eitaa logo
🌹صدرا🌹
517 دنبال‌کننده
24هزار عکس
26.2هزار ویدیو
275 فایل
-مهربانم، عالم از توست غریبانه چرا میگردی؟❤️😔 اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب( س) به کانال صدرا خوش آمدید. با مدیریت @sadrasadat74 پیشنهادات و انتقادات خود را منتقل کنید. ✅ کپی از مطالب کانال،مشروط برذکرصلوات برای شهدا،بلا اشکال و آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ ❤️ 🌹 🌹 در واقع كربلا، جدای از رشادت‌های مردان، زنانی نیز در كنار سرور خود، سیدالشهداء(ع) پا به میدان جنگ گذاشتند كه در این میان ام وهب ‌بنت‌عبد، شیر زنی بود كه در كنار همسرش، وهب‌ بن‌عبدالله كلبی، در كربلا به شهادت رسید. عصر عاشورا 🌹🌹🍀 در واقع كربلا سه تن از بانوان رشید، كاروان اباعبدالله الحسین(ع) به مبارزه با یزیدیان پرداختند. بحریه بنت مسعود خزرجى، همسر جناده و مـادر وهب‌بن‌عبدالله كلبى به میدان جنگ رفتند كه با فرمان امام حسین(ع) از میدان جنگ خارج شدند، اما ام وهب بنت عبد در میدان مبارزه به شهادت رسید.🌹🌹🍀 «ام وهب دختر عبد» از قبیله نمربن قاسط، از زنان نادر و شجاعى بود كه ضمن وفادارى به همسر خویش عبدالله بن وهب، شیفته امام حسین(ع) و از شیعیان خالص آن حضرت نیز به شمار مى‌رفت. شخصیت‌هایى نظیر این زن، نه تنها در تاریخ جهان، بلكه در تاریخ اسلام و شیعه كه زنان فداكارى را در خود دیده، نادر و اندك است. نقل شده است، چون در روز عاشورا عبدالله به میدان رفت، ام وهب نیز عمودى برداشت و به سوى همسر خویش رفت تا در كنار او بجنگد. عبدالله با مشاهده «ام وهب» در میدان جنگ، به كنار او آمد و از او خواست تا به سوى زنان كاروان بازگردد و كار جنگ را به مردان بسپارد. ام وهب در این حال شوهر خویش را گرفت و به او گفت: «تو را رها نمى‌كنم تا آنكه در كنار تو و همراه تو بمیرم.»🌹🌹🍀 امام حسین(ع) كه شاهد این همه عشق و علاقه بود به همسر عبدالله خطاب كرد: «اى ام وهب، از خداوند پاداش خیر به تو رسد، به سوى زنان باز گرد و در كنار آنان بنشین كه جهاد بر زنان واجب نیست.» ام وهب چون این سخن را از امام حسین (ع) شنید، ناگزیر بازگشت. امام حسین(ع) كه شاهد این همه عشق و علاقه بود به همسر عبدالله خطاب كرد: «اى ام وهب، از خداوند پاداش خیر به تو رسد، به سوى زنان باز گرد و در كنار آنان بنشین كه جهاد بر زنان واجب نیست.» ام وهب چون این سخن را از امام حسین (ع) شنید، ناگزیر بازگشت.🌹🌹🍀 او پس از بازگشت همچنان ناظر شجاعت و رشادت همسرش عبدالله بود. بعد از شهادت شوهرش، با شتاب به كنار جنازه او رفت و خطاب به عبدالله گفت: «همسرم، بهشت بر تو گوارا باد.» چون مشاهده شجاعت و دلیرى و عشق ام وهب به امام حسین (ع) و راه همسرش ممكن بود برخى از كوفیان سپاه ابن زیاد را دگرگون كند، بنابراین شمر بى‌درنگ به رستم، غلام خویش دستور داد تا عمودى بر سر ام وهب بكوبد و او را به شهادت برساند. رستم چنین كرد و بدین‌سان همسر عبدالله نیز كمى پس از شهادت شوهر، به شهادت رسید.🌹🌹🍀🌹صدرا🌹
❤️ ❤️ 👈از شهداي کربلاست.نامش در زيارت رجبيه هم آمده است. 👈وي يکي از دو مردي بودکه پيش از شهادت جوانان بني هاشم، از ياران حسين «ع» باقي مانده بودند. 🌹🌹🍀 👈انساني پايدار، بصير و با وفا و از مردم «حضرموت» يمن بود. 👈در کربلا خود را به کاروان حسين «ع» ملحق ساخت. 👈در همان دوران، فرزندش در شهر ري اسير بود. 🌹🌹🍀 👈با آنکه امام، بيعتخود را از او برداشت، ولي حاضر نشد دست از امام بکشد. 👈اغلب مورخان، شهادت او را در حمله اول دانستهاند.🌹🌹🍀 👈قبر او در بقعه دسته جمعي شهداي کربلا در پايين پاي سيد الشهداست. 👈بشر بن عمر هم نقل شده است. 👈(دايرة المعارف تشيع، ج 3، ص 250، عنصر شجاعت، ج 2، ص 194.)🌹🌹🍀
❤️ ، ❤️ 👈وي از شجاعان کوفه بود که در کربلا همراه سيف و مالک (پسران سريع) به حسين «ع» پيوست 👈و جزء شهداي حمله اول در روز عاشورا بود که پيش از ظهر شهيد شد. 💐💐💐 👈شبيب از صحابه پيامبر خدا بود و همراه علي «ع» نيز در جنگهاي سهگانهاش شرکت داشت. 👈عنصر شجاعت، ج 2، ص 138.💐💐💐
❤️ ❤️ 👈از شهداي کربلاست. 👈از جوانان پرشوري بود که در بصره، در خانه بانوي بزرگ، «مارية بنت منقذ عبدي» جمع ميشدند، 👈خانه او پايگاهي براي شيعه بود.[ انصار الحسين، ص 78.]🌹🌹🍀 👈از بصره بهکوفه آمد و از آنجا به کاروان امام حسين «ع» پيوست، 👈سپس همراه او به کربلا آمد. 👈عصر عاشورا در نبرد تن به تن به شهادت رسيد. [عنصر شجاعت، ج 1، ص 79.] .🌹🌹🍀
❤️ ❤️ 👈از شخصيتهاي برجسته کوفه بود که روز عاشورا، افتخار يافت در رکاب حسين بن ‏علي‏ «ع‏» به شهادت برسد.👈وي در ميدانهاي جنگ، دلاوريهاي بسياري نشان داده بود.ابتدا نيز هوادار جناح عثمان بود، 👈اما توفيق يافت که نيک فرجام و از شهداي عالي مقام کربلاشود.وي در سال 60 هجري (که سيد الشهدا هم از مکه به قصد کوفه حرکت کرده بود) 👈از سفر حج برمي‏گشت و دوست نداشت که با امام برخورد کند و هم منزل شود. 👈اما در يکي‏از منزلگاهها ناچار با فرود آمدن کاروان حسيني همزمان شد.👈امام کسي را نزد او فرستاد.🌹🌹🍀 👈فرستاده حسين‏ «ع‏» به خيمه او رفت و پيام امام را رساند.👈ابتدا بي ميلي نشان مي‏داد. اما همسرش او را تشويق کرد تا برود و ببيند خواسته امام چيست.👈زهير نزد امام رفت. کلمات‏ امام آتشي در دل او افروخت که از «عثماني‏» بودن به‏ «حسيني‏» بودن تبديل شد. 👈همسرش‏ را نزد قبيله و بستگانش فرستاد و خود به کاروان امام پيوست.[ بحار الانوار، ج 44، ص 371.] 👈سپاه حر وقتي راه را بر امام حسين‏ «ع‏» بستند، 👈زهير با اجازه سيد الشهدا با آنان سخن گفت و به امام پيشنهاد کرد که با آنان بجنگند، ولي امام نپذيرفت.[ اعيان الشيعه، ج 7، ص 71.]