🌺🌺🌺🌺🌺
🌴لحظه سخت جان دادن🌴
روزی #عزرائیل نزد #موسی آمد،
موسی پرسید:
برای زیارتم آمده ای یا برای #قبض روحم؟
عزرائیل: برای #قبض روحت.
موسی: ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم.
عزرائیل: #مهلتی در کار نیست. ‼️
#موسی (ع) به #سجده افتاد و از خدا خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند.
#خداوند به عزرائیل فرمود:
«به موسی (ع) مهلت بده!» عزرائیل مهلت داد.
موسی (ع) نزد #مادرش آمد و گفت:
«سفری در پیش دارم!»
مادر گفت: «چه سفری؟»
موسی (ع) گفت: «سفر #آخرت»
مادر گریه کرد. موسی (ع) نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسر وداع کرد، #کودک دست به دامن موسی زد و گریه کرد، دل موسی (ع) از گریه کودکش سوخت و گریه کرد #خداوند به موسی (ع) وحی کرد:
«ای موسی! دل از آنجا بکن من از آنها نگهداری میکنم و آنها را در آغوش #محبتم میپرورانم»
دل موسی (ع) #آرام گرفت.
🍁به عزرائیل گفت: جانم را از کدام عضو میگیری؟
عزرائیل: از #دهانت
موسی: آیا از دهانی که بی واسطه با خدا #سخن گفته است جانم را میگیری؟
عزرائیل: از #دستت
موسی: آیا از دستی که الواح #تورات را گرفته است؟
عزرائیل : از #پایت
موسی: آیا از پایی که با آن به کوه #طور برای مناجات با خدا رفتهام؟
#عزرائیل نارنجی خوشبو به موسی داد، موسی آن را #بو کرد و جان سپرد.
#فرشتگان به موسی (ع) گفتند:
«یا أهوَنَ الأنبیاء مَوتاً کیفَ وَجَدتَ المَوتَ؛
ای کسی که در میان #پیامبران از همه #راحتتر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟
موسی (ع) گفت: «کَشَاة تُسلَخُ و هِیَ حَیَّه؛
#مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند، یافتم.»
منبع :
مناهج الشارعین (علامه میرداماد)، ص 590
#سکرات_موت
#عالم_برزخ
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