eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2.1هزار دنبال‌کننده
562 عکس
177 ویدیو
18 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
(بسم رب المهدی) (آقای قلی زاده) 🍃مهمان خدا این روزها که سیرۀ جدت را مرور می‌کنم، دلم هوایی می‌شود و دم به دم به یادت می‌افتم. شنیده‌ام که جدت دعوت کسی را برای مهمانی رد نمی‌کرد؛ حتی اگر به خوردن چند دانه خرما بود. آقا! دوست دارم وقتی بیایی دعوتت کنم به مهمانی! در خیالم مهمانم را که تو باشی تصور می‌کنم. از سر کوچه تا دم در خانه‌ام گل‌های رنگارنگ را پرپر می‌کنم و با گلبرگ‌ها زیر پایت گلفرش پهن می‌کنم. وقتی پایت را به خانه‌ام می‌گذاری، دستت را می‌بوسم و به پایت می‌افتم و می‌دانم همان جا از هوش می‌روم؛ چه از هوش رفتن زیبایی! چون می‌دانم خودت می‌نشینی و به هوشم می‌آوری، از کجا معلوم شاید با بوسه‌ای! تا همین جا بماند،‌ بیشترش را بگویم، همین حالا از هوش می‌روم. شبت بخیر مهمان خدا! 🤲 @saeidikimya
(بسم رب المهدےٖ) (آقای قلی زاده) 🍃حضرت بهشت امروز تصمیم گرفته بودم که ذهنم را به جای مشغول کردن به خیال‌های متعفن، معطر کنم به عطر یاد خدا. می‌خواستم رها شوم از بندهای محکمی که وجودم را به زمین بسته و مرا از آسمان محروم کرده بود. خدا را شکر که نگاه لطف تو به من دوخته شد و کمی از طعم آسمانی زندگی کردن را چشیدم. امروز سبک بودم، گویی پاهایم بند زمین نمی‌شد، دنیا با یاد خدا برایم شده بود خود بهشت؛ ولی آقا! ‌می‌ترسم که فردا دوباره از یاد خدا غافل شوم و احساس زندگی در جهنم به سراغم بیاید. دستت را روی قلبم بگذار. چند لحظه‌ای نگه دار. می‌خواهم گرمای دستت را احساس کنم. با گرمای دست تو همیشه می‌شود در خنکای بهشت نفس کشید و آسمانی زندگی کرد. وقتی که دستت را روی قلبم احساس می‌کنم، هیچ میلی به دنیا در دلم نمی‌ماند. مرا رها نکن! شبت بخیر حضرت بهشت! 🤲 @saeidikimya
(بسم رب المهدی) (آقای قلی زاده) 🍃ذکر خدا داشتم با خودم فکر می‌کردم چرا هر گاه می‌خواهم به یاد خدا باشم، کمی که از قرارم با خویشتن می‌گذرد، اراده‌ام سست می‌شود و باز هم سایۀ سیاه غفلت روی سرم می‌افتد. خیلی زود به جواب رسیدم: راه رسیدن به خدا، جز از در خانۀ شما از هیچ جای دیگری عبور نمی‌کند. من باید دائم در حال التماس به تو باشم تا مرا در مسیر اهل ذکر شدن، مدد کنی. خدا دوست دارد التماس کردن ما به تو را. من به کاری که خدا دوست دارد ادامه می‌دهم. آقا! به پایت می‌افتم و التماس می‌کنم که مرا مدد کن. وقتی نیست، باید زودتر اهل ذکر شوم. شبت بخیر ذکر خدا! 🤲 @saeidikimya
(بسم رب المهدی) (آقای قلی زاده) 🍃فریادرس بیچارگان در یاد تو چه رازی است که وقتی روی زخم‌های روحم می‌گذارم،‌ الساعه التیام می‌یابد؟! و در غفلت از تو چه سرّی است که همین که مبتلا به آن می‌شوم،‌ زخم‌های روحم سر باز می‌کنند؟! در یاد تو چه رازی است که وقتی در اوج تلاطم روحم به سراغش می‌روم، آرام می‌شوم؟! و در غفلت از تو چه سرّی است که در آرام‌ترین لحظه‌هایم وقتی که آلوده به آن می‌شوم، طوفانی به پا می‌شود در وجودم؟! مگر از یاد تو چه بدی دیدم که این قدر از تو غافل می‌شوم؟ و مگر از غفلت تو چه خیری به من رسیده که این قدر از یاد تو دور می‌شوم؟ حال و روزم خراب است! کاش به فریادم برسی! شبت بخیر فریادرس بیچارگان! 🤲 @saeidikimya