🌹🌹🍀 👈شب عاشورا نيز، از جمله کساني بود که با نطقي پرشور، مراتب‏اخلاص و حمايت و جانبازي خويش را نسبت به امام کرد و گفت: 👈اگر هزار بار هم کشته ‏شوم و زنده گردم هرگز دست از ياري پسر پيغمبر بر نخواهم داشت.[ عنصر شجاعت، ج 1، ص 271.] .🌹🌹🍀 👈روز عاشورا، سيد الشهدا فرماندهي جناح راست ‏ياران خويش را در ميدان به زهير سپرد. 👈زهير، پس از امام حسين‏ «ع‏» اولين کسي بود که سواره و غرق در سلاح مقابل‏دشمن رفت و به نصيحت آنان پرداخت. 👈شمر به طرف او تيري افکند. 👈گفتگوهايي بين او و شمر انجام گرفت.[ انصار الحسين، ص 37 و عنصر شجاعت، ج 1، ص 250.] 🌹🌹🍀 👈ظهر عاشورا هم او و سعيد بن عبدالله جلوي امام ايستادند و سپرتيرها شدند تا امام نماز بخواند. 👈پس از اتمام نماز، به ميدان رفت و شجاعانه نبرد کرد و چنين رجز مي‏خواند: انا زهير و انا ابن القين اذودکم بالسيف عن حسين ان حسينا احد السبطين من عترة البر التقي الزين ذاک رسول الله غير المين اضربکم و لا اري من شين يا ليت نفسي قسمت قسمين[اعيان الشيعه، ج 7، ص 72.] . 🌹🌹🍀 👈مطابق گفته‏اش، با شمشير از حسين‏ «ع‏» دفاع کرد و جنگيد و کشته شد. 👈امام به بالين او آمد و او را دعا و کشندگانش را نفرين کرد.🌹🌹🍀 🌸صدرا🌸
❤️👈 ❤️ 👈از شهداي والاقدر کربلا بود.حبيب بن مظاهر (مظهر) اسدي، از طايفه بني اسد، کوفي‏ و از اصحاب رسول خدا «ص‏» بود.👈در هر سه جنگ صفين، نهروان و جمل، در رکاب ‏علي‏ «ع‏» شرکت داشت. 👈از اصحاب خاص امير المؤمنين و حاملان علم آن حضرت و در علوم قرآني شاگرد خاص وي بود.👈حضرت امير، او را که از حاملان علوم‏ «ع‏» بود، به علم‏ «منايا و بلايا» (آنچه بعدها اتفاق خواهد افتاد) آگاه ساخته بود.[ الحسين في طريقه الي الشهادة، ص 6.] . 👈 عضو گروه ويژه‏ «شرطة الخميس‏» بود که نيروي ضربتي و مطيع علي‏ «ع‏» بودند.[درباره شرطة الخميس ر.ک: «الاختصاص» شيخ مفيد، ص 2، 3، 7، و65 .] 👈 در نهضت مسلم بن عقيل در کوفه، وي از کساني بود که در راه بيعت گرفتن براي مسلم، کوشش مي‏کرد.نيز از سران شيعه در کوفه محسوب مي‏شد که به حسين بن علي‏ «ع‏» دعوت نامه نوشت.👈نزد امام حسين‏ «ع‏» موقعيت والايي داشت.👈در کربلا نيز امام، او را به‏ عنوان فرمانده جناح چپ سپاه خويش تعيين کرد. 👈حبيب، تلاش فراواني داشت که ياراني‏ از بني اسد را به ياري حسين‏ «ع‏» بياورد، اما سپاه اموي مانع پيوستن آنان به ياران ‏سيد الشهدا شدند.[ انصار الحسين، ص 66.] 👈گفتگوي او با ميثم تمار، هنگام عبور از مجلس بني اسد، سالها پيش از عاشورا، که هر يک نحوه شهادت ديگري را پيشگويي مي‏کرد 👈و مايه شگفتي حاضران‏ بودند، معروف است،[ عنصر شجاعت، خليل کمره‏اي، ج 2، ص 26.] 👈و اين از همان علم مناياست که از علي آموخته بودند و جريانات ‏آينده را جز داشتند. 👈روز عاشورا رجزي که در حمله‏هايش مي‏خواند چنين بود: 👈انا حبيب و ابي مظهر فارس هيجاء و حرب تسعر[الحسين في طريقه الي الشهادة، ص 6.] . 👈حبيب بن مظاهر، روز عاشورا از اينکه با شهادتش به بهشت ‏خواهد رفت، خوشحال ‏بود 👈و با «برير بن خضير» مزاح مي‏کرد.👈شهادت او بر حسين‏ «ع‏» بسيار سخت بود.👈هنگام‏ شهادت 75 سال داشت.سر او نيز همراه سرهاي شهدا در کوفه گردانده شد..🌹🌹🍀 🌸صدرا🌸
❤️❤️ ایشان اهل قبیله بنی شاکر از قبیله بنی همدان. او از مشاهیر کوفه بود و گفته‌اند در سخنوری و خطابه توانایی بسیاری داشته و اهل تهجد و عبادت بوده است از شیعیان امام علی(ع) قبیله بنی شاکر از جمله عابس بن ابی شبیب شاکری از علاقه‌مندان اهل بیت(ع) و شیعیان علی بن ابی طالب(ع) به شمار می‌آمدند؛ آنان به خصوص اخلاص زیادی نسبت به امیرالمؤمنین(ع) داشته‌اند.🌹🌹🍀 عابس از خاصان امام علی(ع) و از یاران امام حسین(ع) بود. وی از اوصاف پسندیده قومش در حد کمالش بهره‌مند بود؛ او از رجال شیعه و از رؤسای آنها و مردی شجاع و خطیبی توانا و عابدی پرتلاش و متهجّد و از مهتران، دلاوران، سخنوران، عابدان، و شب زنده‌داران شیعه بود.🌹🌹🍀 شرکت در جنگ صفین نقل شده که امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفّین در حق مردان با اخلاص و شجاع بنی شاکر فرمودند: «لو تمت عدتهم ألفا لعبد الله حق عبادته؛ اگر تعداد قبیله بنی شاکر به هزار نفر می‌رسید، حقّ عبادت خدا به جا آورده می‌شد.» عابس در جنگ صفین از ناحیه پیشانی‌اش زخمی شد که اثر و نشانه آن زخم برای همیشه بر پیشانی او ماندگار شد.🌹🌹🍀 🌺حمایت عابس از امام حسین بن علی(ع) مسلم بن عقیل پس از ورود به کوفه، وارد منزل مختار ثقفی گردید. شیعیان کوفه از ورود نماینده ویژه امام حسین(ع) با خبر شدند , در خانه مختار اجتماع کردند. مسلم در این اجتماع، نامه امام حسین(ع) را برای مردم قرائت کرد. عابس، نخستین کسی بود که پس از قرائت نامه امام، به پاخاست و پس از حمد و ثنای خداوند متعال خطاب به مسلم گفت: «من درباره مردم به شما خبر نمی‌دهم و نمی‌دانم نیت‌شان چیست و از جانب آنها وعده فریبنده نمی‌دهم. به خدا قسم از چیزی که درباره آن تصمیم گرفته‌ام سخن می‌گویم هنگامی که دعوت کنید می‌پذیرم و همراه شما با دشمنان‌تان می‌جنگم و با شمشیر از شما دفاع می‌کنم تا به پیشگاه خداوند روم و از این کار جز ثواب چیزی نمی‌خواهم.».🌹🌹🍀 پس از او، حبیب بن مظاهر ایستاد و برای یاری امام حسین(ع)، اعلام آمادگی کرد و سخنان این دو نفر، زمینه را برای بیعت مردم، فراهم نمود و بیش از هیجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند. عابس بن ابی شبیب به همراه غلامش شوذب جهت تحویل نامه به امام حسین بن علی(ع) در مکه حرکت نمود و در مکه خدمت امام رسیده و نامه را تحویل داد.🌹🌹🍀 همراهی با کاروان امام(ع) پس از رساندن نامه، عابس با امام حسین(ع) و کاروانش همراه شد و از مکه تا کربلا امام(ع) را همراهی نمود. شرکت در نبرد روز عاشورا محافظت از نمازگزاران در ظهر عاشورا عابس نماز ظهر را با امام خواند و بعد از ظهر به میدان نبرد رفت و به شهادت رسید؛ اما به گفته برخی از معاصرین، هنگامی که امام حسین(ع) می‌خواست نماز ظهر عاشورا را اقامه کند عابس مقابل آن حضرت ایستاد و بدن خویش را سپر تیرهای بلا ساخت.