eitaa logo
🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
4.2هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
8.8هزار ویدیو
92 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 سرنوشتی به بزرگیِ تاسوعا 🌱(: روایتی از 📌 خبرگزاری صدا و سیما کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سالروز شهادت حمزه سیدالشهدا و حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) تسلیت باد. ⤵️⤵️⤵️⤵️ کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🏴عبدالعظیم حسنی (۱۷۳-۲۵۲ ق) مشهور به شاه عبدالعظیم و سیدالکریم از عالمان سادات حسنی و از راویان حدیث. نسب او با چهار واسطه به امام حسن(ع) می‌رسد. شیخ صدوق، مجموعه روایات وی را با عنوان جامع اخبار عبدالعظیم گردآوری کرده است. عبدالعظیم حسنی، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) را درک کرده و نقل است که ایمان خویش را بر امام هادی(ع) عرضه داشت و در زمان او وفات یافت. حرم حضرت عبدالعظیم واقع در شهر ری، زیارتگاه شیعیان است. در برخی روایات ثواب زیارت قبر او برابر با ثواب زیارت قبر امام حسین(ع) دانسته شده است. ▪️ وفات سید الکریم ، حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام تسلیت باد کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
اون‌كِ‌بلندت‌می‌کنہ،وقتی‌افتادی؛ دنبالت‌میگرده‌،وقتی‌گم‌شدی👀🌱› بیدارت‌میکنہ،وقتی‌خوابی! نزدیکت‌هست،وقتی‌بهش‌احتیاج‌داری💆🏻‍♂💙" باهات‌بخنده‌،گریه‌کنه،آرزوکنه،بجنگه‌ودرعوض‌ هیچی‌نخواد‌بہ‌غیرازخود‌تو : )🌸♥️" بهش‌میگن‌برادر‌شهید🧔🏻‍♂️؛
وقتی کارتان می گیرد و دورتان شلوغ می شود تازه اول مبارزه است. زیرا شیطان به سراغتان می آید، اگر فکر کرده اید که شیطان می گذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید، هرگز... کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
37.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاری زیبا از جهادگران و عاشقان شهید ابراهیم هادی برای مدافعانِ دخترِ ایرانی؛ شهید علی خلیلی، شهید حمیدرضا الداغی، شهید محمد محمدی خداقوت خدمت این جوانان عزیز 👌👌 حتما این اثر زیبا و دیدنی را مشاهده بفرمایید ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه هیئت نرو در عوض ماشین کنترلی برات میخرم😳 جواب بچه رو ببین ... ای کاش بتونیم اینطوری بچه هامونو تربیت کنیم کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
مصطفی تا می‌دید یک چیزی نیاز است، اولین نفری بود که به سمتش می رفت، مدتی احساس کرد که فیس بوک نیاز است. مثلا درباره ی زرتشت اطلاعات از همه جمع آوری می کرد و می برد داخل فیس بوک می ریخت. آن قدر در صفحه اش مباحثش بالا گرفت که مدیریت فیس بوک، حساب کاربری اش را بست. کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
