، به امور بیرونی تعلق نمیگیرد، بلکه مربوط به امور درونیست.
در دنیابودن و از آن لذتبردن وابستگی نیست، بلکه وابستگی، حضور دنیا در ذهن و قلب انسان است.
══❈═₪❅❅₪═❈══
....................
🌷 ایتا
https://eitaa.com/sadeghiyemohebbi
🌷 سروش
splus.ir/sadeghiyemohebbi
🌷 تلگرام
https://t.me/sadeghiyemohebbi/22784
🌷 اینستا
https://instagram.com/sadeghiye_
💥 سایت
http://sadeghiye.com
عضو کانالها 👆 شده
و بدیگران نیز معرفی کنید
🔆 #پندانه
✍ از خودمان شروع کنیم
🔹مغازهدار هر روز صبح زود ماشین سمندش را در پیادهرو پارک میکند، مردم مجبورند از گوشه خیابان رد شوند.
🔸سوپرمارکتی نصف بیشتر اجناس مغازهاش را بیرون چیده، راه برای رفت و آمد سخت است.
🔹کارمند اداره وسط ساعت کاری یا صبحانه میل میکند یا به نهار و نماز میرود یا همزمان با مراجعه ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند.
🔸بساز بفروش تا چشم صاحب آپارتمان را دور میبیند لولهها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب میزند در حالی که پولش را بیشتر گرفته است.
🔹کارمند بانک از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره میزند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بیفتد.
🔸استاد دانشگاه هر جلسه ۲۰ دقیقه دیر میآید و قبل از اتمام ساعت کلاس را تمام میکند و جالبتر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را به نام خودش چاپ میکند.
🔹دانشجو پول میدهد تحقیق و پایاننامه را کپیشده میخرد و تحویل دانشگاه میدهد تا صاحب مدرک شود.
🔸پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمیکند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند یا به همکار دیگر خود پاس میدهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود.
🔹همه اینها شب وقتی به خانه میآیند، هنگامی که تلگرام را باز میکنند از فساد، رانت، بیعدالتی، تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پستهای روشنفکری را لایک میکنند.
🔸همه هم در ستایش از نظم و قانونمداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند اما وقتی نوبت خودشان میرسد، آن میکنند که میخواهند.
🔹جامعه با من و تو، ما میشود، قبل از دیگران به خودمان برسیم.
@sadeghiyemohebbi
http://sadeghiye.com