eitaa logo
•• 𝐒𝐚𝐝𝐫𝐚 𝐆𝐫𝐚𝐩𝐡𝐲 ••
72 دنبال‌کننده
184 عکس
7 ویدیو
12 فایل
‌ برگی از دفترچه خاطرات یک مایه‌ی ننگ خانواده... ‌=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-= ارتباط با من: @Samen_ED
مشاهده در ایتا
دانلود
چه دلسوزانه آمدند برای انجام دادن وظیفه‌شان... 🙂 و چه بیرحمانه می‌روند برای انجام ندادن وظیفه‌شان... 😒 @Sadra_Graphy
قبلنا بیشتر می‌چسبید، الان از گلومونم پایین نمیره... همبرگرو میگم... 🤌🙂 1402/12/14 @Sadra_Graphy
گاه در خواب گاه در بیداری گاه در خستگی گاه در شادابی گاه در بیکاری گاه در حین کار گاه ایستاده گاه نشسته گاه در اتوبوس گاه در مترو گاه در تاکسی گاه پشت فرمان گاه با یک آهنگ گاه با یک عکس گاه با یک حرف گاه با یک شعر آنچنان یادش می‌کنی که انگار هنوزم هست که هست... @Sadra_Graphy
نه شدم اونی که می‌خواستن... نه گزاشتن بشم اونی که می‌خواستم... @Sadra_Graphy
Chaartaar - Ashoobam (320).mp3
8.67M
آشوبم، آرامشم تویی... به هر ترانه‌ای سر می‌کشم تویی... 🎙 • چارتار 🎶 • آشوبم @Sadra_Graphy
‌‏هيچ‌کس مطلقا نمی‌داند که در روز جزا، آن‌گاه که اعضای بدن به اعتراف وا داشته می‌شوند، در دعوای حقوقی بین دلی که «می‌خواست» و عقلی که «امتناع می‌کرد» چه کسی پیروز خواهد شد! @Sadra_Graphy
لحظه‌ها را دریاب... چند روزی آسمان نزدیک است... @Sadra_Graphy
احساس تلخ نحس بودن*
عیدتون مبارک🥳
Mohsen Yeganeh - Zendegim Sookht (320).mp3
11.13M
‌ نشستم سرد و سنگینم دوباره سبک میشم اگه بغضم بزاره یا تو دیروزم و افسوس و دردام یا هی ترس از من بی تو و فردام پر از عقده‌ی پرواز خیالم ولی خاطره هات وزنه به بالم تنم خالیه از جون پریدن پرم خسته‌ی از بس نرسیدن 🎙 • محسن یگانه 🎶 • زندگیم سوخت # موسیقی @Sadra_Graphy
و اینک با تمام بدی‌ها و خوبی‌ها سختی‌ها و آسانی‌ها زخم‌ها و مرهم‌ها غم‌ها و شادی‌ها یک سالی را سپری کردیم. در نهایت سال جدید رسید و چند روزی از خود را بر ما نشان داد. امسال هم مثل سال های قبل نشستم و برنامه‌هایی ریختم دور ریختی‌ها را دور ریختم فراموش کردنی‌ها را فراموش کردم و من ماندم و یک جسم و روح خسته با سالی نو و برنامه هایی جدید... اما به احتمالا خیلی زیاد در آخر همین سال به مانند برنامه‌های سال‌های قبل دور ریخته و فراموش خواهند شد. چه داستان تلخی دارند برنامه‌های خیالی ما که هر ساله به شکلی جدید می‌آیند و مثل همیشه در آخر هر سال به زباله‌دان فراموشی سپرده می‌شوند. #دلنوشت @Sadra_Graphy
موضوع: دکتر با وجدان، دکتر با شرف تاریخ: 1403/1/8 زمان: 00:35 مکان: تبریز، سه راه امین به سمت میدان نماز شب بود. پیاده بودم. خسته بودم. از کور سوی پیاده‌رو گربه‌ی خاکستری رنگ را می‌دیدم. مسیرش را عوض کرد. به سمت خیابون. آنطرف خیابون. ماشین اول. رد کرد. ماشین دوم. اما. حادثه حولناکی رخ داد. گربه. دوان دوان درحالی که از درد به خود می‌پیچید، به اینطرف خیابان آمد. پیاده‌رو. روبه‌روی من. روی زمین. هیچ خونی دیده نمی‌شد. خودرویی دیگر که شاهد حادثه بود، ایستاد. راننده. دکتر. پیاده شد. گربه. تکان نمی‌خورد. اما. نفس می‌کشید. دکتر. تلاش برای پیدا کردن محل آسیب دیده. خونریزی بیرونی وجود ندارد. گربه. تمام کرد. دکتر. تلاش برای احیای قلبی. گربه. بیتفاوت نسبت به هر چیز. بی‌حس. بی‌حرکت. من. احساس گُنگ. احساس درد. دکتر. نا امید. ناراحت. کنار کشیدن گربه. خداحافظی. شب. تاریکی. @Sadra_Graphy
ناشناس ازم پرسیدین که: میشه از عکسات برای پروفایل استفاده کنم؟ ممبرای عزیز توجه داشته باشید!! من عکسایی که میزارم اینجا رو برای شما میزارم. راحت استفاده کنید، عوضش دعام کنید. نوش جونتون، گوارای وجودتون. اکانتاتونو خوشگل کنید. @Sadra_Graphy
#بماند_به_یادگار مصادف با ولادت کریم اهل‌بیت حضرت امام حسن مجتبی(ع) #من 1403/01/06 @Sadra_Graphy