💕امام علی علیه السلام فرمودند: ✍بهترين زنان شما پنج دسته ‏اند.گفتند: آن پنج دسته كدامند؟حضرت فرمودند: 🔸زنان ساده و بى ‏آلايش، 🔸زنان دل رحم و خوش خو، 🔸زنان همدل و همراه، 🔸زنى‌كه درنبود شوهرش‌از او دفاع‌كند 🔸زنى كه چون شوهرش به خشم آيد تا او را خشنود نسازد، خواب به چشمش نيايد، ✅ چنين زنى كارگزارى از كارگزاران خداوند است و كارگزار خدا هرگز خيانت نمى ‏ورزد. 📚:کافی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🌹سلام ورحمت خدمت شما بزرگواران🌹 با خبر شدیم نوه ی شهید یزدان پناه در بستر بیماری هستند از شما عزیزان التماس دعا داریم و عزیزانی که قادر هستند سوره حمد برا بهبودی حالشون بخونند و بزرگواران هم که قادر هستند هر تعداد صلوات برا نوه ی شهید حتما تعداد صلوات ها برا خادم کانال ارسال گردد 👇👇👇 @rogaye_khaton315 دوستان برای بهبودی خواهر و خواهر زاده خادم کانال هم التماس دعا داریم واز شما عزیزان برای سلامتی شان و بهبودی حالشان سوره حمد و صلوات قرائت کنید وبرای سلامتی امام زمان ارواحنافداه و رهبر عزیزمان وبه نیابت از شهدا از صدر اسلام تا حلا و برای حاجت روای دل خودتان، برایتان مقدور هست قرائت سوره حمد و صلوات داشته باشید 🌹 از همگی شما عزیزان التماس دعااا فراوان داریم دوستان یه پسر بچه پنج سال تو کما هست خواهش میکنم براش خیلی دعا کنید به حق خون پاک شهدا از کما بیرون بیاد و هر چه سریعتر بهبودی کامل به دست آورد الهی آمین 🤲 تعداد صلوات ها و سوره و قرائت سوره حمد هر چقدر برایتان مقدور هست به ایدی خادم کانال ارسال کنید انشاءالله شفای همه بیماران 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| شیر خدا باشید محکــــ💪🏻م! کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🌹آبےتر از آنیم که بی رنگ بمیریم... از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم! فرصت بده اے روح جنون تا غزل بعد ؛ در غیرت ما نیست که در ننگ بمیریم... 🌹 🌹 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
مدافعان حرمی که درخان طومان کربلایی شدند/ ۱۶اردیبهشت سالگرد شهادت بچه‌های شمال سوریه، خانطومان عجب قسمتی بود، عجب سعادتی ای خدای شهدا، این شهیدان چگونه با تو مناجات داشتند که اینطور مظلومانه همه راخریدی سیزده جوان سبز پوش از سرزمین های سبز شمال در نیمه های اردیبهشت ماه آسمانی شدند سالروز شهادت شهدای خانطومان در سال نود و چهار گرامی باد شهید_علیرضا_بریری شهید_رضا_حاجی_زاده شهید_بهمن_قنبری شهید_سید_رضا_طاهر شهید_سعید_کمالی شهید_علی_جمشیدی شهید_حسین_مشتاقی شهید_محمد_بلباسی شهید_محمود_رادمهر شهید_رحیم_کابلی شهید_علی_عابدینی شهید_حسن_رجایی_فر شهید_سید_جواد_اسدی 🌷یادشان گرامی و راهشان پر رهرو 🌷 ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯ ❁═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کارتان می گیرد و دورتان شلوغ می شود تازه اول مبارزه است. زیرا شیطان به سراغتان می آید، اگر فکر کرده اید که شیطان می گذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید، هرگز... کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الشـ🌷ـهداء و الصّدیقین شـ🌷ـهید صدرزاده:تو زندگیم لحظه ای از این قشنگتر نداشتم بخدا... شـ🌷ـهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @sadrzadeh1 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش خلبانی شادی روح پاک شهدا صلوات 😅 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