🌹🌹🍀 🌷نبرد و شهادت آتش جنگ در روز عاشورا شعله ور گردید و زمانی که اکثر یاران امام حسین(ع) به شهادت رسیده و تعداد کمی باقی مانده بودند، عابس رو به غلام خود شوذب کرد و گفت: «می خواهی چه کنی؟" شوذب گفت: «در کنار تو از فرزند رسول خدا(ص) دفاع می‌کنم.» عابس گفت: «غیر از این از تو انتظار نمی‌رفت... اگر امروز از تو عزیزتر کسی را داشتم، او را پیش از خود به میدان می‌فرستادم که امروز آخرین فرصت عمل است و فردا روز حساب است و عمل به کار نیاید.»🌹🌹🍀 عابس پس از شهادت غلامش - شوذب- نزد امام حسین(ع) آمد و خطاب به امام(ع) فرمود: «یا ابا عبدالله(ع)! به خدا سوگند روی زمین چه دور و چه نزدیک کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از شما نیست، اگر قدرت داشتم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم حتماً چنین می‌کردم.» سپس گفت: «السّلام علیک با ابا عبدالله(ع) اشهد انّی علی هداک و هدی ابیک؛ سلام بر تو‌ای ابا عبدالله(ع)، من گواهی می‌دهم که بر راه شما و پدر شما استوارم و به راه راست هدایت می‌یابم»، پس از کسب اجازه از امام(ع) راهی میدان جنگ گردید.🌹🌹🍀 ربیع بن تمیم می‌گوید: “به خدا سوگند او را دیدم که بیش از دویست نفر را تار و مار کرد؛ سرانجام با محاصره به او را شهادت رسانده و سر از بدنش جدا ساختند. و من شاهد بودم که سر عابس بن شبیب در دست مردانی دست به دست می‌شد و هر یک از آنان با هم منازعه می‌کردند تا کشتن او را به خود منسوب کنند. تا این که عمربن سعد گفت: «با هم ستیز نکنید، سوگند به خدا قسم یک نفر نمی‌توانست این مرد را کشته باشد.»🌹🍀 پیکر بی‌سر عابس را امام حسین(ع) به خیمه مخصوص شهدا منتقل کرد؛ که بعد از واقعه عاشورا توسط قبیله بنی اسد به خاک سپرده شد. منابع :تاریخ طبری و اقبال الاع
❤️ ❤️ « نافع بن هلال جملی» اهل کوفه و مرد شریف و بزرگوار و شجاع و بزرگ قوم خویش بود. او که از قاریان قرآن، نویسندگان حدیث و از اصحاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام به شمار می رفت و در جنگهای صفین و جمل و نهروان در سپاه امام علی شمشیر می زد، وقتی امام حسین علیه السلام به سوی عراق آمد، به سوی او شتافت و در راه به کاروان حسینی پیوست. 🌹🌹🍀 او سفارش کرده بود اسبش را که کامل نام داشت از کوفه برایش بیاورند و عمرو بن خالد و دوستانش این کار را کردند. در روز عاشورا هنگامی که عمرو بن قرظة،‌ از یاران امام، به شهادت رسید و برادرش علی بن قرظة که در سپاه کوفه بود، به خونخواهی او به میدان آمد، نافع بن هلال بر او حمله کرد و او را مجروح ساخت. یارانش برای نجات او حمله کردند و نافع بن هلال با آنها درگیر شد. رجز می خواند و می گفت:« اگر مرا نمی‌شناسید خود را معرفی می‌کنم: من از قبیله جَمَلی هستم و آیین و دینم همان دین حسین بن علی است.»🌹🌹🍀 مردی به نام « مزاحم بن حریث » بر او حمله کرد ولی ضربه نافع به او مهلت نداد و کشته شد. « عمرو بن حجاح»، از فرماندهان سپاه کوفه، فریاد زد:« آیا می دانید با چه کسی می جنگید؟! کسی به تنهایی به میدان اصحاب حسین نرود!» نافع بن هلال، نامش را بر روی تیرهای خود نوشته و آنها را مسموم کرده بود. او با تیرهای خود دوازده نفر از سپاه عمر بن سعد را کشت و بسیاری را مجروح ساخت.🌹🌹🍀 هنگامی که تیرهایش تمام شد، شمشیر خود را برهنه کرد و حمله‌کنان فریاد زد:«من شیرمردی از قبیله جملی هستم. پیرو دین علی.» لشگر دشمن چاره کار را در حمله دسته جمعی دیدند. از این رو اطراف نافع را گرفتند و او را هدف تیرها و سنگ های خود قرار دادند تا این که بازوانش را شکستند و او را به اسارت گرفتند. 🌹🌹🍀 شمر و گروهی از سپاه، او را نزد عمر بن سعد بردند. عمر بن سعد به او گفت:«ای نافع! وای بر تو! چرا با خود چنین کردی؟!» نافع گفت:« به خدا سوگند جز کسانی که مجروح ساخته ام، دوازده نفر از شما را نیز کشته ام و خود را ملامت نمی کنم. اگر بازوان من سالم بود نمی توانستید مرا اسیر کنید.» شمر به عمر بن سعد گفت:« او را بکش!» 🌹🌹🍀 عمر بن سعد گفت:« تو او را آورده ای، اگر می خواهی خودت او را بکش!» شمر شمشیر کشید و چون خواست نافع را بکشد، نافع به او گفت:« به خدا سوگند ملاقات خدا برای تو بسیار دشوار است و خون ما بر گردن تو سنگینی می‌کند. خدا را سپاس می گویم که مرگ ما را به دست بدترین خلق خودش قرار داد!» در این هنگام شمر او را به شهادت رساند. 🌹🌹🍀 منابع: ابصار العین، ص 86. 🌹صدرا🌹
❤️ ❤️ 👈از شهداي کربلاست.از اصحاب وفادار امام حسين‏ «ع‏» و از انسانهاي شايسته و پرهيزگار که زاهد، قاري قرآن و معلم قرآن و از شجاعان بزرگوار کوفه، از قبيله‏ «همدان‏» بود.🌹🌹🍀 👈برير از تابعين به شمار مي‏رفت و به عنوان‏ «سيد القراء» شناخته مي‏شد. 👈اهل عبادت وقرائت قرآن بود که در مسجد جامع کوفه به قرائت مي‏پرداخت و در ميان قبيله همدان ‏ارزش و منزلتي داشت.🌹🌹🍀 👈در کوفه مشهور و مورد احترام بود.👈کوشش بسياري داشت که ‏عمر سعد را از دوستي و همدلي با حکومت اموي باز دارد که موفق نشد.[ انصار الحسين، ص 61.] 👈وي در سال 60هجري از کوفه به مکه رفت و به امام حسين‏ «ع‏» پيوست و همراه او به کوفه آمد.🌹🌹🍀 👈روز تاسوعا از خوشحالي اينکه به شهادت خواهد رسيد، با عبد الرحمن بن عبد ربه شوخي‏ مي‏کرد. 👈شب عاشورا نيز از کساني بود که برخاست و در حمايت و جانبازي براي امام، سخناني ايراد کرد.[عنصر شجاعت، ج 1، ص 154.] . 👈در کربلا چندين بار خطاب به دشمن سخنرانيها کرد.👈کلمات وفاداري او نسبت به ‏سيد الشهدا معروف است.روز عاشورا، به ميدان رفت و خطاب به سپاه عمر سعد خطابه‏اي ايراد کرد 👈و به نکوهش آنان پرداخت.🌹🌹🍀 برير، 👈پس از حر به ميدان رفت و جنگيد تا شهيد شد.[ بحار الانوار، ج 45، ص 15.] 👈در حمله‏هاي برق آسايش اينگونه رجز مي‏خواند: 👈انا برير و ابي خضير و کل خير فله برير🌹🌹🍀
