🌹السلام علیک یا ابا فاضل یا قمر منیر بنی هاشم🌹
مسئول مشاوره به زندانیان محکوم به اعدام در زندان رجایی شهر خاطره جالبی دارد:
🌹 حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در یک کبابی مشغول کار میشود، شبی پس از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع میکند و میرود در بالکن مغازه تا استراحت کند. درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه میکند و در جریان سرقت پولها، صاحب مغازه به قتل میرسد. او متواری میشود؛ اما مدتی بعد، دستگیرش میکنند و به اینجا منتقل میشود.
🌹 حکم قصاص جوان صادر می شود، اما اجرای آن حدود ۱۸-۱۷ سال به طول میانجامد؛ میگویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به قول معروف پوست انداخته و اصلاح شده بود. آنقدر تغییر کرده بود که همه زندانیها قلبا دوستش داشتند.
🌹 پس از این ۱۸-۱۷ سال، خانواده مقتول که آذری بودند، برای اجرای حکم میآیند؛ همسر مقتول و سه دختر و ۷ پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمهچینی و شرح احوالات فعلی قاتل، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرفنظر کنند. همسر مقتول گفت: " من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کردهام" و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچکترین برادرمان واگذار شده است. بههرحال برادر کوچکتر هم زیر بار نرفت و گفت :"اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمیگذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سالها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم."
🌹 بههرحال روی اجرای حکم مسر بود. با خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آنها روبهرو شود، چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی را بیاورند. یادم هست هوا بهشدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود؛ وقتی آمد رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو؛. او هم آرام رو به من کرد و گفت:"درخواستی ندارم."
🌹 وقت کم بود و چاره دیگری نبود. مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ برادر و خواهر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند. جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آنها گفت که اگر از قصاص صرفنظر کنند شیرش را حلالشان نمیکند. بههرحال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد همهچیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت: "من یک خواسته دارم" من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگه دارید تا آخرین خواستهاش را هم بگوید.
🌹 شاگرد قاتل، گفت: "۱۸ سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کردهاید، حالا تنها ۹ روز تا محرم باقیمانده و تا تاسوعا، ۱۸ روز. میخواهم از شما خواهش کنم اگر امکان دارد علاوه بر این ۱۸ سال، ۱۸ روز دیگر هم به من فرصت بدهید. من سالهاست که سهمیه قند هر سالم را جمع میکنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس (ع)، شربت نذری به زندانیهای عزادار میدهم. امسال هم سهمیه قندم را جمع کردهام، اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل (ع) بدهم، هیچ خواسته دیگری ندارم.
"
🌹 حرف او که تمام شد فضا عوض شد. یکدفعه دیدم پسر کوچک مقتول منقلب شد، رویش را برگرداند و با بغض گفت من با ابوالفضل (ع) درنمیافتم؛ من قصاص نمیکنم. برادرها و خواهرهای دیگرش هم با چشمان اشکبار به یکدیگر نگاه کردند و هیچکس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد.
🌹 وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص میکردید شیرم را حلالتان نمیکردم. خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس(ع) ختم به خیر شد و دل ۱۱ نفر با نام مبارک ایشان نرم شد و از خون قاتل پدرشان گذشتند.
🧚♀️🌹🧚♀️🌹🧚♀️🌹🧚♀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علی الحسین علیه السلام....
#شهدای_کربلا
❤️ #برير_بن_خضير_همداني ❤️
👈از شهداي کربلاست.از اصحاب وفادار امام حسين «ع» و از انسانهاي شايسته و پرهيزگار که زاهد، قاري قرآن و معلم قرآن و از شجاعان بزرگوار کوفه، از قبيله «همدان» بود.🌹🌹🍀
👈برير از تابعين به شمار ميرفت و به عنوان «سيد القراء» شناخته ميشد.
👈اهل عبادت وقرائت قرآن بود که در مسجد جامع کوفه به قرائت ميپرداخت و در ميان قبيله همدان ارزش و منزلتي داشت.🌹🌹🍀
👈در کوفه مشهور و مورد احترام بود.👈کوشش بسياري داشت که عمر سعد را از دوستي و همدلي با حکومت اموي باز دارد که موفق نشد.[ انصار الحسين، ص 61.]
👈وي در سال 60هجري از کوفه به مکه رفت و به امام حسين «ع» پيوست و همراه او به کوفه آمد.🌹🌹🍀
👈روز تاسوعا از خوشحالي اينکه به شهادت خواهد رسيد، با عبد الرحمن بن عبد ربه شوخي ميکرد.
👈شب عاشورا نيز از کساني بود که برخاست و در حمايت و جانبازي براي امام، سخناني ايراد کرد.[عنصر شجاعت، ج 1، ص 154.] .