Maziyar Fallahi - Leila (320) (1).mp3
12.14M
🎵 این نامه رو لیلا فقط بخونه 🎤🎤 مازیار 👈تقدیم به 🦋🌸🦋 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
9183995148892.mp3
1.55M
🎧 زمینه زیبا و احساسی🖤 🎵 هان ای کریم ابن الکریم 🎵 یا حضرت عبدالعظیم 🎤 کربلایی حسین_طاهری شهادت_حضرت_حمزه وفات_حضرت_عبدالعظیم_حسنی کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان او_را ... 💗 قسمت بیست و سوم داشتم در ماشینو باز میکردم که صدام زد! -خانوم!! -بله؟؟ -با این لباسا کجا میخواید برید آخه؟؟ معلومه لباس بیمارستانه! درو بستم. -خب... اخه چیکار کنم؟؟ -بعدم شما که چیزی همراهتون نیست! نه کیف،نه گوشی، مطمئنا نمیتونید جایی برید! چندلحظه نگاهش کردم... -آدرس خونتونو بگید ببرمتون خونه! -خونه؟؟؟😳 -بله.مگه جای دیگه ای دارید؟؟ -من فرار کردم که نبرنم خونه!! اونوقت الان برم خونه؟؟😒 -یعنی از خونه فرار کردین شما؟؟😳 -نه آقا...نه‼️ من از زندگی فراریم! از نفس کشیدن فراریم! اه...😭 -چرا باز گریه کردین؟؟😳 یه چند لحظه صبر کنید!! گوشیشو برداشت و یه شماره گرفت! -به کی زنگ میزنی؟؟😰 از تو آینه نگاهم کرد و انگشتشو گذاشت روی بینیش! یعنی هیس... !! -الو؟ سلام آقای دکتر! بله اومدم،ولی راستش یه کاری پیش اومد،مجبور شدم برم!!معذرت میخوام! چی؟؟ جدا؟؟ ای بابا... باشه پس دیگه امروز نمیام! یاعلی مدد! گوشیو قطع کرد و گذاشت رو داشبورد! -پس شمایید!! -کی؟؟چی؟؟ -فهمیدن فرار کردین! -‌شما پزشکید؟؟ -نه ولی تو اون بیمارستان کار میکنم! ماشینو روشن کرد و راه افتاد! -کجا میری؟؟ -بذارید یکم دیگه از اینجا دور شیم! یه ربعی رانندگی کرد سرمو گذاشته بودم رو صندلی و آروم اشک میریختم! -‌حالا میخواید چیکار کنید؟ میخواید کجا برید؟ سرمو بلند کردم و از تو آینه به چشماش نگاه کردم! چشماشو دزدید کنار خیابون نگه داشت! کم کم داشت هوا ابری میشد با این که دم عید بود اما هنوز هوا سرد بود...! سرمو تکیه دادم به شیشه ی ماشین و سعی کردم با خنکاش،داغی درونمو کم کنم! چه جوابی میدادم؟؟ چشمامو بستم و آروم گفتم -ببریدم یه جای خلوت... پارکی،جایی! نمیدونم! -چیزی میخورین؟ بنظر میرسه ضعف دارین. دستمو گذاشتم رو شکمم! خیلی گشنم بود اما هنوز معدم درد میکرد!😣 ماشینو روشن کرد و جلوی یه رستوران نگه داشت. -چنددقیقه صبرکنید تا بیام. رفت و با یه پرس غذا برگشت... ساعت حوالی شش بود! با اینکه روم نمیشد اما بخاطر ضعفم غذا رو گرفتم معدم خیلی درد میکرد! خیلی کم تونستم بخورم و ازش تشکر کردم! -حالتون بهتره؟؟ -اوهوم.خوبم! -نمیخواید برید خونتون؟؟ -نه! -میشه بپرسم چرا بیمارستان بودین؟؟ -چه فرقی داره!😒 -ببینید... من میخوام کمکتون کنم! -هه😏 پس منو ببر یه جهنم دره ای که هیچکس نباشه! -باشه.امشب میبرمتون جایی که کسی نباشه اما لااقل یه خبر به خانوادتون بدین، حتما الان خیلی نگرانن!! -نگران آبروشونن نه من! الان دیگه به خونمم تشنه ان!! -چرا؟؟ -چون به همه برچسبای قبلی،دختر فراری هم اضافه شد! -مگه چه کار دیگه ای کردین؟؟ -مهم نیست...! -هست! بگید تا بتونم کمکتون کنم! دیگه چیزی نگفتم و خیابونو نگاه کردم. ماشینو روشن کرد و راه افتاد....!
