eitaa logo
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
4.4هزار دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
12.4هزار ویدیو
152 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 یه بطری پیدا کرد و گذاشت زیر تختش. بچه‌ها تعجب کردند که این دیگه برا چیه؟! نیمه شب بطری رو بر می‌داشت و با آب داخلش وضو می‌گرفت. 🌷می‌گفت: ممکنه نصف شب بیدار بشم، شیطان توی وجودم بره و نذاره برم پایین توی سرما وضو بگیرم. می‌خوام بهونه نداشته باشم که نماز شبم رو از دست بدم.... بقیه‌ی بچه‌ها هم یاد گرفته بودن از فردا شب زیر تخت همه یه ظرف آب بود. 🌺خاطره‌ای به یاد شهید معزز مسعود شعربافچی، فرمانده گردان حضرت ابوالفضل(ع) 🕊 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فقط بخونید ببینید شهدایی زندگی کردن یعنی چی موضوع : حاضر نشده پدر و مادرشو بیدار کنه... برف شدیدی باریده بود. وقتی قطار🚉 دوکوهه وارد ایستگاه تهران شد، ساعت دو بود. 🍃با چند نفر از رفقا حرکت کردیم. را جلوی خانه شان پیاده کردیم. هنوز پایش مجروح💔 بود. فردا رفتیم بهش سر بزنیم. وقتی وارد خانه شدیم جلو آمد و بی مقدمه گفت: آقا سید شما یه چیزی بگو! دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت در خونه، تو برف🌨 نشسته ولی حاضر نشده در بزنه و ما رو صدا کنه. صبح که میخواسته بره مسجد، اصغر رو پشت در دیده. 🌷 ❬اللّٰھم‌صَلِّ‌عَلۍمُحَمـَّدوآلِ‌مُحَمـَّد!❭ کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🌿شهید مدافع‌حرم 🌿 ✨همسر شهید نقل می‌کنند: رضا می‌دانست که من طاقت دوری‌اش را ندارم. بی­‌نهایت صبور بود. وقتی بحث‌مان می‌شد، من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غُر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری، تو باعثِ این اتفاق شدی! ✨او اصلا حرفی نمی‌زد. وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم، می­‌رفت سمت در؛ چون می‌دانست طاقت دوری‌اش را ندارم. آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه‌ای از من دور باشد. حتی جلوی مسجد رفتنش را می‌­گرفتم. ✨او هم نقطه‌ضعف‌ام را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم. روی پله‌ی جلوی در می‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی، بگو من بیام داخل. اصلا دادزدن بلد نبود... کانال شهیدمصطفی صدرزاده❤️ @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🧡 خیلی‌بہ‌امام‌زمـانﷻ ارادت‌داشـت! ازاین‌ارادتای‌خشک‌وخالی‌کہ‌نہ! همش‌دنبال‌مطالـعہ‌ درباره‌حضرت‌وشرایط‌ظھور وآمادگی‌برای‌ظھوربود ..! ‹انتظـار›محمـود، یہ‌‹انتظارواقـعی‌›بـود. محمودواقعاً دغدغہ‌امـام‌زمانش‌ روداشت ...🖇! 💙
❤️ ❌ کجا مسئولین و فرماندهان الان کجا ؟!!فرمانده بود اما برای گرفتن غذا مثل بقیه رزمنده‌ها توی صف می‌ایستاد، سرصف غذا هم جلویی‌ها به احترامش کنار می‌رفتند، می خواستند او زودتر غذایش را بگیرد، او هم عصبانی می‌شد، رها می‌کرد و می‌رفت، نوبتش هم که می‌رسید، آشپزها غذای بهتر برایش می‌ریختند او هم متوجه می‌شد و می‌داد به پشت سرش. 🌷 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
