eitaa logo
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
4.3هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
9.6هزار ویدیو
93 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
سوره توبه، آیه 20: «الذین ءامنوا و هاجروا و جهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک هم الفائزون» «کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته اند، نزد خدا مقامی هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند. » @rafiq_shahidam96 مرام و شیوه ابراهیم در برخورد با بچه‌های محل نیز به همین صورت بود. او پس از جذب جوانان محل به ورزش، آنها را به سوی هیئت و مسجد سوق می داد و می گفت: وقتی دست بچه‌ها توی دست امام حسین (ع) قرار بگیره مشکل حل می شه. خود آقا نظر لطفش را به آنها خواهد داشت یکی ازدوستانش نقل می کرد که: سالها پس از شهادت ابراهیم در یکی از مساجد تهران مشغول فعالیت فرهنگی بودم. روزی در این فکر بودم که با چه وسیله‌ای ارتباط بچه‌ها را با مسجد و فعالیت‌های فرهنگی حفظ کنیم؟ همان شب ابراهیم را در خواب دیدم. تمامی بچه‌های مسجد را جمع کرده و می گفت «از طریق تشکیل هیئت هفتگی  بچه ها را حفظ کنید». بعد در مورد نحوه کار توضیح داد و... ما هم این کار را انجام دادیم. ابتدا فکر نمی کردیم موفق شویم. ولی با گذشت سالها، هنوز از طریق هیئت هفتگی با بچه‌ها ارتباط داریم @rafiq_shahidam96 1400/9/26 https://www.instagram.com/p/CXlBzpyIM5T/?utm_medium=share_sheet
📖«««﷽»»»📖 *🌺 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القران *ختم گروهی قرآن کریم* سلام دوستان و همراهان عزیز ختم قرآن داریم هر جزء به نام یک شهید *🌹با توکلـ به نامـ اعظمتـ یا رحمانـ یا رحیمـ🌹* *📚لطفا اعلام قرائت را پی وی مدیران ارسال بفرمائید* @mis233 ﷽📖جزء 1)🌹شهید ابراهیم هادی✅ ﷽📖جزء 2)🌹شهیدمصطفی صدزاده✅ ﷽📖جزء 3)🌹شهیدای گمنام✅ ﷽📖جزء 4)🌹شهید تهامی ﷽📖جزء 5)🌹شهید محسن حججی ﷽📖جزء 6)🌹 شهید مجید بقایی ﷽📖جزء 7)🌹شهید رحمان مدادیان ﷽📖جزء 8)🌹شهید رسول خلیلی ﷽📖جزء 9)🌹شهید مهدی زین الدین ﷽📖جزء 10)🌹شهید مجید زین الدین _🔰__🔰___ ﷽📖جزء11)🌹شهید مغنیه ﷽📖جزء 12)🌹شهید اینانلو ﷽📖جزء 13)🌹شهیداسماعیل دقایقی ﷽📖جزء 14)🌹شهیدقاسم سلیمانی✅ ﷽📖جزء15)🌹شهید سیدرضا حسینی✅ ﷽📖جزء 16)🌹شهید حسین پور جعفری ﷽📖جزء 17)🌹( شهید محمد ابراهیم همت ﷽📖جزء 18)🌹شهید رجایی(۲) ﷽📖جزء 19) 🌹شهید قربان خانی ﷽📖جزء 20)🌹شهیده صدیقه رودباری _🔰__🔰___ ﷽📖جزء 21)🌹شهید مرتضی عطایی ﷽📖جزء 22)️🌹شهید حسین خرازی ﷽📖جزء 23)🌹شهید عباس دانشگر ﷽📖جزء 24)🌹شهید ابومهدی مهندس ﷽📖جزء 25)🌹شهید وحید زمانی✅ ﷽📖جزء 26)🌹شهید محمدرضا دهقان✅ ﷽📖‌جزء 27)🌹شهید احمدکاظمی ﷽📖جزء 28) 🌹شهید بلباسی ﷽📖جزء 29)🌹شهید هادی ذولفقاری✅ ﷽📖جزء 30)🌹شهید احمد کشوری *❣الـلَّهُــــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــــــــرَجْ❣* *مهلت_قرائت جزءهای برداشته شده یک هفته است.* ✍🏻با تشکر از همراهی شما بزرگواران ╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝ *شهیدان برادران زین الدین*❤️ https://chat.whatsapp.com/HoIRymBAzO67aHggqoXdki
