#رحیق_مختوم
#شعرفارسی
#امامـزمان
صاحب الامرْ کجایی دلمان مغموم است
انتظار فرج از شیعه چنین مرسوم است
چارده قرن اخیری است خبر نیست ز حق
ساحتت از نظر و چشم بشر محروم است
اختلافی که فتاده است در این مکتب و دین
علتش بر همگان غیبت یک معصوم است
قتل و غارت ز جهان ظلم و جنایت به بشر
وضع دنیا به زوال است و عمل مسموم است
این روایت که حسین بن علی فرموده
گر کند درک حیاتش خدمِ مخدوم است
کاش روزی برود پرده ی غیبت از چشم
با ظهورش مدد و یاور هر مظلوم است
نور تابان خدایی است منور به جهان
ریشه ی ظلم و ستم با حَکَمش معدوم است
بی جهت نیست که منجی شده نامش مهدی
به همین راه امامت به هدیٰ موسوم است
یاسر از منتظرانیست که در باور خویش
آل یاسین و فرج، عهد خودش ملزوم است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شعرـفارسی
#رحیق_مختوم
بارها گفتم از این عشق چنان مجنونم
شک ندارم که در این قلب تو من مسکونم
شکر لله کنم سجده بر آن تربت پاک
که به این مهر و وفا تا به ابد مدیونم
عیب و ایراد اگر در من بیچاره شود
به کمالت همه وقت پرده نشین مکنونم
در ره کوچه اگر رعشه و رقص دارم از این
علتش عاشقم و در همه وقت مفتونم
ابر و باد و مه خورشید فلک در کارند
همه دانند که من با گهرم همخونم
نام من را بنویسید در آن دفتر عشق
شهره ی عشق شدم با ادبا همگونم
یاسر از شعر و غزلخوانی خود می گوید
در جوار شعرا با فضلا مقرونم