👈در کربلا چندين بار خطاب به دشمن سخنرانيها کرد.👈کلمات وفاداري او نسبت به سيد الشهدا معروف است.روز عاشورا، به ميدان رفت و خطاب به سپاه عمر سعد خطابهاي ايراد کرد 👈و به نکوهش آنان پرداخت.🌹🌹🍀
برير، 👈پس از حر به ميدان رفت و جنگيد تا شهيد شد.[ بحار الانوار، ج 45، ص 15.]
👈در حملههاي برق آسايش اينگونه رجز ميخواند:
👈انا برير و ابي خضير
و کل خير فله برير🌹🌹🍀
❤️تشرف سيد بحر السلام به حضور امام زمان عج ❤️
سید بحرالعلوم به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. 👈در بین راه راجع به این مسأله که گریه ی بر امام حسین علیه السلام گناهان را می آمرزد فکر می کرد. 👈همان وقت متوجه شد که شخص عربی سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد ، بعد پرسید: 👈«جناب سید درباره ی چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ 👈و در چه اندیشه ای؟ اگر مساله علمی است بفرمائید شاید من هم اهل باشم؟»🌹🌹🍀
👈سید بحرالعلوم عرض کرد: «در این باره فکر می کنم که چطور می شود خدای تعالی این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان 👈حضرت سیدالشهداء علیه السلام می دهد؛ 👈مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت بر می دارند ثواب یک حج و یک عمره در نامه ی عمل شان می نویسند و برای یک قطره ی اشک، تمام گناهان صغیره و کبیره شان آمرزیده می شود؟»🌹🌹🍀
👈آن سوار عرب فرمود:«تعجب نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود. 👈سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت در شکارگاه از لشکریان دور شد و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد. 👈خیمه ای را دید، وارد آن خیمه شد در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید آنها در گوشه ی خیمه بز شیردهی داشتند و از راه مصرف این بز زندگی خود را می گذراندند.
👈وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کباب کردند چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند. 👈سلطان شب را همانجا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و هرطوری بود خودش را به درباریان رساند و جریان را برای اطرافیان نقل کرد، در نهایت از ایشان سوال کرد ، 👈اگر من بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم چه عملی باید انجام بدهم؟🌹🌹🍀
👈یکی از حضار گفت:به او صد گوسفند بدهید.
👈دیگری که از وزراء بود گفت:صد گوسفند و صد اشرفی بدهید.
👈یکی دیگر گفت:فلان مزرعه را به ایشان بدهید.
👈سلطان گفت:هرچه بدهم کم است؛ 👈زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام ، چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند من هم باید هرچه دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.»
👈بعد سوار عرب به سیّد فرمود:«حالا جناب بحرالعلوم ،حضرت سیدالشهداء علیه السلام هرچه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد، 👈پس اگر خداوند به زائرین و گریه کنندگان آن حضرت این همه اجر و ثواب بدهد نباید تعجب کرد، چون خدا که خدایی اش را نمی تواند به سیدالشهداء علیه السلام بدهد 👈پس هرکاری که می تواند آن را انجام می دهد ؛ یعنی با صرف نظر از مقامات عالی خود امام حسین علیه السلام ، به زوّار و گریه کنندگان آن حضرت هم درجاتی عنایت می کند، 👈در عین حال اینها را جزای کامل برای فداکاری آن حضرت نمی داند.»🌹🌹🍀
👈وقتی شخص عرب این مطالب را فرمود از نظر سید بحرالعلوم غیب شد.
👈منبع:ملاقات با امام زمان علیه السلام در کربلا ص 126 و 127🌹🌹🍀
#شهدای_کربلا
❤️ #جون_حوی ❤️
👈غلام سياه ابوذر غفاري که در کربلا به شهادت رسيد.
👈جون بن حوي پس از شهادت مولايش ابوذر، به مدينه برگشت و در خدمت اهل بيت درآمد.ابتدا خدمت امير المؤمنين «ع» بود.🌹🌹🍀
👈سپس در خدمت امام حسن و امام حسين «ع» 👈و بالاخره در خدمت امام سجاد «ع» بود. 👈در سفر کربلا، از مدينه همراه امام تا مکه و از آنجا به کربلا آمد.
👈چون به اسلحهسازي و اسلحهشناسي آشنا بود، 👈به نقل ابن اثير و طبري، شب عاشورا هم در کربلابه کار اصلاح سلاحها اشتغال داشت.🌹🌹🍀
👈با آنکه سن او زياد بود، ولي روز عاشورا ازسيد الشهدا «ع» اذن ميدان طلبيد. 👈امام او را رخصت داد تا برود و آزادش کرد.
ولي او بااصرار، ميخواست در روزهاي شادي و غم و راحت و رنج، از خاندان پيامبر جدا نشود. به امام حسين «ع» عرض کرد:
👈 گر چه نسبم پست و بويم ناخوش و چهرهام سياه است، ولي ميخواهم به بهشت روم و شرافتيابم و روسفيد شوم.👈از شما جدا نميشوم تا خون سياهم با خونهاي شما آميخته شود.پس از نبرد، 👈وقتي بر زمين افتاد، امام خود را به بالين او رساند و چنين دعا کرد: 🌹🌹🍀
👈خدايا!رويش را سفيد و بويش را معطر کن و او را با نيکان محشور گردان 👈«اللهم بيض وجهه و طيب ريحه و احشره مع الابرار و عرف بينه و بين محمدو آل محمد»[ اعيان الشيعه ، ج 4، ص 297، انصار الحسين، ص 65، بحار الانوار، ج 45 ص 22.]🌹🌹🍀
👈به دعاي امام، بويش معطر گشت.امام باقر «ع» از امام سجاد «ع» روايت ميکند 👈که پس از عاشورا که مردم براي دفن کشتهها به ميدان ميآمدند (و بني اسد براي دفن شهدا آمدند)، 👈پس از ده روز، بدن جون را در حالي يافتند که بوي مشک از آن به مشام ميرسيد.[ بحار الانوار، ج 45، ص 23، معارف و معاريف، ج 2، ص 634.]🌹🌹🍀
👈رجزهاي مختلفي براي جون نقل شده است.👈از جمله:
👈کيف تري الکفار ضرب الاسود
بالسيف ضربا عن بني محمد
اذب عنهم باللسان و اليد
ارجو به الجنة يوم المورد
[اعيان الشيعه، ج 4، ص 297.] .
👈که نشاندهنده عمق بينش او در شناخت ولاي آل البيت و جبهه کفر امويان و دفاع همه جانبه او از خاندان رسالت است.🌹🌹🍀
👈[ درباره جون، کتاب «جون، مسک للزنوج» تاليف: محمد رضا عبد الامير انصاري.نشر: بنياد پژوهشهاي آستان قدس رضوي، منتشر شده است (کيهان فرهنگي، سال 10 شماره 3 ص 45).] .🌹🌹🍀
#شهدای_کربلا
❤️ #اسلم_ترکي ❤️
👈يکي از شهداي کربلا، وي غلام سيد الشهدا «ع» و ترک زبان بود،
👈تير انداز و کماندار بودو کاتب امام حسين «ع» به شمار ميرفت.قاري قرآن و آشنا به عربي بود. 🌹🌹🍀
👈برخي نام او را سليمان و سليم هم نوشتهاند.[ انصار الحسين، ص 58.]
👈روز عاشورا که اذن ميدان گرفت، اينگونه رجز ميخواند:
👈البحر من طعني و ضربي يصطلي
و الجو من سهمي و نبلي يمتلي
👈اذا حسامي في يميني ينجلي
ينشق قلب الحاسد المبجل[مقتل خوارزمي، ج 2، ص 24.] .🌹🌹🍀
👈دريا از ضربت نيزه و شمشيرم ميجوشد و آسمان از تيرم پر ميشود، آنگاه که تيغ درکفم آشکار شود، قلب حسود متکبر را ميشکافد.وي دلاورانه جنگيد و بر زمين افتاد.🌹🌹🍀
👈امام به بالين او آمد و گريست و چهره بر چهرهاش نهاد.اسلم، چشم گشود و حسين «ع» را بر بالين خود ديد، تبسمي کرد و جان داد.[ بحار الانوار، ج 45، ص 30، عوالم (امام حسين)، ص 273.] .
👈يکجا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت:
در دين ما سيه نکند فرق با سفيد🌹🌹🍀
#شهدای_کربلا
❤️ #سعيد_بن_عبدالله_حنفي ❤️
👈از شهداي والاقدر کربلاست، که ايماني راسخ و شجاعتي فراوان داشت و از هوادارانسرسخت اهل بيت «ع» بود.
👈شب عاشورا وقتي سيد الشهدا «ع» از افراد خواست که ازتاريکي استفاده کرده متفرق شوند، ياران برخاستند و هر يک سخناني گفتند. 🌹🌹🍀
👈از جمله سعيد بن عبدالله ايستاد و گفت: نه به خدا قسم، تو را وا نميگذاريم 👈تا خداوند بداند که مادر نبود رسول خدا «ص» حق او و ذريهاش را مراعات کرديم.