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 هرروز یک صفحه صفحه87 به نیت ظهور منجی عالم بشریت 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 ╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 2 - ‌آنها‌ هستند ‌که‌ ‌خدا‌ لعنتشان‌ کرده‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ ‌خدا‌ لعنت‌ کند هرگز ‌برای‌ ‌او‌ یاوری‌ نخواهی‌ یافت‌ 53 - ‌ یا ‌ ‌برای‌ ‌آنها‌ بهره‌ای‌ ‌از‌ حکومت‌ ‌است‌! ‌که‌ ‌در‌ ‌این‌ صورت‌ ‌به‌ مردم‌ سر سوزنی‌ نمی‌دادند 54 - ‌ یا ‌ ‌این‌ ‌که‌ ‌بر‌ مردم‌ نسبت‌ ‌به‌ آنچه‌ ‌خدا‌ ‌از‌ کرم‌ خویش‌ ‌به‌ ‌ایشان‌ داده‌ رشک‌ می‌برند! همانا ‌که‌ ‌ما خاندان‌ ابراهیم‌ ‌را‌ کتاب‌ و حکمت‌ دادیم‌ و بدیشان‌ فرمانروایی‌ بزرگی‌ بخشیدیم‌ 55 - ‌پس‌ برخی‌ ‌از‌ آنان‌ ‌به‌ وی‌ ایمان‌ آوردند و برخی‌ روی‌ برتافتند و ‌آنها‌ ‌را‌ جهنم‌ افروخته‌ بس‌ ‌است‌ 56 - کسانی‌ ‌که‌ ‌به‌ آیات‌ ‌ما کافر شدند، ‌به‌ زودی‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌به‌ آتشی‌ درآوریم‌ ‌که‌ ‌هر‌ بار پوستشان‌ پخته‌ شود، پوستی‌ دیگر ‌بر‌ جایش‌ نهیم‌ ‌تا‌ عذاب‌ ‌را‌ [‌به‌ طور کامل‌] بچشند بی‌شک‌ خداوند شکست‌ناپذیر حکیم‌ ‌است‌ 57 - و کسانی‌ ‌را‌ ‌که‌ ایمان‌ آوردند و کارهای‌ شایسته‌ کردند ‌به‌ بهشت‌هایی‌ وارد سازیم‌ ‌که‌ ‌از‌ پای‌ درختانش‌ نهرها جاری‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌برای‌ همیشه‌ ‌در‌ ‌آن‌ بمانند، و ‌در‌ ‌آن‌ جا برایشان‌ همسرانی‌ پاکیزه‌ ‌است‌ و ‌آنها‌ ‌را‌ ‌به‌ سایه‌ای‌ پایدار ‌در‌ آوریم‌ 58 - همانا ‌خدا‌ ‌به‌ ‌شما‌ فرمان‌ می‌دهد ‌که‌ سپرده‌ها ‌را‌ ‌به‌ صاحبانش‌ ‌پس‌ دهید و چون‌ میان‌ مردم‌ حکم‌ کردید ‌به‌ عدالت‌ حکم‌ کنید، ‌به‌ راستی‌ چه‌ نیک‌ ‌است‌ ‌این‌ چیزها ‌که‌ ‌خدا‌ ‌شما‌ ‌را‌ بدان‌ پند می‌دهد همانا ‌خدا‌ شنوا و بیناست‌ 59 - ای‌ کسانی‌ ‌که‌ ایمان‌ آورده‌اید! ‌خدا‌ ‌را‌ اطاعت‌ کنید و ‌از‌ پیامبر و کاردارانی‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌شما‌ هستند فرمان‌ برید ‌پس‌ هرگاه‌ ‌در‌ چیزی‌ اختلاف‌ کردید ‌آن‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌خدا‌ و پیامبر ارجاع‌ دهید ‌اگر‌ ‌به‌ ‌خدا‌ و روز واپسین‌ ایمان‌ دارید، ‌که‌ ‌این‌ بهتر و نیکو فرجام‌تر ‌است‌ 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیام یکی از اعضای محترم گروه سلام علیکم مریض داریم التماس دعا دارم اعلام کنیددعاکنن تورابه پهلوی شکسته حضرت فاطمه ممنون از لطف شما 🌹