❤️ ❤️ 👈غلام سياه ابوذر غفاري که در کربلا به شهادت رسيد. 👈جون بن حوي پس از شهادت ‏مولايش ابوذر، به مدينه برگشت و در خدمت اهل بيت درآمد.ابتدا خدمت ‏امير المؤمنين‏ «ع‏» بود.🌹🌹🍀 👈سپس در خدمت امام حسن و امام حسين‏ «ع‏» 👈و بالاخره در خدمت ‏امام سجاد «ع‏» بود. 👈در سفر کربلا، از مدينه همراه امام تا مکه و از آنجا به کربلا آمد. 👈چون به ‏اسلحه‏سازي و اسلحه‏شناسي آشنا بود، 👈به نقل ابن اثير و طبري، شب عاشورا هم در کربلابه کار اصلاح سلاحها اشتغال داشت.🌹🌹🍀 👈با آنکه سن او زياد بود، ولي روز عاشورا ازسيد الشهدا «ع‏» اذن ميدان طلبيد. 👈امام او را رخصت داد تا برود و آزادش کرد. ولي او بااصرار، مي‏خواست در روزهاي شادي و غم و راحت و رنج، از خاندان پيامبر جدا نشود. به امام حسين‏ «ع‏» عرض کرد: 👈 گر چه نسبم پست و بويم ناخوش و چهره‏ام سياه است، ولي‏ مي‏خواهم به بهشت روم و شرافت‏يابم و روسفيد شوم.👈از شما جدا نمي‏شوم تا خون ‏سياهم با خونهاي شما آميخته شود.پس از نبرد، 👈وقتي بر زمين افتاد، امام خود را به بالين او رساند و چنين دعا کرد: 🌹🌹🍀 👈خدايا!رويش را سفيد و بويش را معطر کن و او را با نيکان ‏محشور گردان‏ 👈«اللهم بيض وجهه و طيب ريحه و احشره مع الابرار و عرف بينه و بين محمدو آل محمد»[ اعيان الشيعه ، ج 4، ص 297، انصار الحسين، ص 65، بحار الانوار، ج 45 ص 22.]🌹🌹🍀 👈به دعاي امام، بويش معطر گشت.امام باقر «ع‏» از امام سجاد «ع‏» روايت‏ مي‏کند 👈که پس از عاشورا که مردم براي دفن کشته‏ها به ميدان مي‏آمدند (و بني اسد براي ‏دفن شهدا آمدند)، 👈پس از ده روز، بدن جون را در حالي يافتند که بوي مشک از آن به مشام ‏مي‏رسيد.[ بحار الانوار، ج 45، ص 23، معارف و معاريف، ج 2، ص 634.]🌹🌹🍀 👈رجزهاي مختلفي براي جون نقل شده است.👈از جمله: 👈کيف تري الکفار ضرب الاسود بالسيف ضربا عن بني محمد اذب عنهم باللسان و اليد ارجو به الجنة يوم المورد [اعيان الشيعه، ج 4، ص 297.] . 👈که نشان‏دهنده عمق بينش او در شناخت ولاي آل البيت و جبهه کفر امويان و دفاع همه ‏جانبه او از خاندان رسالت است.🌹🌹🍀 👈[ درباره جون، کتاب‏ «جون، مسک للزنوج‏» تاليف: محمد رضا عبد الامير انصاري.نشر: بنياد پژوهشهاي آستان ‏قدس رضوي، منتشر شده است (کيهان فرهنگي، سال 10 شماره 3 ص 45).] .🌹🌹🍀
❤️ ❤️ 👈يکي از شهداي کربلا، وي غلام سيد الشهدا «ع‏» و ترک زبان بود، 👈تير انداز و کماندار بودو کاتب امام حسين‏ «ع‏» به شمار مي‏رفت.قاري قرآن و آشنا به عربي بود. 🌹🌹🍀 👈برخي نام او را سليمان و سليم هم نوشته‏اند.[ انصار الحسين، ص 58.] 👈روز عاشورا که اذن ميدان گرفت، اينگونه رجز مي‏خواند: 👈البحر من طعني و ضربي يصطلي و الجو من سهمي و نبلي يمتلي 👈اذا حسامي في يميني ينجلي ينشق قلب الحاسد المبجل[مقتل خوارزمي، ج 2، ص 24.] .🌹🌹🍀 👈دريا از ضربت نيزه و شمشيرم مي‏جوشد و آسمان از تيرم پر مي‏شود، آنگاه که تيغ درکفم آشکار شود، قلب حسود متکبر را مي‏شکافد.وي دلاورانه جنگيد و بر زمين افتاد.🌹🌹🍀 👈امام به بالين او آمد و گريست و چهره بر چهره‏اش نهاد.اسلم، چشم گشود و حسين‏ «ع‏» را بر بالين خود ديد، تبسمي کرد و جان داد.[ بحار الانوار، ج 45، ص 30، عوالم (امام حسين)، ص 273.] . 👈يکجا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت: در دين ما سيه نکند فرق با سفيد🌹🌹🍀
❤️ ❤️ 👈از شهداي والاقدر کربلاست، که ايماني راسخ و شجاعتي فراوان داشت و از هواداران‏سرسخت اهل بيت‏ «ع‏» بود. 👈شب عاشورا وقتي سيد الشهدا «ع‏» از افراد خواست که ازتاريکي استفاده کرده متفرق شوند، ياران برخاستند و هر يک سخناني گفتند. 🌹🌹🍀 👈از جمله‏ سعيد بن عبدالله ايستاد و گفت: نه به خدا قسم، تو را وا نمي‏گذاريم 👈تا خداوند بداند که مادر نبود رسول خدا «ص‏» حق او و ذريه‏اش را مراعات کرديم. 👈به خدا سوگند، اگر بدانم که‏ کشته مي‏شوم، سپس زنده مي‏شوم، آنگاه سوزانده مي‏شوم 👈و هفتاد بار با من چنين مي‏کنند، باز هم از تو جدا نمي‏شوم تا در راه تو فدا شوم.چگونه چنين کنم، 👈با آنکه بيش از يکبار کشته شدن نيست و پس از آن کرامت ابدي و بي پايان است.[ اعيان الشيعه، ج 7، ص 241.] 🌹🌹🍀 👈اين نشان دهنده عمق ايمان ‏و اخلاص او در راه ياري حق و عترت است. 👈او و همراهش هاني به هاني، آخرين ‏سفيراني بودند که امام حسين‏ «ع‏» نامه‏اي خطاب به مردم کوفه نوشت و به دست آنان ‏سپرد. 👈در آخر همين نامه، جمله معروف امام درباره‏ «وظيفه پيشوا» آمده است که: «... فلعمري ما الامام الا العامل بالکتاب...».[ مقتل الحسين، مقرم، ص 165.] .🌹🌹🍀 👈نيز يکي از فرستادگاني بود که نامه‏هاي کوفيان را خدمت امام حسين‏ «ع‏» آورده بود. وي از انقلابيون پر شور کوفه به حساب مي‏آمد. 👈در نهضت مسلم بن عقيل هم فعال بود و نامه مسلم را به مکه رساند و از مکه همراه امام به کوفه آمد تا در روز حماسه بزرگ‏ عاشورا، جان را فداي رهبرش سازد.🌹🌹🍀 👈هنگام ظهر عاشورا در مقابل امام حسين‏ «ع‏» ايستاد تاآن حضرت نمازش را بخواند. 👈او آنقدر تير خورد که بر زمين افتاد و جان باخت. 👈در پيکراو غير از زخم شمشيرها و نيزه‏ها، سيزده تير يافتند.[ بحار الانوار، ج 45، ص 21.] 👈نامش در زيارت ناحيه مقدسه، همراه با جملاتي که شب عاشورا در برابر امام حسين‏ «ع‏» گفت و ثنا و دعايي که حضرت‏ حجت در اين زيارت براي او دارد، آمده است.[ همان، ص 70.] .🌹🌹🍀
