❁﷽❁
#سلام_بر_حسین
#صبحم_بنامتان
#روز_چهارم_رمضان
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
بر دلبری سلام که او جان زینب است
بر آن برادری که پریشــانِ زینب است
روز چهار و ســوز عطــش ، یاد کربلا
یادآور غــریبــیِ طفــلان زینب است
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
#رقیه_سعیدی_کیمیا
۱۴۰۲/۱/۴
@saeidikimya
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سلام_امام_زمــانم
#سلام_پدر_مهربانم
#روز_چهارم_رمضان
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
«سحر با باد می گفتم حدیث غیبت مولا»
خطاب آمد توسل کن به نام زینب کبرا
بگو یارب ! به حق ناله های عمهٔ سادات
محقق کن همین جمعه ظهــور حجت ما را
#رقیه_سعیدی_کیمیا
۱۴۰۲/۱/۶
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
@saeidikimya
❁﷽❁
#سلام_بر_حسین❤️
#صبحم_بنامتان
#روز_چهارم_رمضان
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
بر دلبری سلام که او جان زینب است
بر آن برادری که پریشــانِ زینب است
روز چهار و ســوز عطــش ، یاد کربلا
یادآور غــریبــیِ طفــلان زینب است
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
#رقیه_سعیدی_کیمیا
@saeidikimya
❁﷽❁
#روز_چهارم_رمضان
#بیاد_امام_چهارم
#امام_سجاد_علیه_السلام
#سرودهٔ_رقیه_سعیدی_کیمیا
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
وقتــی پرِ ســجاده اش را باز می کرد
تا خلـــوت سبــز خــدا پــرواز می کرد
سر بر ســـجود عشق می زد عاشـقانه
راز و نیــاز عـــاشـقــی آغـــاز می کرد
پیـشانی اش بر مُهــر می تابید و آنگاه
مِهـر خــودش را بر خــدا ابراز می کرد
هـــر بار با گلـــــواژه هایی از صحــیفه
در باغ ســبز سجده اش اعجاز می کرد
دل را گِــره می زد بر آن سرچشـمهٔ نور
جــان را به انـوار خدا دمســـاز می کرد
آن روزه داری که به یاد شــاه عطـــشان
با اشک چشمش روزه اش را باز می کرد
هر جا که طفل تشنهٔ شش ماهه می دید
یادی از آن کوچکتـــرین ســرباز می کرد
وقت شـــهادت روزه بــود و مثــل بابا
لب تشـــنه تا ســمت خـدا پرواز می کرد
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
#رقیه_سعیدی_کیمیا
۱۴۰۲/۱۲/۲۵
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─┅═✧༅❃༅✧═┅─
❁﷽❁
#سلام_بر_حسین❤️
#صبحم_بنامتان
#روز_چهارم_رمضان
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
بر دلبری سلام که او جان زینب است
بر آن برادری که پریشــانِ زینب است
روز چهار و ســوز عطــش ، یاد کربلا
یادآور غــریبــیِ طفــلان زینب است
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
#رقیه_سعیدی_کیمیا
@saeidikimya
❁﷽❁
#روز_چهارم_رمضان
#بیاد_امام_چهارم
#امام_سجاد_علیه_السلام
#سرودهٔ_رقیه_سعیدی_کیمیا
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
وقتــی پرِ ســجاده اش را باز می کرد
تا خلـــوت سبــز خــدا پــرواز می کرد
سر بر ســـجود عشق می زد عاشـقانه
راز و نیــاز عـــاشـقــی آغـــاز می کرد
پیـشانی اش بر مُهــر می تابید و آنگاه
مِهـر خــودش را بر خــدا ابراز می کرد
هـــر بار با گلـــــواژه هایی از صحــیفه
در باغ ســبز سجده اش اعجاز می کرد
دل را گِــره می زد بر آن سرچشـمهٔ نور
جــان را به انـوار خدا دمســـاز می کرد
آن روزه داری که به یاد شــاه عطـــشان
با اشک چشمش روزه اش را باز می کرد
هر جا که طفل تشنهٔ شش ماهه می دید
یادی از آن کوچکتـــرین ســرباز می کرد
وقت شـــهادت روزه بــود و مثــل بابا
لب تشـــنه تا ســمت خـدا پرواز می کرد
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
#رقیه_سعیدی_کیمیا
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─┅═✧༅❃༅✧═┅─