🌹233🌹: 📖«««﷽»»»📖 *🌺 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القران *ختم گروهی قرآن کریم* سلام دوستان و همراهان عزیز ختم قرآن داریم هر جزء به نام یک شهید *🌹با توکلـ به نامـ اعظمتـ یا رحمانـ یا رحیمـ🌹* *📚لطفا اعلام قرائت را پی وی مدیران ارسال بفرمائید* @mis233 ﷽📖جزء 1)🌹شهید ابراهیم هادی✅ ﷽📖جزء 2)🌹شهیدمصطفی صدزاده✅ ﷽📖جزء 3)🌹شهیدای گمنام✅ ﷽📖جزء 4)🌹شهید تهامی✅ ﷽📖جزء 5)🌹شهید محسن حججی✅ ﷽📖جزء 6)🌹 شهید مجید بقایی ﷽📖جزء 7)🌹شهید رحمان مدادیان✅ ﷽📖جزء 8)🌹شهید رسول خلیلی✅ ﷽📖جزء 9)🌹شهید مهدی زین الدین✅ ﷽📖جزء 10)🌹شهید مجید زین الدین _🔰__🔰___ ﷽📖جزء11)🌹شهید مغنیه✅ ﷽📖جزء 12)🌹شهید اینانلو✅ ﷽📖جزء 13)🌹شهیداسماعیل دقایقی✅ ﷽📖جزء 14)🌹شهیدقاسم سلیمانی✅ ﷽📖جزء15)🌹شهید سیدرضا حسینی✅ ﷽📖جزء 16)🌹شهید حسین پور جعفری ﷽📖جزء 17)🌹شهید محمد ابراهیم همت✅ ﷽📖جزء 18)🌹شهید رجایی(۲)✅ ﷽📖جزء 19) 🌹شهید قربان خانی✅ ﷽📖جزء 20)🌹شهیده صدیقه رودباری _🔰__🔰___ ﷽📖جزء 21)🌹شهید مرتضی عطایی ﷽📖جزء 22)️🌹شهید حسین خرازی✅ ﷽📖جزء 23)🌹شهید عباس دانشگر✅ ﷽📖جزء 24)🌹شهید ابومهدی مهندس✅ ﷽📖جزء 25)🌹شهید وحید زمانی✅ ﷽📖جزء 26)🌹شهید محمدرضا دهقان✅ ﷽📖‌جزء 27)🌹شهید احمدکاظمی✅ ﷽📖جزء 28) 🌹شهید بلباسی✅ ﷽📖جزء 29)🌹شهید هادی ذولفقاری✅ ﷽📖جزء 30)🌹شهید احمد کشوری ✅ *❣الـلَّهُــــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــــــــرَجْ❣* *مهلت_قرائت جزءهای برداشته شده یک هفته است.* ╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝ *شهیدان برادران زین الدین*❤️ https://chat.whatsapp.com/HoIRymBAzO67aHggqoXdki
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان #واقعی ✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت #دوازدهم هر
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت چند روز مانده به مراسم عقدمان،ایوب رفت به و دیرتر از موعد برگشت. به وقتی که از ای برای گرفته بودیم نرسیدیم. عاقد خبر کردیم تا توی خانه خطبه بخواند. دو شاهد لازم داشتیم. رضا که منطقه بود. ایوب بلند شد. _ میروم شاهد بیاورم. رفت توی کوچه، مامان چادر سفیدی که زمان خودش سرش بود برایم اورد. چادر مشکی را از سرم برداشت و چادرش را سرم کرد. ایوب با دو نفر برگشت. _ این هم شاهد از لباس های خاکیشان معلوم بود تازه از جبهه برگشته اند. یکی از آنها به لباسش اشاره کرد و گفت + آخه با این وضع؟ نگفته بودی برای عقد میخواهی! _ خیلی هم خوشگل هستید، آقا بفرمایید. نشست کنارم. مامان اشکش را پاک کرد و خم شد، از توی قندان دو حبه قند برداشت. عاقد شروع کرد. صدا خرت خرت قندی ک مامان بالای سرم میسایید بلند شد. .......................... آقا جون راننده بود، همیشه قبل از اینکه از خانه بیرون برود، همه ی ما بچه ها را می بوسید و بعد پیشانی مادر را یک بار یادش رفت... چنان قشقرقی به پا کردیم که آقاجون از ترس آبرویش برگشت و پیشانی مامان را بوسید و رفت. برای خودشان لیلی و مجنونی بودند. برای همین مامان خیلی عصبانی شد، بعد از هنوز ایوب را "برادر بلندی" صدا می زنم. با دلخوری گفت: _ گناه دارد شهلا، جلویش با چادر که می نشینی، مثل غریبه ها هم که صدایش می زنی. طفلک برادرت نیست، شوهرت است. ایوب خیلی زود با من صمیمی شد، یک بار بعد عقدمان جلوی مامان گفت: _ لااقل این جمله ای که می گویم را تکرار کن، دل من خوش باشد. گفتم: + چی دل شما را خوش می کند؟ گفت: _ به من بگو، مثل بچه ای که به مادرش محتاج است، به من احتیاج داری. شمرده شمرده گفت که خوب کلماتش را بشنوم. رنگم از خجالت سرخ شد. چادرم را زیر گلویم محکم گرفتم و عین کلمات را تکرار کردم. همان فردای عقدمان هم رفته بود ، یک روزه برگشت؛ با دست پر. از اینکه اول کاری برایم آورده بود، ذوق کرده بودم. قاب عکس بود. از کادو بیرون آوردم، خشکم زد. عکس خودش بود، درحالی که می خندید. + چقدر خودت را تحویل می گیری، برادر بلندی! ایوب قاب را ازدستم گرفت، روی تاقچه گذاشت. یک گلدان کوچک هم گذاشت کنارش. _ منو هر روز می بینی دلت برام تنگ نمیشه. به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت دوست هایم وقتی توی خیابان من و ایوب را با هم می دیدند، می گفتند: "تو که می خواستی با جانباز ازدواج کنی پس چی شد؟؟" هر چه می گفتم ایوب هم است، باورشان نمی شد. مثل خودم، روز اول خواستگاری. بدن ایوب پر از تیر بود و هر کدام هم برای یک عملیات. با های توی سینه اش مشهور شده بود. آنها را از با خودش داشت. از وقتی ترکش به قلبش خورده بود تا اتاق عمل، چهل و پنج دقیقه گذشته بود و او زنده مانده بود. روزنامه ها هم خبرش را نوشتند، ولی بدون اسم تا خانواده اش نگران نشوند. همان عملیات فتح المبین تعدادی از ها زیر آتش خودی و دشمن گیر می افتند،طوری که اگر به توپخانه یک گرای اشتباه داده می شد، رزمنده های خودمان را می زد. ایوب طاقت نمی آورد، از فرمانده اجازه می گیرد که با ماشین برود جلو و بچه ها را بیاورد... چند نفری را می رساند و بر می گردد. به مجروحی کمک می کند تا از روی زمین بلند شود، کنارشان منفجر می شود.ترکش ها سرِ آن مجروح را می برد و بازوی ایوب را. موج انفجار چنان ایوب را روی زمین می کوبد که اشهدش را می گوید. سرش گیج می رود و نمی تواند بلند شود. کسی را می بیند که نزدیکش می شود.می گوید بلند شو. و . ایوب بازویش را که به یک پوست آویزان شده بود، بین کش شلوار کردیش می گذارد و تا خاکریز می رود می گفت: _ من از بازمانده های هستم. این را هر بار می گفت...، صدایش می گرفت و اشک در چشمانش حلقه میزد. دکترها می گفتند سردرد های ایوب برای آن است که توی سرش جا خوش کرده اند... از شدت درد می شد و چشمانش را می پوشاند. برای آنکه آرام شود سیگار می کشید. روز خواستگاری گفتم که از سیگار بدم می آید، قول داد وقتی عمل کند و دردش خوب شود، سیگار را هم بگذارد کنار. دکترها موقع عمل به جای سه تا، پنج تا ترکش دیدند که به قسمت حساسی از نزدیک بودند. عمل سخت بود و یک اشتباه کوچک میتوانست ایوب را بگیرد. وقتی عمل تمام شد،... دکتر با ذوق دور ایوب تازه به هوش آمده می چرخید. عددهایی را با دست نشانش می داد و ایوب که درست می گفت، دکتر بیشتر خوشحال می شد به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند