-

«به جز غم خوردن‌عشقت غمی دیگر نمی‌دانم که شادی در همه عالم از این خوش‌تر نمی‌دانم ...»

ببخش‌ که اینقدر بد شدیم ولی ما هنوز اسمتو که می‌شنویم‌ بغض میکنیما:)...💔 #حضرت‌صد‌وبیست‌وهشت

میگم میشه منم برگردونی؟!💔

دلمون خوشه به محالاتت:)) #حضرت‌صد‌وبیست‌وهشت

💔!

‌ • دیشب مداح‌هیئت می‌گفت زنِ‌بی‌وفای‌شما بهتون زهر داده؛ می‌گفت لب‌تشنه‌ شهید شدید چه‌قدر شبیه جدتون امام‌حسن‌و امام‌حسین‌اید آقا.. دلبندِ امام‌رضا! چه‌قدر غریبید شما :) ..

:)💔

همیشه قبل از هر حرفی برایت شعر می‌خوانم قبولم کن! من آداب زیارت را نمیدانم...(:

. خواستم شروع کنم به نوشتن برایت ، آن‌ هم با رعایت فلان تکنیک و بهمان قاعده ! نوشتم هم . . کمی نوشتم ! ولی تو امامِ بی‌قاعده‌هایی ، امامِ بی سروپاهایی چون من که تهِ تکنیک‌شان این است وقتی چشمشان به گنبدت میخورد بی هیچ مقدمه‌ای بگویند : الهی دورت بگردم آقا ! مرا چه ، به با قاعده نوشتن و گفتن ! آن‌هم از تو . . تویی که هر بار مرا بی‌حساب و کتاب دعوت کردی بیایم کنارت و هربار بی‌حساب و کتاب‌تر زندگی‌ام را روبراه کردی برایم ! دلم خواست دمِ رفتن برایت بخوانم که : " نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم . . ." _ الحآن

بی‌تابی حال منه دوری اقبال منه از کرببلا فقط دلتنگیش مال منه💔(: #امین

قسم به مهر تربتت خسته ی دردم چقدر با مهر تربتت درد و دل کردم💔

‌‌

شب جمعه است ... مداحی می‌فرستم با احتیاط گوشش بدید...💔 [ حاوی روضه‌است ]

-یه نفر نیست بهش آب بده؟! 💔 -

« اینکه در سینه‌ی من هست تو هستی دل نیست »

. 🎧 #پادکست : ببین دلت چی میگه .. 🎙 نویسنده و گوینده : حامد خادم [ چه فعل و انفعالاتی توی آدم رخ می‌ده که دلتنگ می‌شه ؟ ] .

به قول نادر ابراهیمی : « و بار دیگر شهری که دوستش دارم... »

عیدتون مبارک:)💚

✨!

وَلاَ خَرَجَ‌ حُبُّكَ‌ مِنْ‌ قَلْبِي ؟!(:♥️

رازِ خلقت همه پنهان شده در عینِ علی‌ست کهکشان ها نخی از وصله‌یِ نعلینِ علی‌ست... ✨!

امشب از خواب خوش گریزانم که خیالِ «تو» خوش تر از خواب است ! #حضرت‌صدُبیستُ‌هشت

-

از همه داریم زخمِ خاصِ خود را می خوریم از رفیق و نارفیق و خویش و عالم می‌کشیم .. خسته از این روزهای تلخ و تکراری و پوچ پیکرِ بی جانِ خود را تا محرم می کشیم :))

آخرش رنج فراق از پا درت میاره موجود دوپا.

داره آتیش میزنه منو فراق💔!

-

قریب به یک ساعت است که خیره مانده ام به این شیشه ومحتوای با ارزشش ... حسرت در جانم می‌نشیند.. شب و جمعه و ذکر حسین مولا روح و جان و این منو آشفته را می‌برد به اوج دلتنگی به بغض و حسرت کربلا... به درد فراق و سوز عشقش... خیره مانده ام و سعی میکنم جلوی بلور های بی‌رنگی که از چشمانم می‌جوشد را بگیرم... حرف دارم اما تا میایم زبان باز کنم بغض میکنم و سکوت مرا در آغوش می‌کشد.. دوباره خیره می‌مانم به یا اباعبدالله نوشته شده بر روی شیشه و با خود زمزمه میکنم.. « من کسی جز تو ندارم که به دادم برسد مگر ای عشق میتوانی به دادم نرسی؟! » #حضرت‌صد‌وبیست‌وهشت