❤️ ❤️ او پدر وهب و مردى شجاع و شریف بوده و در كوفه سرائى نزدیك «بثر الجعد» همدان داشت، همسرش ام وهب است. او روزى به لشكرگاه كوفه در نخیله آمد و سپاه كوفه را مشاهده كرد كه عازم حركت به سوى كربلا هستند، سؤال كرد، به او گفته شد كه این سپاه براى جنگ با حسین فرزند دختر رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم مى‏روند! عبدالله بن عمیر گفت: به خدا سوگند من مشتاق جهاد با اهل شرك هستم و امیدوارم جنگ با این جماعت كه با پسر دختر پیامبرشان مى‏جنگید، كمتر از جهاد با مشركین از نظر ثواب، نباشد. پس نزد همسرش ام وهب آمد و او را از این ماجرا آگاه و تصمیم خودش را گوشزد كرد، همسرش گفت: درست اندیشیده‏اى، خداوند تو را به بهترین راه‌ها و درست‏ترین اندیشه‏ها راهنمایى كند، همین كار را بكن و مرا نیز با خود ببر.🌹🌹🍀 پس شب هنگام همسرش را برداشت و حركت كرد تا در كربلا به خدمت امام حسین علیه‏السلام رسید. و چون عمر بن سعد به سوى امام علیه‏السلام تیر انداخت و سپاه كوفه به طرف اردوى امام تیر پرتاب كردند، غلام زیاد بن ابیه به نام «یسار» و غلام عبیدالله بن زیاد به نام «سالم» به میدان آمدند، و از سپاهیان امام مبارز طلب كردند، حبیب بن مظاهر و بریر بن خضیر از جاى برخاسته كه به میدان بروند، امام حسین علیه‏السلام مانع شد، عبدالله بن عمیر بپاخاست و از حضرت اجازه خواست، امام به او نظر كرد و او را مردى گندم گون و بلند بالا و داراى بازوانى قوى و سینه‏اى گشاده یافت، فرمود: گمان دارم كه حریفان خود را از پاى درآورى، اگر مى‏خواهى به جانب آنان رو.🌹🌹🍀 پس عبدالله بن عمیر به میدان شتافت، سالم و یسار كه در میدان ایستاده بودند از نسب او سؤال كردند، او خود را معرفى نمود، آن دو گفتند: ما تو را نمى‌شناسیم! پس زهیر یا حبیب و یا بریر را به میدان طلب كردند، و یسار جلوتر از سالم ایستاده بود، عبدالله بن عمیر گفت: از جنگ با مردم ننگ دارى؟! هر كس به جنگ تو آید بهتر از تو خواهد بود. پس بر او حمله برد و او را با شمشیر زد تا او را به قتل رساند، و در آن هنگام كه سرگرم مبارزه با او بود، سالم به او حمله كرد. یاران امام فریاد بر آوردند كه: سالم آهنگ تو كرده است! او اهمیت نداد، و سالم با شمشیر بر او حمله كرد.🌹🌹🍀 عبدالله بن عمیر دست خود را جلو آورد و انگشتان دست چپ او قطع شد، ولى به سالم امان نداد و او را شمشیر زد و كشت، و روى به سوى امام كرد و در برابر آن حضرت رجز مى‏خواند در حالى كه هر دو حریف خود را كشته بود: ان تنكرونى فانا ابن كلبحسبى ببیتى فى علیم حسبى انى امر ذو مرة و عصبو لست بالخوّار عند الحرب انى زعیم لك ام و هببالطعن فیهم مقدما و الضرب پس ام وهب همسر عبدالله بن عمیر عمود خیمه را برگرفته و روى به سوى همسر خود آورد و گفت: پدر و ماردم به فدایت باد! در برابر این ذریه رسول خدا مبارزه كن. عبدالله بن عمیر او را به سوى زنان باز گرداند، ام وهب لباس همسر خود را گرفته و مى‏گفت: هرگز تو را رها نمى‌كنم تا در كنارت كشته شوم. عبدالله بن عمیر در حالى كه دست راستش در اثر خون كشته شدگان به دسته شمشیر چسبیده بود و انگشتان دست چپ او قطع شده بودند، نتوانست همسرش را باز گرداند. امام حسین علیه السلام آمد و فرمود: خدا شما خاندان را جزاى خیر دهد، به سوى زنان بازگرد و با آنان باش، خدا تو را رحمت كند، بر زنان جنگ نیست، پس او بازگشت. عمرو بن حجاج زبیدى بر میمنه لشكر امام حمله كرد و یاران امام ایستادگى كردند، و شمر بر میسره حمله كرد ولى یاران امام استقامت مى‏كردند و با نیزه به آنها حمله مى‏بردند.🌹🌹🍀 عبدالله بن عمیر - این مبارز شیر دل - كه در میسره لشكر امام علیه السلام مى‏رزمید، گروهى از آنان را كشت. در این هنگام، هانى بن ثبیت حضرمى و بكیر بن حى تیمى بر او حمله برده و او را شهید كردند، پس سپاه عمر بن سعد به یكباره از سواره و پیاده به یاران امام حمله ور شدند و جنگ سختى در گرفت و اكثر اصحاب امام بر روى زمین افتادند، چون غبار میدان رزم فرو نشست، همسر عبدالله بن عمیر به سوى كشته او به راه افتاد و بر بالین او نشست و خاك از رخسار او پاك كرد و گفت: بهشت خدا تو را گوارا باد! از خدایى كه بهشت را روزى تو كرد مى‏خواهم كه مرا مصاحب تو در بهشت قرار دهد. در این اثنأ شمر به غلامش دستور داد تا عمود خود را بر سر او فرود آورد، و در اثر این ضربه‏ ام وهب به آرزوى خود رسید و در كنار همسر شهیدش جان داد. منبع : انصار العین 🌹🌹🍀
❤️ ❤️ 👈شهيد والاقدر عاشورا.حر از خاندانهاي معروف عراق و از رؤساي کوفيان بود.به ‏درخواست ابن زياد، براي مبارزه با حسين‏ «ع‏» فراخوانده شد و به سرکردگي هزار سوار برگزيده گشت. 👈گفته‏اند وقتي از دار الاماره کوفه، با ماموريت بستن راه بر امام حسين‏ «ع‏» بيرون آمد، ندايي شنيد که: اي حر!مژده باد تو را بهشت... [قاموس الرجال، ج 3، ص 103، امالي صدوق، ص 131.]🌹🌹🍀 👈در منزل‏ «قصر بني مقاتل‏» يا «شراف‏»، راه را بر امام بست و مانع از حرکت آن حضرت به سوي کوفه شد. 👈کاروان ‏حسيني را همراهي کرد تا به کربلا رسيدند و امام در آنجا فرود آمد. 👈حر وقتي فهميد کارجنگ با حسين بن علي‏ «ع‏» جدي است، صبح عاشورا به بهانه آب دادن اسب خويش، از اردوگاه عمر سعد جدا شد و به کاروان حسين‏ «ع‏» و جبهه حق پيوست. 👈توبه کنان کنار خيمه‏هاي امام آمد و اظهار پشيماني کرد، سپس اذن ميدان طلبيد.اين انتخاب شگفت و برگزيدن راه بهشت بر دوزخ، از حر، چهره‏اي دوست داشتني و قهرمان ساخت.🌹🌹🍀 👈حر با اذن‏امام به ميدان رفت و در خطابه‏اي مؤثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگيدن با حسين‏ «ع‏» توبيخ‏ کرد. 👈چيزي نمانده بود که سخنان او، گروهي از سربازان عمر سعد را تحت تاثير قرار داده‏ از جنگ با سيد الشهدا منصرف سازد، که سپاه عمر سعد، او را هدف تيرها قرار داد. 👈نزد امام‏ بازگشت و پس از لحظاتي دوباره به ميدان رفت و با رجز خواني، به مبارزه پرداخت 👈و پس‏از نبردي دليرانه به شهادت رسيد.