بارون شدید و شدیدتر میشد!⛈ هوا به سمت گرگ و میشش میرفت... دلم داشت میترکید! باید چیکار میکردم...؟ دیگه نمیخواستم نفس بکشم... انگار تموم این شهر برام شبیه زندون شده بود! از شیشه ی ماشین بیرونو نگاه میکردم. هنوز سرم درد میکرد. الان مامان و بابا داشتن چیکار میکردن؟؟ مهم نبود! حتی مهم نبود دارم کجا میرم...! پلکامو بستم و چشمامو دست خواب سپردم...😴 -خانوم؟؟ صدای گرم و مردونه ای ،خوابو از سرم پروند! چشمامو باز کردم و گیج و منگ اطرافمو نگاه کردم! -اینجا کجاست؟؟ -جایی که میخواستید. یه جا که هیچکس نیست! فقط با گیجی نگاهش کردم و سرمو برگردوندم سمت در کوچیک و سفید آهنی که آجرای قهوه ای اطرافش نم خورده بودن و از چراغ قاب گرفته ی بالاش آب میچکید! -نگران نباشید، خونه ی خودمه!! با نفرت سرمو برگردوندم سمتش 😠 و قبل از اینکه حرفی بزنم، دستشو آورد جلو و یه کلید گرفت جلوی صورتم. -برید تو و درو از پشت قفل کنید! هیچکس نیست. هر کسی هم در زد درو باز نکنید. بازم گیج نگاهش کردم!! -البته یه اتاق کوچیکه، ولی تمیز و جمع و جوره! -پس خودتون...؟ -یه کاریش میکنم. بچه ها هستن... امشبو میرم پیششون... فقط درو به هیچ وجه باز نکنید! البته کسی نمیاد،ولی خب احتیاطه دیگه! اینم شماره ی منه،اگر کاری داشتید حتما تماس بگیرید. و یه برگه گرفت سمتم. برگه رو گرفتم و شرمنده از فکری که به سرم زده بود،نگاهش کردم...😓 ولی اون اصلا نگاهم نمیکرد! یه جوری بود!! -برید تو،هوا سرده. شما هم ضعیف شدین،سرما میخورین! فقط تونستم یه کلمه بگم -ممنونم.... از ماشین پیاده شدم و رفتم سمت خونه کلیدو تو قفل چرخوندم و درو باز کردم. به پشت سرم نگاه کردم، از تو ماشین داشت نگاهم میکرد! بارون شدید شده بود! با دست اشاره کرد که برو تو!! رفتم داخل خونه و درو بستم! یه راهرو کوتاه بود و یه در آهنی قدیمی،که نصفهء بالاییش شیشه بود! درو باز کردم، دمپایی آبی و زشت بیمارستان رو دراوردم و رفتم تو. همونجا وایسادم و نگاهمو تو خونه چرخوندم. دوتا فرش دوازده متری آبی فیروزه ای ، که به شکل ال پهن شده بودن، یه یخچال، یه اجاق گاز، یه بخاری، چندتا کابینت و ظرفشویی و چندتا پتو کل خونه بود!! دوتا در هم کنار هم بود که احتمالا حموم و دستشویی بودن! چقدر با خونه ی ما فرق میکرد!! اون خونه بود یا این؟؟ 🍁"محدثه افشاری"🍁 ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
پیام اعضای کانال شهید صدرزاده کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🔸️آیت الله مجتهدی تهرانی: 🔹️اگر دیدید نمازتان به شما لذت نمیدهد، قبل تکبیر و شروع نماز بگویید: "صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین" این نماز دیگر عالی میشود. کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
💠بهش گفتن: آقا ابراهیم؟ چرا همیشه در هرشرایط اذان میگی! حتی جلوی دشمن؟ ✨جواب داد: ما برای همین اذان و نماز با دشمنان اسلام می‌جنگیم. کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