👈به خدا سوگند، اگر بدانم که کشته ميشوم، سپس زنده ميشوم، آنگاه سوزانده ميشوم 👈و هفتاد بار با من چنين ميکنند، باز هم از تو جدا نميشوم تا در راه تو فدا شوم.چگونه چنين کنم، 👈با آنکه بيش از يکبار کشته شدن نيست و پس از آن کرامت ابدي و بي پايان است.[ اعيان الشيعه، ج 7، ص 241.] 🌹🌹🍀
👈اين نشان دهنده عمق ايمان و اخلاص او در راه ياري حق و عترت است.
👈او و همراهش هاني به هاني، آخرين سفيراني بودند که امام حسين «ع» نامهاي خطاب به مردم کوفه نوشت و به دست آنان سپرد.
👈در آخر همين نامه، جمله معروف امام درباره «وظيفه پيشوا» آمده است که: «... فلعمري ما الامام الا العامل بالکتاب...».[ مقتل الحسين، مقرم، ص 165.] .🌹🌹🍀
👈نيز يکي از فرستادگاني بود که نامههاي کوفيان را خدمت امام حسين «ع» آورده بود. وي از انقلابيون پر شور کوفه به حساب ميآمد.
👈در نهضت مسلم بن عقيل هم فعال بود و نامه مسلم را به مکه رساند و از مکه همراه امام به کوفه آمد تا در روز حماسه بزرگ عاشورا، جان را فداي رهبرش سازد.🌹🌹🍀
👈هنگام ظهر عاشورا در مقابل امام حسين «ع» ايستاد تاآن حضرت نمازش را بخواند.
👈او آنقدر تير خورد که بر زمين افتاد و جان باخت. 👈در پيکراو غير از زخم شمشيرها و نيزهها، سيزده تير يافتند.[ بحار الانوار، ج 45، ص 21.]
👈نامش در زيارت ناحيه مقدسه، همراه با جملاتي که شب عاشورا در برابر امام حسين «ع» گفت و ثنا و دعايي که حضرت حجت در اين زيارت براي او دارد، آمده است.[ همان، ص 70.] .🌹🌹🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فرمانده چقدر اربا اربا شدهای
فرمانده چقدر مثل مولا شدهای
ای جسم مقطعه در آغوش حسین
مانند علی اکبر لیلا شده ای
مداحی زیبای سید رضا نریمانی برای شهید #قاسم_سلیمانی
لبیک یامهدی(عج):
نگاهت میكنم
خاموش و خاموشی زبان دارد
زبانِ عاشقان
چشم است و چشم از دل نشان دارد...
#شهیدابومهدی_المهندس
#فرمانده_حشدالشعبی
#یادش_باصلوات
💔🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبری با آمدن داعش نگفت تنم میلرزد! با آمدن هیچ نیروی نظامی در منطقه این حرف را نزد، اما در مورد پیری جمعیت و وضعیت زاد و ولد جامعه این حرف را زد ...
+ صحبتهای مهم کارشناس جمعیت در صدا و سیما
💔🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«سخنرانی استاد دهنوی در آمریکا»
تاثیر عاشورا بر روابط خانوادگی
بخش اول
توجه به هدف امام حسین علیه السلام
#تأثیر_عاشورا_بر_روابط_خانوادگی
#محرم_و_صفر
در طول آن پنجاه-شصت سال پس از رحلت پیغمبر، اسلام طوری تغییر یافته بود که در دنیای اسلام، جگرگوشگان پیغمبر را علناً کشتند و اسیر کردند. امام حسین مانند آن میخ عظیمی شد که این خیمهی طوفانزده اسلام را با خون خود نگهداشت.
🔗 KHAMENEI.IR | سایت (@khamenei_site)
دیشب سخنران هیات میگفت
تنها جایی که ابی عبدالله از نماز کمک گرفت در عاشورا
شهادت شش ماهه بود!
بعد شهادت علی اصغر همونجا دو رکعت نماز خوند ..
#Hussain
#الحسین_یجمعنا
🔗 alimasaf 😷 (@alimasaf1)
🕊🌹🕊
#رهبـــرمعظـمانقــلاب:
ما که انتظار فرج داریم باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعهی مهدوی؛
هم خودسازی کنیم،هم به قدر توانمان،به قدر امکانمان دگر سازی کنیم و بتوانیم محیط پیرامونی خود را به هر اندازهای که در وسع و قدرت ما است،به جامعهی مهدوی نزدیک کنیم.
#به_صلابت_حیدریش_صلوات✋
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو
#آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعتراف جالب حسن الجناینی(عالم سنی الازهر): اگر مخالفت عُمَر و برخی از صحابه با پیامبر نبود،همه ما الان در آسایش زندگی میکردیم! عُمَر پیامبر رامتهم به هذیانگویی کرد!