─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سلام_امام_زمانم
#سلام_پدر_مهربانم
السلام ای ماهتـــاب بی بدیل شام تار
السلام ای در هوایت ، قلبهامان بیقرار
تشنــــهٔ بارانــم و دلتنــگ دیــدار توام
بر کــویر خشک دلها نغمــهٔ باران ، ببار
#رقیه_سعیدی_کیمیا
@saeidikimya
"به نام خدا"
السّلامُ علیک اَیُّهاالعَبد الصّالح یا اباالفضل العباس
#غزل_مرثیه
#حضرت_اباالفضل_العباس_علیه_السلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
••••••••••••••••••••••••••••••
آب در حسرتِ یک بوسه به لبهای تو سوخت
شعله زد یادِ حسین و دلِ شیدای تو سوخت
تا که نوشیــد فرات از کفِ دستــان تو آب
دلش از سوز عطش پر شد و در پای تو سوخت
آتـش افتــاد از آن آب ، به دریـای فــرات
متلاطــم شد و از غیـرت زیبای تو سوخت
تا که شـد دست ، قلم ، لـرزه به دستم افتاد
قلـم از پای نشست و غــزلم پای تو سوخت
ای مُقَـطَّـــع شده اعضـای تنت از تبِ عشق
تنِ یک دشت عظیم ازتب اعضای تو سوخت
مـادری با قَـــدِ خَـــم ، آمــد و بالای ســرت
عـوضِ اُمّ بَنیـــن ، بر قد و بالای تو سوخت
دید ، شَــقُّ القمــرِ علقـمـــه را مـادرِ عشــق
عــرقِ شرم تو را دید به سیمای تو سوخت
تیـر در چشم تـَرَت روضه مگر می خواند؟
که ز خونِ جگرت ، دیدهٔ بینای تو سوخت
با حسیـنِ تو "اَخـا أَدرک أَخـا"یِ تو چه کرد
که چنیـن جـان برادر ز تمنــّای تو سوخت
شـاه در سـوگ سرت خَـم شد و با آه بر آن
إِرباً إِربا شــدنِ قـامت رعنــای تو سوخت
سـرت ای قرص قمـر ! تا به سرِ نیـزه زدند
ماه از خجــلتِ آن روی دلارای تو سوخت
ردّ دستـــان تو بر دست عَلَــم مانده هنوز
غیــرت عالم هستـی ز تماشای توسوخت
"کیمیـا" از کَرَمت ، اذن حــرم می خـواهد
که میان غزلش در تب سودای تو سوخت
••••••••••••••••••••••••••••••
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۱۰/۳۰
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
لینک کانال اشعاردرتلگرام👆
{بسم رب الشهداء والصدیقین}
«هدیه به تمامی مادران گرامی شهدا»
#مـــادر_شهیـــد
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
قصــــهٔ داغِ یک شقــــایق را
مــادر یک شهیــد می فهمــــد
انتـــــظار و تـبِ دقــــایــق را
اشکِ چشمِ سفید می فهمــــد
دیــده بودم که مــادری ، روزی
لالــه اش را قـدم قـدم بوسیـد
ردّ ِ پــاهـــای آسمـــانـــی را
بر زمیــن ، بعدِ رفتنــش بویید
دیده بودم چگــونه با حســرت
بوســـه بر گـــونهٔ پســر می زد
بعد از آن کار او فقـــط این بود
بر مـــزاری مُـــدام ســر می زد
چشم او چشــمه سار جاری بود
از لبش نغمــــهٔ غزل می ریخت
عطـــر ناب گـــلاب کاشـــان را
روی سنگی بغل بغل می ریخت
نذر تسبیــح می زد او هر بار
نغمـــهٔ ذکرهــاش دل می برد
گوهر چشــم خویش را انگار
دانه دانه به رشتــه می آورد
سالهــا رفتـــه از همــان ایــام
حال،مادر در آن حوالی نیست
گرچه مــادر ، نمــی رود امــا
روی سنگ مزار، خالی نیست
آسـمان ، سایه بر سرش دارد
بـاد ، عطــر گـلاب می ریــزد
جــای چشمــان خستهٔ مادر
ابر ، بــاران نــاب می ریــزد
بی خبــر نیستــم از آن مادر
گاه سر می زنم به چشمانش
اشک هـایــی گِــرِه زده دارد
روی گلبــرگ هـای دامــانــش
بغض و فریادهــای تلــخش را
پیش ما جای گریه ، می خندد
راه هـــر گــونه ناسپـــاسی را
بر دلش خاشـــعانه می بنـدد
بر خطوطِ عمیقِ صـورتِ او
ردّ ِ اشــک زلال جــــا مـانده
بر تَــرَک های روی لبهـــایش
آهِ ســــرد مــلال جـــا مانده
پینـــهٔ دستهـــای ایـن مــادر
لایــقِ بوســـهٔ کبـــوترهاست
قامتش گرچه خَم شده ، اما
زیر پایش همه صنوبرهاست
گفتمـــش توی آخــرین دیدار
در نمــازت کمی ، دعـایـم کن
با دل عاشق و شکســتهٔ خود
آرزوی خــوشـــی برایــم کـن
مادرم ! آرزوی من این است
تا خدا خواهد و شهید شوم
لااقل با همـــه ، سیــاهیهـــام
زیر پـای تو ، رو سفیـــد شوم
از شهیــدت بخــواه در دنیــا
"کیمیـــا"ی سعـــادت مـــا را
در بهشــت خــدا کند امضــا
پــای برگ شفـــاعت مـــا را
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
✍ رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۱۰/۱۷
لینک کانال اشعار رقیه سعیدی (کیمیا) در ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
─═༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═─
#تولید_تصویر
#لبیک_یا_خامنه_ای
#جمهوری_اسلامی_ایران
تا قــیامت می کنـد سر وِ قَـدَت بر آسمان
سـروها بر قامتِ سبز تو ســر،خَم می کنند
چشـــم بـد دور از شـــما و کلّ سردارانتان
که دفاع ازعزت این خاک وپرچم می کنند
شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ڪانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
ڪانال اشعار تلگرام JOin↶
https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ڪانال اشعار رقیه سعیدی (ڪیمیا)
─═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═─