eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2.3هزار دنبال‌کننده
726 عکس
240 ویدیو
21 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا =================== یه کاروان خسته دل /رسید به صحرای عجیب صحرایی که حال و هواش /دلها رو کرده بی شکیب قافله ای که پر بود از / مادرای دل نگرون وحشتی افتاده عجیب/ تو دل هر پیر و جوون میپرسیدن اینجا کجاست /چرا ازش غم می باره حال و هوای این دیار/ غصه و دلتنگی داره یه اسم اون قاضریه / یه اسم دیگه نینوا وقتی شنیدن که به این /صحرا میگن کرب و بلا تا اسم کربلا اومد/زینب و بغض غم گرفت بند دلش پاره شد و/با آه و غصه دَم گرفت پا شو گذاشت روی زمین /از تو کجاوه ، باشکوه عباس وقاسم و علی / دُورش بودن ،مثل یه کوه صدا زد ای برادرم / طاقت دوری ندارم غصه و غم بَسّه برام /تاب صبوری ندارم بیا بریم از این دیار /هنوز داداش،دیر نشده تا حرمله نیومده / تا زینبت پیر نشده تاکه علی اصغر تو/ تیری نخورده حنجرش تا نشده به زور ،جدا / یه مادری از پسرش تا که جدا ز پیکرش / دو دست سقا نشده پیکر پاک اکبرت / تا 'ارباً اربا" نشده خیمه به پا نکن داداش / می سوزونن خیمه ها رو ما رو اسیری می برن / می ترسونن بچه ها رو وقتی که دید برادرش / زینبش آروم نداره دلداری داد خواهرشو/ وقتی که دید بی قراره گریه و بی تابی نکن / زینبم ، ای خواهر من قرصه دلم به بودنت / خواهرم ،ای یاور من پرچم نهضت حسین /رو دوش تو باید باشه نذار با بی قراریات/ خون به دل بچه ها شه بعدِ برادرت ، تویی / قافله سالار حسین بعدِ علمدار جوان / تویی علمدار حسین چن روزبعد همون خانم / کسی نبود دور وبرش غریب وتنها شده بود/ شمر وسِنان، همسفرش ازدل زینب الامان(۴) ================= رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۵/۱۱ @saeidikimya
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بسم رب الحسین(۲) :به سمت گودال از خیمه دویدم من،،، ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ یه کاروان،عاشق،خسته رسید از راه با عَلَـــمِ  سرخِ  نهـضـــتِ  ثــاراللـــه رسیدبه صحرایی که رنگ ماتم داشت فرات این صحـرا زمزمهٔ غــم داشت امان از این صحــرا(۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ بیـــن دو نهر آب خیمــه بنا می شـد حسیـن مهـیـّــای دشـت منا می شـد زینـب دلخسته در تب وتــاب افتــاد چشم پریشـونش سمتِ رباب افتــاد امان از این صحــرا(۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ امان از اون روزی که کربلاغوغاست چشم علی اصغـر به دستای سقاست توی همیـــن صحـرا آتیش بپا میـشه رأس بنـی هاشــم به نیـزه ها میـشه امان از این صحــرا(۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ صــدای یک نـاله میـــرسه از گـــودال یه مـــادری انگـار داره میــره از حـال از روی تل ،زینب ، مقتــل و می بـینه می بینه شمری که نشســته رو سیـنه حسیـن غریبـم وای (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ یه خنجر گریون ، یه حنجـری پرخون می بینــه هفـتــاد و دو لالـهٔ گلـــگون علقـمــه در ســـوگ دسـت علـمـــداره فراتِ شـــرمنــده با اشـک خــونبــاره کرب و بــلا یعنــی ، کعبــهٔ  آل الـلــه مقتـــل خونیــن حضـــرت ثار الـلـــه حسیـن غریبـم وای (۴) شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۱/۵/۳ لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ لینک کانال اشعار در تلگرام ↶ https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
❃﷽❃ ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ یه کاروان خسته دل /رسید به صحرای عجیب صحرایی که حال و هواش /دلها رو کرده بی شکیب قافله ای که پر بود از / مادرای دل نگرون وحشتی افتاده عجیب/ تو دل هر پیر و جوون میپرسیدن اینجا کجاست /چرا ازش غم می باره حال و هوای این دیار/ غصه و دلتنگی داره یه اسم اون قاضریه / یه اسم دیگه نینوا وقتی شنیدن که به این /صحرا میگن کرب و بلا تا اسم کربلا اومد/زینب و بغض غم گرفت بند دلش پاره شد و/با آه و غصه دَم گرفت پا شو گذاشت روی زمین /از تو کجاوه ، باشکوه عباس وقاسم و علی / دُورش بودن ،مثل یه کوه صدا زد ای برادرم / طاقت دوری ندارم غصه و غم بَسّه برام /تاب صبوری ندارم بیا بریم از این دیار /هنوز داداش،دیر نشده تا حرمله نیومده / تا زینبت پیر نشده تاکه علی اصغر تو/ تیری نخورده حنجرش تا نشده به زور ،جدا / یه مادری از پسرش تا که جدا ز پیکرش / دو دست سقا نشده پیکر پاک اکبرت / تا 'ارباً اربا" نشده خیمه به پا نکن داداش / می سوزونن خیمه ها رو ما رو اسیری می برن / می ترسونن بچه ها رو وقتی که دید برادرش / زینبش آروم نداره دلداری