رجز او چنين بود:🌹🌹🍀 اني انا الحر و ماوي الضيف اضرب في اعناقکم بالسيف عن خير من حل بارض الخيف اضربکم و لا اري من حيف [بحار الانوار، ج 45، ص 14.] 👈که حاکي از شجاعت او در شمشير زني در دفاع از سيد الشهدا و حق دانستن اين راه‏ بود. حسين بن علي‏ «ع‏» بر بالين حر حضور يافت 👈و خطاب به آن شهيد، فرمود: تو همانگونه که مادرت نامت را «حر» گذاشته است، حر و آزاده‏اي، آزاد در دنيا و سعادتمند در آخرت! 🌹🌹🍀 👈«انت الحر کما سمتک امک، و انت الحر في الدنيا و انت الحر في الآخرة‏» و دست بر چهره‏اش کشيد.[ همان.] امام حسين‏ «ع‏» با دستمالي سر حر را بست. 👈پس از عاشورا بني‏تميم او را در فاصله يک ميلي از امام حسين‏ «ع‏» دفن کردند، همانجا که قبر کنوني اوست، بيرون کربلا در جايي که در قديم به آن‏ «نواويس‏» مي‏گفته‏اند. [الحسين في طريقه الي الشهادة، ص 97.] 👈نقل است‏ شاه اسماعيل‏ صفوي قبر حر را گشود و پيکرش را سالم يافت، چون خواست پارچه‏اي را که بر سرش‏بسته بود باز کند، خون جاري شد و دوباره آن را بستند، آنگاه بر قبرش قبه‏اي ساختند.[ سفينة البحار، ج 1، ص 242 به نقل از انوار نعمانيه، سيد نعمت الله جزايري.] 🌹🌹🍀 👈سرگذشتهاي مربوط به حر و نقش او در حادثه کربلا، از نخستين بر خوردش با کاروان‏ سيد الشهدا، 👈سپس توبه‏اش و پيوستن به جبهه حق و شهادت در رکاب سالار شهيدان، درهمه مقتلها و کتابهاي تاريخ عاشورا نگاشته شده است 👈و توبه او شاخص‏ترين بخش‏نوراني زندگي اوست.🌹🌹🍀 🌹صدرا🌹
❤️ ❤️ 👈از ياران سيد الشهدا و شهيد نماز، که روز عاشورا به فيض شهادت رسيد. 👈وي از چهره‏هاي سرشناس شيعه در کوفه و مردي آگاه و شجاع و اسلحه شناس بود. 👈مسلم بن ‏عقيل در ايام بيعت گرفتن از مردم براي نهضت ‏حسيني، او را مسؤول دريافت اموال وخريد اسلحه قرار داده بود. 👈نامش عمر بن عبدالله بود. [ مقتل الحسين، مقرم، ص 177.برخي هم‏ «عمرو بن عبدالله‏» نوشته‏اند.مثل تنقيح المقال، مامقاني، ج 2، ص 333.] 🌹🌹🍀 👈پيش از شروع درگيريهاي کربلا خود را از کوفه به کربلا رساند و به امام پيوست. 👈روز عاشورا، که ياران حسين بن علي‏ «ع‏» بتدريج‏ شهيد مي‏شدند و از تعدادشان کاسته‏ مي‏شد 👈و اين کاهش محسوس بود، 👈ابو ثمامه هنگام ظهر خدمت امام آمد و گفت: 👈جانم ‏فداي تو! چنين مي‏بينم که دشمنان به تو نزديک شده‏اند.به خدا قسم تو کشته نخواهي شد مگر آنکه من پيش از تو کشته شوم. 🌹🌹🍀 👈دوست دارم خداي خويش را در حالي ديدار کنم که‏اين نماز را که وقتش نزديک شده بخوانم. 👈امام، نگاهي به بالا افکند، فرمود: 👈نماز را به يادآوردي، خدا تو را از نماز گزاران ذاکر قرار دهد.🌹🌹🍀 👈آري، اينک اول وقت نماز است.مهلتي ازسپاه دشمن خواستند. 👈آنگاه ابو ثمامه و جمعي ديگر، با امام حسين‏ «ع‏» نماز جماعت‏خواندند. [سفينة البحار، ج 1، ص 136، بحار الانوار، ج 45، ص 21.] 👈وي جزء آخرين سه نفري بود که از ياران امام تا عصر عاشورا زنده مانده‏بودند.🌹🌹🍀 👈برخي گفته‏اند که در اثر جراحتهاي بسيار بر زمين افتاد، 👈خويشانش او را به دوش‏کشيده و از ميدان به در بردند 👈و مدتها بعد از دنيا رفت.[ عنصر شجاعت، ج 2، ص 151.] .🌹🌹🍀 🌹صدرا🌹
❤️ ❤️ وي توسط سعيد بن عمرو ازْدي كشته شد. ابن سعدمي‌نويسد: اين بچه در حالي كه پيراهني پوشيده بود و كفشي بر پا داشت كه بند لنگه چپ آن پاره شده و به پايش آويزان بود، به ميدان آمد. عمرو بن سعيدازدي‌[!] بر او ضربتي زد كه وي افتاد و در همان حال عمويش را صدا زد. امام‌حسين ـ عليه السلام ـ بر عمرو حمله كرد و عمرو كه دستش را بالا آورده بودتا از خود دفاع كند، دستش از مرفق قطع شد. 🌹🌹🍀 در اين بين‌، كوفيان براي نجاتعمرو هجوم آوردند كه در اثر اين هجوم و فشار عمرو زير دست و پاي اسبان‌كشته شد. امام حسين ـ عليه السلام ـ بالاي سر قاسم ايستاد و گفت‌: عزّ علي‌عمِّك أن تدعوه فلايُجيبك، أو يُجيبك فلا يَنْفعك. بر عمويت دشوار است كه‌او صدا بزني و نتواند پاسخت را بدهد، يا اگر پاسخ دهد، سودي براي تونداشته باشد. آن گاه امام حسين ـ عليه السلام ـ دستور داد تا قاسم را به خيمه‌آورده‌، نزد بدن علي اكبر گذاشتند. ابومخنف گزارش شهادت قاسم را از زبان‌حُمَيد بن مُسلم اَزْدي‌، مفصّل‌تر آورده است‌: نوجواني به ميدان آمد، صورتش‌چون ماه‌؛ در دستش شمشير، پيراهن بر تن و كفشي كه بند تاي چپش باز بود،بر پا داشت‌. عمرو بن سعد بن نفيل گفت‌: من به او حمله مي‌كنم‌. 🌹🌹🍀 حُمَيد گويد: به او گفتم‌: سبحان الله‌! چرا تو؛ كساني هستند كه از تو كفايت مي‌كنند. گفت‌: به‌خدا به او حمله مي‌كنم‌. وي حمله كرده‌، شمشيري بر سر آن نوجوان نواخت‌.غلام با صورت به زمين افتاد و عمويش را صدا كرد. حسين مانند شيري خودرا بالين او رساند. آن حضرت ضربتي حواله عمرو كرد و زماني كه عمرودستش را جلوي شمشير گرفت‌، از مرفق قطع شد.🌹🌹🍀 فريادي كشيد و كوفيان‌ آمدند تا او را از دست امام حسين ـ عليه السلام ـ نجات دهند كه در آن حيص وبيص زير پاي اسبان كشته شد. حسين بالين آن نوجوان آمد، در حالي كه‌پاهايش را تكان مي‌داد و روي زمين مي‌كشيد. امام حسين ـ عليه السلام ـ گفت‌: دور باشند از رحمت خدا مردماني كه تو را كشتند. در قيامت كسي جز جدّ تو خصم آنان نخواهد بود. 🌹🌹🍀 بعد گفت‌: عزّ واللّه علي عمّك أن تدعوه فلايُجيبك أويُجيبك ثم لايَنفعك. آن گاه وي را در بغل گرفت و سينه او را به سينه‌اش‌چسباند. سپس وي را آورد و نزد فرزندش علي اكبر و ديگر كشته‌هايي كه ازاهل بيتش در آنجا بودند، گذاشت‌. پرسيدم‌: اين نوجوان كه بود؟ گفتند: قاسم‌بن حسن بن علي بن ابي‌طالب‌. 🌹صدرا🌹
