─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#امام_زمان_عج
#کانال_اشعار_رقیه_سعیدی_کیمیا
السلام علیک یاصاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
بی شما آقا ! مسیر و راه را گم کرده ایم
هـر نشـانی از دل آگاه را گم کـرده ایم
در میان قلبهـامان چـاه غـفـلت کَنـده ایم
وای برما! یوسف این چاه را گم کرده ایم
قرنـهــا زندانـی اش کردیــم در مصـرگناه
ماه کنعان و عـزیز و شـاه را گم کرده ایم
روضــه میخـوانَـد بـرای ما عـزیز فاطـمه
ای عجب!ماسوز اشک وآه راگم کرده ایم
درمیان حق وباطل غرق حیرت مانده ایم
جبـهه حـق و رَه از بیـراه را گم گرده ایم
در مسـیر ظلمت و دنیا فریبـی مانده ایم
از زمانی که فـروغ مـاه را گـم کـرده ایم
یوسفش خواندیم درحالیکه خودگمگشته ایم
ما دراین غـیبـت امیر راه را گـم کرده ایم
نیسـت راه نیـکبخـتـی جـزدرِ آل رسـول
ما نشانی های این درگاه را گم کرده ایم
شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا)
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
کانال اشعار تلگرام JOin↶
https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً حرام میباشد.
کانال اشعار رقیه سعیدی (کیمیا)
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(هوالطـیف)
#حجاب
#قانون
#کانال_اشعار_رقیه_سعیدی_کیمیا
فرمایش خالق است نور است حجاب
با چهرهٔ زن همیشه جور است حجاب
قانــون خـــدا رعایتــش اجـباریــست
از هرچه بهـانه ها به دور است حجاب
✍🏻رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۵/۲۱
@saeidikimya
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
بسم رب الحسین(۱۵)
#نوحه_زمزمه #هفتمین_روز_شهادت_امام_حسین_ع
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک: به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
هفـت روزه کــه داداش تو رو ندیدم من
تو غـــربت کـــوفه چـــه ها کشیــدم من
نبــــوده یک روز هـــم ازت جـــدا باشم
تـــوی مصیبتـــها غـــریب و تنهــــا شم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
غریب حسینم وای(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
نرفتـــه از یــادم وقتـــی توی گــودال
سینــهٔ ســـوزانت چگـــونه شــد پامال
وقتی که رأسـت شـــد همسفـــر زینب
ســـایه شـــدی بر نِـی روی ســرِ زینب
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
غریب خواهــر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
طعنـــه و دشنـام از کوفـــه شنیـدم من
تشت طــلا دیــدم نـالــه کشـــیدم من
خمیـــدم از داغت گرچه صبــورم من
انگاری هفت ســاله که از تو دورم من
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
غریب خواهــر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بس که کتــک خوردم کبــوده بازویـم
شبیـــه زهــــرای شکســـته پهلــویـم
تیـــربلا رد شــــد از جگــرم هــــر بار
ســرت به نی دیدم با چشای خونبــار
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
امــان از این غــربت (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
گرچه قدش خــم شد عزت و معنا کرد
پرچــم و بالا برد غیـــرت و معــنا کرد
شعــار زینب شد عـــزت و جــانبــازی
پیــروِ این نهضــت ، داره ســرافـرازی
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ســلام یا زینب (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کـرب و بلا بر جــاست با عَلَــمِ زینب
غیــرت عباسیــست در حــــرم زینب
پیـــام عاشـــورا در حرمش جاریست
مدافـــع زینب کــارش علمــــداریست
آخــر این نهضت شکست دیوان است
وقت ظهـــــور یار در دلِ باران است
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بیــا ابا صــالح (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا)
۱۴۰۱/۵/۲۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
کانال اشعار تلگرام JOin↶
https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً حرام می باشد.
کانال اشعار رقیه سعیدی (کیمیا)
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#محرم
#نوحه_زمزمه
#هفتمین_روز_شهادت_امام_حسین_ع
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─
هفت روزه که حسینِ من/ به زور ازَت جدا شدم
هفت روزه که همسفرِ /سرِ رو نیزه ها شدم
این همه سال نبوده که /چن روز ازَت جدا باشم
نبوده تو این همه سال / بینِ نامحرما باشم
ببین که زینبت کجا / کوچه و بازار کجا؟
اهل حرم کجا و این / مجلس اغیار کجا؟
اگر که طاقت بیارم /توو راه کوفه تا به شام
زنده بمونم و یه سر / به سمت کربلا میام
داغ دلم تازه میشه/ با دیدن سرت داداش
باور نمی کنم چطور/ نمرده خواهرت داداش
این هفت روز برای من/ مثالِ هفت سال گذشت
از خاطرم هزار بار/ روضه گودال گذشت
به یاد خنجری که شد/ شرمنده از گلوی تو
کُند شد و نمی بُرید / گلو ز ِ روبروی تو
یادم نمیره که تو رو / چطور اَزَم گرفتنت
چطور جلو چشم همه /سرت جدا شد از تنت
یادم نمیره بعدِ تو / آتیش زدن به خیمه ها
چه وحشتی افتاده بود / بین تموم بچه ها
بین همین آتیش و دود / سَرا به نیزه ها شدن
این بچه ها قربونیِ / سیلیِ بی هوا شدن
با این همه جسارتا / ولی بدون ، برادرم
حتی یه لحظه هم حسین!/ نرفته معجر از سرم
زینب تو نذاشته تا /دستی به معجر برسه
جسارتی به چادرِ / خاکیِ مادر برسه
اگر که خواهر تو رفت / به مجلس اِبن زیاد
با خطبه های خواهرت /هیبتشون رفت به باد
اگرچه داغ دیده ام / نشد سرم ، یه لحظه خَم
با عزت و صلابتم / شکسته شد کاخ ستم
اگر چه دیدم سرِ تو /میوون تشت خون،ولی
زنده شد از خطبه ی من/ کلام و گفتار علی
خطبه زین العابدین /آتیش به قلبشون کشید
اشک ندامت می بارید /از چشم این قوم پلید
دیگه جایی نمونده بود / برا پشیمونی هاشون
به نیزه رفته بود حالا / سَرای قربونی هاشون
سرت به نیزه شد ولی / مقام و عزت آفرید
برای دشمنان دین / خواری و ذلّت آفرید
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
کانال اشعار تلگرام JOin↶
https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً حرام می باشد.
کانال اشعار رقیه سعیدی (کیمیا)
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#زمزمه
#سه_شنبه_های_امام_زمانی
#دلتنگ_جمکران
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
درخیــالم بال و پر وا می کنــم تا جمکران
می شود در چشم خیسم باز پیدا جمکران
نور سبـــز پنــج گنبــد می دهد آرامشــــم
با حضــور مهــدی زهـراست زیبـا جمکران
"العجل مولایَ" از هرصحن می آیدبه گوش
می شــود غرق دعـا و شـور و آوا جمکران
می نوازد جـان و دل را نغمهٔ "یابن الحسن"
حال ما را می شـود محـوِ تماشــا جمکران
یک نفــر آورده با خـود کـودکــی بیمــار را
تـا کنـــد بیمـــاری او را مـــداوا ، جمکران
یک نفر دارد توســـل می کند با اشک و آه
شاهـــد این التماس و بغــض گویاجمکران
هـر که شـد درمانده از کار طبیـبان میشود
راهـیِ قــم سمتِ درمـانگـاه آقــا ، جمکران
دوست دارم تا ابد باشم در این سِیرِ خیال
تا دهد جا در میـانِ خـویش، ما را جمکران
باز شـد روز سه شنبه کـاش گردد قسمتم
یک سفـر در اوج این دلتنگی ام تا جمکران
شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۲/۲۰
سه شنبه های امام زمانی
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
کانال اشعار تلگرام JOin↶
https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً حرام می باشد.
