" کلام جان "
هر چه خشونت در کوچه و خیابان
و خانه و رگ و روح بیشتر می شود ،
به لطافت محتاج تر می شویم .
خشونت ، عفونت است ، دردناک و مهلک .
این درد ، جز شفقت درمانی ندارد .
باید روی این زخمِ چرکین دوا بگذاریم .
آدمی مگر چیست ؟ جز شفقت ،
جز لطافت ، جز مروت !!!
در برابرِ خنجر و خون و خشم ،
سپری جز لطافت ندارم ،
آن گونه که سعدی مرا یاد داد
که زیر پیراهن جنگیام
{قزاگند} بپوشم .
زیرا که شمشیر بر ابریشم خواهد لغزید .
بر زخمِ تماشا ، مرهم گل سرخ میگذارم .
بر تلخی روح ، طعم ریحان میچشانم .
استخوان شکسته جان را با شعری میبندم
و گوشم را که سنگین شده از ثقلِ
اندوهِ اخبار ، به دوای موسیقی شستشو میدهم .
عودِ امید روشن میکنم تا در خفقانِ
خانقاهِ سینه نفس بکشم هوایی را که نیست .
دست هایم چرک است ،
رختهایم چرک است ، تنم چرک است ،
روانم چرک است . همه را به حمامِ شفقت می برم ، سالها باید بنشینم زیر بارش یکریز
لطافت تا خوب شوم .
آتش جز آب دوایی ندارد ،
انسان جز شفقت چاره ای . . .
دلنوشته ای از
#عرفان_نظرآهاری
#متن_زیبا