❤️ ❤️ 👈مسلم بن عوسجة بن سعد بن ثعلبه بن دودان بن اسد بن خزيمه ابوجحل الاسدي السعدي. 👈 مسلم و حبيب در ثعلبة بن دودان به هم مي‏رسند و حبيب هنگام شهادت مسلم به قرابتش با وي اشاره‏اي دارد. 👈مسلم هم اسم پدرش عوسجه بوده و هم اسم پسرش، و لذا کتاب اسدالغابه نام او را به صورت مسلم ابوعوسجه نوشته است. 👈کنيه مسلم، ابوجحل بوده که به تقديم جيم بر حاء به معني مهتر زنبوران عسل است.🌹🌹🍀 👈اسدي: منسوب به بني‏اسد، قبيله‏اي از «عدنان»، (عدنان، عرب شمال). 👈از شهداي کربلا، آن بزرگوار به دست «عمرو بن حجاج زبيدي»، بطور غافلگيرانه به شهادت رسيد.🌹🌹🍀 👈تمامي مصادر و منابع تاريخي و رجالي نام او را ذکر کرده‏اند. 👈او اولين شهيد از ياران حسين است که بعد از شهادت کشته شدگان نخستين حمله به شهادت رسيد. مسلم بن عوسجه از اصحاب رسول خدا به شمار مي‏رفت. مسلم بن عقيل او را براي فرماندهي قسمتي از نيروهاي قبايل «مذحج» و «بني‏اسد» در نظر گرفت. 🌹🌹🍀 👈مسلم بن عوسجه مردي بسيار پير بود. 👈او شخصيت بزرگي از بني‏اسد و يکي از شخصيتهاي برجسته‏ي کوفه به حساب مي‏آمد. 👈از اصحاب رسول الله و اميرمؤمنان و از قرا و محدثين و از شخصيتهاي مورد احترام و از شهداي بنام کربلا است – 👈به نقل مقاتل و اسدالغابة ابن‏اثير «مسلم بن عوسجه» از نمايندگان و وکلاي مسلم بن عقيل در کوفه بود که به ثبت اسامي بيعت کنندگان و جمع وجوه و صرف در موارد نياز شرعي و از جمله خريد اسلحه براي مقابله با يزيد غاصب و سپاه او و امثال آن... مي‏پرداخت. 🌹🌹🍀 👈او از عباد و زهاد و مورد وثوق مردم و بسيار موجه بود. 👈مسلم به اتفاق حبيب بن مظاهر - و پسر خود - و غلام حبيب از بيراهه در شب هشتم محرم به کربلا آمدند و به امام ملحق شدند. 👈ورود آنها شوقي فراوان در حرم حسيني به وجود آورد چندانکه حضرت زينب براي آنها سلام فرستاد. 🌹🌹🍀 👈حبيب و مسلم از اين سلام زينب کبري سخت گريستند. 👈زيرا دلالت بر محاصره اهل بيت عترت به وسيله سپاه دشمن و غربت و تنهايي آنها داشت. 👈مسلم در واقعه عاشورا نقشي مؤثر و مفيد داشت و نبردي سخت نمود و سرانجام به شهادت رسيد مسلم در آخرين لحظات شهادت - (که حبيب از او مي‏طلبد اگر وصيتي داري بگو) به حبيب که به اتفاق امام بر بالينش بود - وصيت مي‏کند که تا آخرين نفس امام را ياري کنيد.🌹🌹🍀 👈او مقيم کوفه و از قبيله بني‏اسد و بعد از شهادت مسلم بن عقيل، در ميان قبيله‏اش مخفي شده بود 👈تا اينکه در کربلا به همراه خانواده‏اش به حضرت امام حسين ملحق شد.👈 و به هنگام شهادت بسيار پير بود. موقعيت، سوابق سياسي اجتماعي و فضايل بسيار خوب و درخشاني داشته و ايشان همچون حبيب از افضل شهداي کربلا و از اصحاب حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و حضرت امام علي عليه‏السلام و حضرت امام حسن عليه‏السلام و حضرت امام حسين عليه‏السلام بوده و از آنجاييکه امام زين‏العابدين عليه‏السلام و حضرت امام باقر عليه‏السلام در کربلا حضور داشتند پس مسلم حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را تا حضرت باقر عليه‏السلام زيارت کرده بود.🌹🌹🍀 👈بنابه نقل اسدالغابة او از اصحابي بود که از حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم حديث نقل کرده و در فتوحات صدر اسلام شرکت داشت، 👈بطوريکه شبث بن ربعي - لعنت الله عليه - بعد از شهادت مسلم به لشگر کوفه مي‏گويد: 👈«قسم به آنکه اسلام آوردم به او!، مسلم جايگاهي بس رفيع در ميان مسلمانان داشت. 👈هر آينه در روز فتح آذربايجان او را ديدم که هنوز مسلمانان اسبان را لجام نکرده بودند که شش نفر از مشرکين را به هلاکت رسانيد».🌹🌹🍀 👈مسلم از شجاعان نامدار و مشاهير روزگار در تمامي جنگها در خدمت حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام جهاد کرده و مردانگي نموده، 👈و بعضي گفته‏اند 👈که اميرالمؤمنين عليه‏السلام او را برادر خود خوانده و چند مرتبه قرآن کريم را نزد آن حضرت ياد گرفته بود و لذا از قراء و عباد محسوب مي‏شد. 👈در کوفه براي رهبري حضرت امام حسين عليه‏السلام از مردم بيعت مي‏گرفت و زماني که مسلم بن عقيل حرکت کوتاه مدت و شکوهمند خويش را عليه عبيدالله زياد آغاز کرد، 👈او را براي فرماندهي قسمتي از نيروهاي قبايل مذحج و بني‏اسد در نظر گرفت.🌹🌹🍀 👈مسلم از کوفياني بود که به حضرت امام حسين عليه‏السلام نامه نوشت و به کوفه دعوت نموده و به عهدش هم وفا کرد. 👈و در نهضت مسلم بن عقيل، ايشان نقش دريافت پول از هواداران و تهيه سلاح براي نهضت را برعهده داشت و جاسوس ابن‏زياد به نام معقل از همين طريق به مخفي گاه مسلم بن عقيل پي برد.🌹🌹🍀 👈 او نقش مؤثري در انقلاب کربلا داشته است و در آخرين آزمايش امام حسين عليه‏السلام در شب عاشورا از اصحابش که به آنان فرمود: «قد قرب الموعد... 👈هنگام شهادت فرارسيده است و من بيعت خود را از شما برداشتم از اين تاريکي شب استفاده کنيد و راه شهر و ديا
❤️ ❤️ 🌹 🌹 در واقع كربلا، جدای از رشادت‌های مردان، زنانی نیز در كنار سرور خود، سیدالشهداء(ع) پا به میدان جنگ گذاشتند كه در این میان ام وهب ‌بنت‌عبد، شیر زنی بود كه در كنار همسرش، وهب‌ بن‌عبدالله كلبی، در كربلا به شهادت رسید. عصر عاشورا 🌹🌹🍀 در واقع كربلا سه تن از بانوان رشید، كاروان اباعبدالله الحسین(ع) به مبارزه با یزیدیان پرداختند. بحریه بنت مسعود خزرجى، همسر جناده و مـادر وهب‌بن‌عبدالله كلبى به میدان جنگ رفتند كه با فرمان امام حسین(ع) از میدان جنگ خارج شدند، اما ام وهب بنت عبد در میدان مبارزه به شهادت رسید.🌹🌹🍀 «ام وهب دختر عبد» از قبیله نمربن قاسط، از زنان نادر و شجاعى بود كه ضمن وفادارى به همسر خویش عبدالله بن وهب، شیفته امام حسین(ع) و از شیعیان خالص آن حضرت نیز به شمار مى‌رفت. شخصیت‌هایى نظیر این زن، نه تنها در تاریخ جهان، بلكه در تاریخ اسلام و شیعه كه زنان فداكارى را در خود دیده، نادر و اندك است. نقل شده است، چون در روز عاشورا عبدالله به میدان رفت، ام وهب نیز عمودى برداشت و به سوى همسر خویش رفت تا در كنار او بجنگد. عبدالله با مشاهده «ام وهب» در میدان جنگ، به كنار او آمد و از او خواست تا به سوى زنان كاروان بازگردد و كار جنگ را به مردان بسپارد. ام وهب در این حال شوهر خویش را گرفت و به او گفت: «تو را رها نمى‌كنم تا آنكه در كنار تو و همراه تو بمیرم.»🌹🌹🍀 امام حسین(ع) كه شاهد این همه عشق و علاقه بود به همسر عبدالله خطاب كرد: «اى ام وهب، از خداوند پاداش خیر به تو رسد، به سوى زنان باز گرد و در كنار آنان بنشین كه جهاد بر زنان واجب نیست.» ام وهب چون این سخن را از امام حسین (ع) شنید، ناگزیر بازگشت. امام حسین(ع) كه شاهد این همه عشق و علاقه بود به همسر عبدالله خطاب كرد: «اى ام وهب، از خداوند پاداش خیر به تو رسد، به سوى زنان باز گرد و در كنار آنان بنشین كه جهاد بر زنان واجب نیست.» ام وهب چون این سخن را از امام حسین (ع) شنید، ناگزیر بازگشت.🌹🌹🍀 او پس از بازگشت همچنان ناظر شجاعت و رشادت همسرش عبدالله بود. بعد از شهادت شوهرش، با شتاب به كنار جنازه او رفت و خطاب به عبدالله گفت: «همسرم، بهشت بر تو گوارا باد.» چون مشاهده شجاعت و دلیرى و عشق ام وهب به امام حسین (ع) و راه همسرش ممكن بود برخى از كوفیان سپاه ابن زیاد را دگرگون كند، بنابراین شمر بى‌درنگ به رستم، غلام خویش دستور داد تا عمودى بر سر ام وهب بكوبد و او را به شهادت برساند. رستم چنین كرد و بدین‌سان همسر عبدالله نیز كمى پس از شهادت شوهر، به شهادت رسید.🌹🌹🍀🌹صدرا🌹
❤️ ❤️ جون عبد سیاهی از مردم نوبه بود که فضل بن عابس بن عبدالمطلب مولای او بوده و امیرالمؤمنین ع او را به ۱۵۰ دینار خرید، و به ابوذر غفاری بخشید تا خدمت او نماید.🌹🌹🍀 او نزد ابوذر بود تا آنکه عثمان او را به ربذه تبعید کرد، بهمراه او به ربذه رفت، و هنگامیکه ابوذر از دنیا رفت در سال ۳۱ یا ۳۲ هجری به مدینه مراجعت نمود، و در خدمت امیرالمؤمنین (ع) بود. بعد از شهادت آن حضرت در حضور امام حسن ع، و پس از آن بزرگوار در خدمت امام حسین (ع) بود، و در خانه امام زین العابدین ع خدمت می‌کرد، تا هنگامی که آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمدند، جون با آنها بود. آن غلام سعادتمند آرزوی شهادت نموده، از حضرت اذن جنگ خواست، آن بزرگوار به او فرمود:🌹🌹🍀 اجازه داری از کنار ما بروی، چون برای خوشی و عافیت دنبال ما آمدی، و نباید در راه ما گرفتار شوی.عرض کرد: ای پسر پیغمبر، من در روز خوشی کاسه لیس شما خاندان باشم و در روز سختی دست از یاری شما بردارم؟! بخدا سوگند، من خود آگاهم که بوی من ناخوش، و حسب من پست، و رنگم سیاه است، چه شود لطف فرمائید و بهشت را بر من دریغ ندارید، تا بویم خوش و حسبم شریف و رنگ صورتم سفید گردد.نه بخدا قسم، از شما جدا نشوم تا این خون سیاه من با خونهای شما آمیخته گردد. این بگفت و رخصت طلبید و به میدان شتافت و رجز میخواند. آنگاه حمله کرد و ۲۵ نفر را کشت، و خود شربت شهادت نوشید.🌹🌹🍀 امام حسین (ع) بر بالین او ایستاد و عرض کرد: اللهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع الأبرار، و عرف بینه و بین محمد و آل محمد خداوندا، روی او را سفید و بوی او را نیکو گردان و او را با ابرار محشور نما، و با محمد و آل محمد (ع) آشنا و معاشر گردان امام باقر (ع) از علی بن الحسین (ع) روایت فرموده اند که: هنگامی که مردم برای دفن شهداء حاضر شدند، جسد جون را بعد از ده روز یافتند که بوی مشک از آن به مشام میرسید.🌹🌹🍀🌹صدرا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏🔴 آیا واقعا از رهبری اطاعت کردیم؟ ✅ ما معتقدیم ‎ در این عصر، مثل حضرت مسلم است، نسبت به سیدالشهداء ✅ این موقعیتی که امروز در آن هستیم بسیار ممتاز است. ✅ امروز هم میشود ثواب ‎ را کسب کرد! 🔺 آیت الله مصباح یزدی(رحمة الله علیه)
❤️ ❤️ 👈يکي از شهداي کربلا، وي غلام سيد الشهدا «ع‏» و ترک زبان بود، 👈تير انداز و کماندار بودو کاتب امام حسين‏ «ع‏» به شمار مي‏رفت.قاري قرآن و آشنا به عربي بود. 🌹🌹🍀 👈برخي نام او را سليمان و سليم هم نوشته‏اند.[ انصار الحسين، ص 58.] 👈روز عاشورا که اذن ميدان گرفت، اينگونه رجز مي‏خواند: 👈البحر من طعني و ضربي يصطلي و الجو من سهمي و نبلي يمتلي 👈اذا حسامي في يميني ينجلي ينشق قلب الحاسد المبجل[مقتل خوارزمي، ج 2، ص 24.] .🌹🌹🍀 👈دريا از ضربت نيزه و شمشيرم مي‏جوشد و آسمان از تيرم پر مي‏شود، آنگاه که تيغ درکفم آشکار شود، قلب حسود متکبر را مي‏شکافد.وي دلاورانه جنگيد و بر زمين افتاد.🌹🌹🍀 👈امام به بالين او آمد و گريست و چهره بر چهره‏اش نهاد.اسلم، چشم گشود و حسين‏ «ع‏» را بر بالين خود ديد، تبسمي کرد و جان داد.[ بحار الانوار، ج 45، ص 30، عوالم (امام حسين)، ص 273.] . 👈يکجا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت: در دين ما سيه نکند فرق با سفيد🌹🌹🍀
🚩🏴 چند تن از شهدای کربلا را میتونید نام ببرید و میشناسید؟ 🤔 بچه باید همه شهدای و مرام شونو بشناسه روشنگری هر شب یک شهید را معرفی میکند با هشتگ 🚩 شهید امشب: شهید ایرانی کربلا.. او که خودش و خاندانش آزاد شده امام حسین بودند..
🚩🏴 چند تن از شهدای کربلا را میتونید نام ببرید و میشناسید؟ 🤔 بچه شیعه باید همه شهدای و مرام شونو بشناسه روشنگری هر شب یک شهید را معرفی میکند با هشتگ 🚩 شهدای امشب: رندانی که راه گم نکردند.. و زیرکانه در لباس لشکر عمرسعد خود را به کربلا رساندند.. 👆
🚩🏴 چند تن از شهدای کربلا را میتونید نام ببرید و میشناسید؟ 🤔 بچه شیعه باید همه شهدای و مرام شونو بشناسه روشنگری هر شب یک شهید را معرفی میکند با هشتگ 🚩 شهید امشب: نوه عقیل.. کودکی که خونش از شهادت امام حسین به جوش آمد.. و توسط لشکر بیرحمان و ظالمان شهید شد..