کانال اشعار رقیه سعیدی (کیمیا)
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═
باز این چه روضه ایست که قلبم کباب شد
باز این چه آتشیـست که جــانم مُذاب شد
باز این چه ناله ایست که ازعرش می رسد
با هـــر بُنَـــیَّ ، سنــگِ بیابـان هـــم آب شد
(باز این چه شورش است که باشعر محتشم)
بغضــم میانِ حنجــره در پیچ و تاب شد
هر بنــد بنــد شعـر که خواندم ز محتــشم
در بنــد بنــدِ جـــان و دلــــم انقــلاب شد
روز دهـــم ، زمــان ز تپش ایستاد و بعــد
قلب زمیــن ، محاصـره در اضطـــراب شد
آب فرات ، اشک زمین شد به خون نشست
تـوفــــان گـرفت ، سیــل بلا در شتـاب شد
بر کشتــهٔ فتـاده به هــامون قلــم گریست
دفتــر از این خـروشِ قلـم در عــذاب شد
هر واژه ، رویِ دفتــــرم از لـــرزش قلــــم
از هم گسیــخت حال غـزل هم خراب شد
ترکیب بنــد خــون دل و اشـک و زمــزمـه
پیــوند خورد وصفحه ای از یک کتاب شد
تـوفــان که زد بـه کشتــیِ سلطـان کــربلا
دریا عطـش گرفت ز خجلت ، ســراب شد
آنجـا که اصـغـــری شد علــــی اکبـری دگر
دنیـــای مـــــادرانــه پــر از التـهــــاب شد
قنــــداقــه شــد زِرِه به تن کـــودکِ ربـاب
وقتـــی که یاورِ پــدرش انتخــــاب شد
آه از دَمـــی که نالـه کنـان تیــرِ حــرملـــه
مایــل به سمــتِ طفــلِ رضیــعِ ربــاب شد
یک قطره خونِ حنجر او بر زمیـن نریخت
هفت آسمان زِمُشتی ازآن خون خضاب شد
از بس که زیرِ سایهٔ خورشید نوحه خواند
شــــرمنـــده از وفای ربــاب ، آفتــاب شد
دست قلــم شکسـت زمانی که صحبت از
دستِ عَلَــم کِــشِِ پســـر بــوتــراب شد
بس کن قلم که روضه به گودال می رسد
دیگـــر نگــو که فاطمـه قلبــش کباب شد
وقت طلــوعِ سر به ســرِ نیــزه ، آفتـــاب
تا ســـایه پر کشید و رُخَـش در نقاب شد
آتــش به خیمــــه هــا و دل دختــر علــی
از بیت وحـــیِ حضــرت ریحـانه باب شد
جسمــش خَمیـد شوکتش اما فرو نریخت
احیــــاگــرِ رســــالتِ ختـــمـی مــآب شد
با خطبه های حیدری اَش نقشه های شوم
در بینِ شامیـــان همـه ، نقـــشِ بر آب شد
در هـم شکســت کـاخ ستــم بـر ســرِ یزید
وقتــی که با زبــان علــی در خطـــاب شد
وقتــی که جلــوه کرد جمــال و نگـــاه او
نقــش جمیــل دشـت بلا را چو قـاب شد
صحــرای پر بلا شـده اینــک بهــشت مــا
وقتــی که مفتخــر به دو عالیجنــاب شد
انگشتــر است کــرب و بلا و بهــا گـرفت
وقتـی نگیــنِ این دو حــرم را رکـاب شد
گفتنــد قدرِ بالِ مگــس اشکِ بر حسیــن
بر گونه گرنشست ، همان دم حساب شد
وقتی که فاطمــه ست خریــدار اشکهـــا
هر قطــره اشک در غـــم او دُرّ نـاب شد
اشکـم مســـافرش شد و با اذن فاطمــــه
در زیر قُبـّــه رفت و دعــا مستـجاب شد
بوی حـرم رسیـد ، که اینگــونه "کیمیـــا"
سرمستِ عطر و شِمـّهٔ سیب و گلاب شد
شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا)
۱۴۰۱/۵/۲۵
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ڪانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ڪانال اشعار تلگرام JOin↶
https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً حرام می باشد.
[⇦ڪانال اشعار رقیه سعیدی(ڪیمیا)
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─