eitaa logo
دکتر عزیزی و دکتر شجاعی ✨﷽✨
1.4هزار دنبال‌کننده
33 عکس
1هزار ویدیو
17 فایل
ارتباط با ادمین @adminazsh
مشاهده در ایتا
دانلود
💬 : اگر سپر داشتی، گذشته که خوب است، آینده هم نمی‌تواند تو را سِحر کرده و غمگینت کند! ✍️چهار ماه از ازدواجشان گذشت که مشکلاتشان بالا گرفت. و هرکدام رفتند خانه‌ی پدری! هر بار هرکدامشان را که می‌دیدم؛ کوه درد بودند از مرور خاطرات گذشته! هم همدیگر را دوست داشتند هم از همدیگر گلایه‌های خفن! • سه چهار ماهی در همین وضعیت بودند که هر دو خسته شدند، آقای داماد آمد و گفت من قادر به تحمل این وضعیت نیستم، کوتاهی‌ها و قصورات خودم را هم می‌پذیرم، ولی نیاز دارم به من زمان بدهند تا جبران کنم. گفتم : من با همسرتان صحبت می‌کنم ان‍شاءالله که همه چیز ختم بخیر شود. • برای عروس خانم که موضوع را گفتم: او هم انگار که هم دلش تنگ شده باشد و هم برای یک فرصت دوباره بی‌میل نباشد، قبول کرد که برود و فکر کند. ✘ موقع رفتنش، گفتم: بیشتر از آنکه بخواهی فکر کنی می‌توانی به او فرصت بدهی یا نه، باید فکر کنی ببینی می‌توانی «به خودت فرصت بدهی یا نه؟ گفت : یعنی چه ؟ گفتم : یعنی «می‌توانی خودت را صفر کنی یا نه»؟ و باز با تعجب نگاهم کرد... ادامه دادم یعنی می‌توانی گذشته را فراموش کنی یا نه و به او کمک کنی جبران کند؟» گفت: فکر می‌کنم درباره‌اش! گفتم : فکر نکن، از ابزاری که خدا برایت گذاشته کمک بگیر،و فکرت را از «فلش بک» حفظ کن. گفت: چه ابزاری ؟ گفتم : گذشته و آزارهایی که از خاطرات گذشته بر انسان تحمیل می‌شود، به تعبیر قرآن «حملات از پشت سرِ» شیطانند. حرزهای بسیاری از معصومین علیهم السلام مخصوصاً از امام سجاد علیه‌السلام برای ما به ارث مانده که بعنوان سپر، تو را حفظ می‌کنند. ولی دعاهای قدرتمندی برای دفع حملات شیاطین جنّی و انسی هست که می‌تواند تمام این حمله‌ها را از تو دفع کرده و ذهن و قلبت را برای تجربه‌ی یک زندگیِ نو خالی و آماده کند. • دو روز بعد شبیه آدمهای کتک خورده با یک عالمه خاطره‌ی آزاردهنده از گذشته آمد. گفتم : این حال تو یعنی نمی‌توانی به خودت فرصت بدهی، نه؟ گفت: با این خاطرات چه کنم؟ گفتم : اگر سپر داشتی، گذشته که خوب است، آینده هم نمی‌تواند تو را سِحر کرده و غمگینت کند! یاد حرفم افتاد... انگار که به ضرورت این امداد‌خواهی و نقش حرزها و دعاهای استعاذه رسیده باشد با رضایت نگاهم کرد و رفت. • روز جمعه در مراسم بودیم که باران گرفت! دیدم زیر باران ایستاده و دعا می‌کند... حالش خوب بود و آرام ! با خودم گفتم: جانم به امامی که کلماتش شبیه یک جوشن آهنین می‎‌آید و دورت را می‌‌گیرد و تو را از دسترس حملات شیطان دور می‌کند. ※ حرزها: دعای ۲۲ (دعای صبح و شب/ حرز کامل) ۲• دعای ۲۳ (دعای صبح و شب/ حرز دیگر) ۳• دعای ۲۷ (پناه جستن از بلاها و اخلاق نکوهیده) ۴• دعای ۲۹ (در پناه جستن) ۵• دعای ۱۸۰ (ایمنی یافتن از ترس و رهایی از هلاکت) ۶• دعای ۱۸۱ (درخواست آن که در حرز الهی باشد) ※ ادعیه دفع حملات شیاطین : ۱دعای ۵۰ (پناه بردن به خدا از مکر و دشمنی شیطان) ۲• دعای ۴۸ (برطرف‌کننده وسوسه) 🌱الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ🌱 https://eitaa.com/saeedazizee
« مامان من می‌خواهم در خانه برای خودم میکده درست کنم!» «مدیریت خویشتن در بحرانهای ایجاد شده توسط شیاطین» ✍️ جمعه 12 مرداد بود که استاد درمورد انسانهایی که به بلوغ استفاده از میکده‌های انسانی رسیدند، صحبت می‌کردند! آرام آمد زیر گوشم گفت:میکده یعنی چه ؟ گفتم : یعنی جایی که تو را به یک عیش، به یک لذّت، به یک نشاط نورانی می‌رساند! گفت : آها یعنی یک هیئت خفن! گفتم : میکده برای همه‌ی آدمها یک تعریف ندارد! بعضی‌ها خانه‌هایشان هم برایشان میکده است و وقتی روی سجاده می‌روند به همان نشاط که ما از یک هیئت خفن می‌رسیم، می‌رسند! قرآن خودش هم مِی است و هم میکده... فقط «هفت خط» می‌خواهد که بتواند از آن به مستی برسد. • بعد از با عمه‌اش قرار داشتند باهم بروند هیئت! عمه جان امّا زیر قولش زد و ... نشد که بروند! می‌فهمیدم که دارد سعی می‌کند با غصه‌ای درونی و شاید خشم درونی‌اش مبارزه کند تا بروز خارجی نداشته باشد و بتواند کنترلش کرده و سپس بطور کامل خاموشش کند. امّا هر از گاهی هم غر ریزی را شروع می‌کرد و باز جلوی خودش را می‌گرفت. گفتم : می‌خواهی کمکت کنم پسرم؟ گفت : چه کمکی؟ غصه‌ی من «غصه‌ی میکده» است!😅 عمه بدقولی کرد و این در حالیست که من نیاز داشتم بروم. گفتم : تو حق داری ناراحت باشی، ولی گاهی ما امتحان می‌شویم تا بفهمیم میکده‌هایی که قبلاً رفتیم اثر داشته یا نه ! به رشد و قدرت ما در مدیریت درون‌مان انجامیده یا نه ؟ • به فکر فرو رفت .... چند ثانیه بعد پرسید: خب من چگونه می‌توانم ناراحتی و احساس غرغری که درونم شکل گرفته را کنترل کنم ؟ گفتم : ناراحتی از یک بدقولی، طبیعی است، ولی شیطان می‌آید روی آن سوار می‌شود و آنقدر در این مسئله می‌دمد و بزرگش می‌کند و تو آنرا یک فاجعه می‌بینی! اولین کار این است که پای شیطان را از این ماجرا قطع کنی. گفت : آها فهمیدم ... دعای شماره 48 ؟ گفتم : بله ، ولی دعاهای 50 / 154 / 155 و ... نیز بسیار میتوانند کمک کننده باشند! یکی از دعاها را باهم خواندیم و نگاه کرد به من و گفت : مداحی « رجائی کربلا » را برایم بگذار، من در خانه برای خودم میکده درست می‌کنم! گفتم: گاهی خدا همین را می‌خواهد که ما برای عاشقی وابسته به مکان نباشیم، تمرین کنیم تا بلد باشیم همه جا مدیریت خودمان را چه در فرونشاندن آتش‌های شیطان و چه در تامین نیازهای معنوی بدست بگیریم! 🌱الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ🌱 https://eitaa.com/saeedazizee