❤️ اگر انسان‌ کـارهایش ‌را برای رضای ‌ خدا‌ انجام‌ دهد؛مطمئن ‌بـاشد زندگیش ‌عَـوض‌‌ میشود‌ و تـازه ‌معنی زندگی ‌کردن را می‌فهمد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
❤️ 🍂 اوج گرمای اهواز بود ... بلند شد، دریچه کولر اتاقش را بست!! گفت: به یاد بسیجی‌هایی که زیر آفتاب گرم می‌جنگند 🍃 ❬اللّٰھم‌صَلِّ‌عَلۍمُحَمـَّدوآلِ‌مُحَمـَّد❭ کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
💟 🌕شهید مدافع‌حرم جواد محمدی 🎙راوے: همسر شهید 💜فاطمه دو یا سه سالش بود که آقاجواد برایش پارچه سفید گل‌دار خرید. گفت: «خانم این چادر را برای دخترمان بدوز. بگذار به‌مرور با چادر سر کردن آشنا شود.» 🌻از آن به بعد هر وقت پدر و دختر می‌خواستند از خانه بیرون بروند، آقا جواد می‌گفت: «نمی‌خواهی بابا را خوشحال کنی؟» بعد فاطمه می‌دوید و چادر سر می‌کرد و می‌دوید جلوی بابا و می‌گفت «بابا خوشگل شدم؟» باباش قربان‌صدقه‌اش می‌رفت که خوشگل بودی، خوشگل‌تر شدی عزیزم. فاطمه ذوق می‌کرد. 💜یک روز چادرش را شُسته بودم و آماده نبود. گفتم: «امروز بدون چادر برو.» فاطمه نگران شد. گفت: «بابا ناراحت می‌شود.» بالاخره هم آقاجواد صبر کرد تا چادر خشک شود و بعد بروند بیرون.‌ 🌻وقتی آقا جواد نماز می‌خواند، دخترم پشت سر بابایش سجّاده پهن می‌کرد و همان چادر را سَر می‌کرد و به بابایش اقتدا می‌کرد و هر کاری بابایش می‌کرد، او هم انجام می‌داد.   اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎
20.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 زندگی به سبک شهید ناصر پهلوان زاده 🔹️ شهیدی که در حسرت زیارت امام رضا (ع) به جبهه می‌رود؛ هرچه پدرش می‌گوید که صبر کن به زیارت برویم بعد به جبهه میروی ولی شهید می‌گوید که در جبهه به من بیشتر نیاز است؛ با حسرت زیارت به جبهه میرود بعد چند سال به پدر شهید زنگ میزنن میگن اشتباهی جنازه ی پسر شما به مشهد رفته برای تحویل به مشهد بروید. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ┄┅┅❅❁❅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
🌱حرف خواهر برادری🌱 ▫️خواهرم فرزندان خود را از کودکی با امام زمان آشنا کنید. تا با ایشان مانوس شوند. نباید خدای نکرده نسبت به امام زمانمان بی تفاوت باشیم شما باید فرزندانتان را برای خدمت امام زمان تربیت کنید. پس باید فهم و درک و اطلاعات بالایی داشته باشید. بسیار مطالعه داشته باشید. جامعه پر از خطر و بچه ها کنجکاو هستن اگر سوالی یا مشکلی در اجتماع برای بچه ها پیش آمد. توان آن را داشته باشید تا او را در برابر اشتباه و خطری که در پیش رو دارد توجیه کنید. با مطالعه فراوان میتوانید با فرزندانتان بروز باشید و آنها را در برابر خطرات و بلاهای آخرو الزمانی مصون بدارید. به حول و قوه الهی انشاالله 🤲 یادمان نرود ما شیعیان علی (ع) و مادرمان حضرت فاطمه (س) هستیم. راوی: خواهر کانال رسمی شهید مصطفی صدرزاده @sadrzadeh1 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
●برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید✨ برای رضای خدا ڪار ڪنید بگویید : 🗣 خداونـدا نه برای بهشت❌ و نه برای شهـادت ، 🌹 اگر تو ما را در جهنمت بیندازی🔥 فـقط از مـا راضی باشی🥀 برای مـا کافـی است.🙃 ›🌷 ‌اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج @sadrzadeh1