#خاطرات_شهید
●حسیـن ایرلو بچه تهران بود از آن داش مشتی هــا...
شده بود فرمانده تحریب لشکر المهدی(عج)...
●می گفت دوست دارم جوری شهید بشم که یک وجـبم از من هم نمـونه... گلوله مستقیم تانک خورد به سینه اش، تکه تکه شد....
●بعد از حسیــن، کاکا علے شـد فرمانده تخریـب...
دیدم همیشــه یک لباس منـدرس و کهنه به تن دارد.
گفتـم کاکا علے این چـیه پوشیدے زشتـه!
گفـت: لباس شهیـد ایرلوِ!
گفتم: حسین هیکلش دو برابر تو بود؟
گفت:دادم خیاط بـرام اندازش کـرده.
روی آسـتین جاے یک پارگے بود.
گفـتم: این چـیه، چرا این را ندوختـی؟
گفت: جاےترکـشیه که به بازوے ایرلو رفته.
هر وقت خسـته میشـم. دلم مےگـیره سرم رو مےگذارم رو این پارگےآروم میشم!
📎پ ن : #شهید_علی_ناظمپور(کاکاعلی)
سمت: فرمانده گردان تخریب لشکر 33 المهدی(ﻋﺞ)
#شهیدانه
#عبدالعلی_ناظمپور
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/1479802927Cb0f645d36d
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/LTPzcBZ62MILcxnlfWlVVK
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#خاطرات_شهید
آشنا شدنش با علی محمودوند و مجید پازوکی، او را عاشق بچه های گروه #تفحص کرد...
آخرین تفحص اش، شب بعد از شب های قدر بود #محمد قبل از شهادت، به عکاس سفارش کرد تا از او عکس بگیرد که بعدا به دردش می خورد و آخر در جستجوی شهدا، به همراه علیرضا شهبازی، در #فکه پر کشید...
شهید محمد زمانی زمزمه اش این بود:
عشق است در آسمان پریدن
عشق است در خاک و خون غلطیدن
#جستجوگر_نور
#شهید_محمد_زمانی🌷
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/1479802927Cb0f645d36d
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/LTPzcBZ62MILcxnlfWlVVK
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#تفکر
نبض زندگیات را بهدست بگیر
مردی در کنار جاده، دکهای درست کرد و در آن ساندویچ میفروخت.
چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت. چشمش هم ضعیف بود، بنابراین روزنامه هم نمیخواند.
او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و محاسن ساندویچهای خود را شرح داده بود.
خودش هم کنار دکهاش میایستاد و مردم را به خریدن ساندویچ تشویق میکرد و مردم هم میخریدند.
کارش بالا گرفت، لذا ابزار کارش را زیادتر کرد و پسرش از مدرسه نزد او میآمد و به کمکش میپرداخت.
کمکم وضع عوض شد.
پسرش گفت:
پدرجان! مگر به اخبار رادیو گوش ندادهای؟ اگر وضع پولی کشور به همین منوال ادامه پیدا کند، کار همه خراب خواهد شد و شاید یک کسادی عمومی به وجود بیاد. باید خودت را برای این کسادی آماده کنی.
پدر با خود فکر کرد هرچه باشد پسرش به مدرسه رفته و به اخبار رادیو گوش میدهد و روزنامه هم میخواند، پس حتماً آنچه میگوید صحیح است.
بنابراین کمتر از گذشته نان و گوشت سفارش داده و تابلوی خود را هم پایین آورد و دیگر در کنار دکه خود نمیایستاد و مردم را به خرید ساندویچ دعوت نمیکرد.
فروش او ناگهان شدیداً کاهش یافت.
به فرزندش گفت:
پسرجان حق با توست. کسادی عمومی شروع شده است.
✍ اندیشههای خود را شکل ببخشید، در غیر این صورت دیگران اندیشههای شما را شکل میدهند. خواستههای خود را عملی سازید وگرنه دیگران برای شما برنامهریزی میکنند.
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج»
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋#خاطرات_شهید
یک روز ابراهیم زنگ زد و گفت ، ماشینت رو امروز استفاده می کنی؟
گفتم نه همینطوری جلوی در خونه افتاده! ، آمد ماشین را گرفت و گفت تا عصر بر می گردم..
وقتی برگشت گفتم کجا بودی؟ گفت ، مسافر کشی!
تعجب کردم ، بعد گفت ،
بیا با هم بریم چند جا و برگردیم و گفت ، اگر توی خونه برنج و روغن یا چیزی دارید ، به همراه خودت بیار..
بعد رفتیم فروشگاه و مقداری برنج و روغن و ... خریدیم ، از پول هایی که به فروشنده می داد ، مشخص بود که واقعا رفته مسافر کشی !
بعد هر چه خریده بود را به پایین شهر بردیم و به خانواده هایی دادیم.
بعد فهمیدم که اینها خانواده هایی هستند که همسرنشان در جبهه هستند و رزمنده هستند و برای زندگی با مشکل مواجه شده اند..
این ها از کارهای خالصانه ابراهیم بود که این روزها کمتر از آن خبری است..
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم 1
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋•﷽•
#وصیت_شهید
برادارن وخواهران من !
ماهواره و فرهنگ کثیف غرب ،
مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد!!
از ما گفتن ، ما که رفتیم !!
و من الله توفیق ...
#شهیدمصطفی_صدرزاده
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