داد خواهرشو/ وقتی که دید بی قراره گریه و بی تابی نکن / زینبم ، ای خواهر من قرصه دلم به بودنت / خواهرم ،ای یاور من پرچم نهضت حسین /رو دوش تو باید باشه نذار با بی قراریات/ خون به دل بچه ها شه بعدِ برادرت ، تویی / قافله سالار حسین بعدِ علمدار جوان / تویی علمدار حسین چن روزبعد همون خانم / کسی نبود دور وبرش غریب وتنها شده بود/ شمر وسِنان، همسفرش از دل زینب الامان(۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✾ اللهم عجل لولیک الفرج ✾ ┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بسم رب الحسین(۲) :به سمت گودال از خیمه دویدم من،،، ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ یه کاروان،عاشق،خسته رسید از راه با عَلَـــمِ  سرخِ  نهـضـــتِ  ثــاراللـــه رسیدبه صحرایی که رنگ ماتم داشت فرات این صحـرا زمزمهٔ غــم داشت امان از این صحــرا(۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ بیـــن دو نهر آب خیمــه بنا می شـد حسیـن مهـیـّــای دشـت منا می شـد زینـب دلخسته در تب وتــاب افتــاد چشم پریشـونش سمتِ رباب افتــاد امان از این صحــرا(۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ امان از اون روزی که کربلاغوغاست چشم علی اصغـر به دستای سقاست توی همیـــن صحـرا آتیش بپا میـشه رأس بنـی هاشــم به نیـزه ها میـشه امان از این صحــرا(۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ صــدای یک نـاله میـــرسه از گـــودال یه مـــادری انگـار داره میــره از حـال از روی تل ،زینب ، مقتــل و می بـینه می بینه شمری که نشســته رو سیـنه حسیـن غریبـم وای (۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ یه خنجر گریون ، یه حنجـری پرخون می بینــه هفـتــاد و دو لالـهٔ گلـــگون علقـمــه در ســـوگ دسـت علـمـــداره فراتِ شـــرمنــده با اشـک خــونبــاره کرب و بــلا یعنــی ، کعبــهٔ  آل الـلــه مقتـــل خونیــن حضـــرت ثار الـلـــه حسیـن غریبـم وای (۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✍شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✾ اللهم عجل لولیک الفرج ✾ ┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅
❃﷽❃ ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ یه کاروان خسته دل /رسید به صحرای عجیب صحرایی که حال و هواش /دلها رو کرده بی شکیب قافله ای که پر بود از / مادرای دل نگرون وحشتی افتاده عجیب/ تو دل هر پیر و جوون میپرسیدن اینجا کجاست /چرا ازش غم می باره حال و هوای این دیار/ غصه و دلتنگی داره یه اسم اون قاضریه / یه اسم دیگه نینوا وقتی شنیدن که به این /صحرا میگن کرب و بلا تا اسم کربلا اومد/زینب و بغض غم گرفت بند دلش پاره شد و/با آه و غصه دَم گرفت پا شو گذاشت روی زمین /از تو کجاوه ، باشکوه عباس وقاسم و علی / دُورش بودن ،مثل یه کوه صدا زد ای برادرم / طاقت دوری ندارم غصه و غم بَسّه برام /تاب صبوری ندارم بیا بریم از این دیار /هنوز داداش،دیر نشده تا حرمله نیومده / تا زینبت پیر نشده تاکه علی اصغر تو/ تیری نخورده حنجرش تا نشده به زور ،جدا / یه مادری از پسرش تا که جدا ز پیکرش / دو دست سقا نشده پیکر پاک اکبرت / تا 'ارباً اربا" نشده خیمه به پا نکن داداش / می سوزونن خیمه ها رو ما رو اسیری می برن / می ترسونن بچه ها رو وقتی که دید برادرش / زینبش آروم نداره دلداری داد خواهرشو/ وقتی که دید بی قراره گریه و بی تابی نکن / زینبم ، ای خواهر من قرصه دلم به بودنت / خواهرم ،ای یاور من پرچم نهضت حسین /رو دوش تو باید باشه نذار با بی قراریات/ خون به دل بچه ها شه بعدِ برادرت ، تویی / قافله سالار حسین بعدِ علمدار جوان / تویی علمدار حسین چن روزبعد همون خانم / کسی نبود دور وبرش غریب وتنها شده بود/ شمر وسِنان، همسفرش از دل زینب الامان(۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✾ اللهم عجل لولیک الفرج ✾ ┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بسم رب الحسین(۲) :به سمت گودال از خیمه دویدم من،،، ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ یه کاروان،عاشق،خسته رسید از راه با عَلَـــمِ  سرخِ  نهـضـــتِ  ثــاراللـــه رسیدبه صحرایی که رنگ ماتم داشت فرات این صحـرا زمزمهٔ غــم داشت امان از این صحــرا(۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ بیـــن دو نهر آب خیمــه بنا می شـد حسیـن مهـیـّــای دشـت منا می شـد زینـب دلخسته در تب وتــاب افتــاد چشم پریشـونش سمتِ رباب افتــاد امان از این صحــرا(۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ امان از اون روزی که کربلاغوغاست چشم علی اصغـر به دستای سقاست توی همیـــن صحـرا آتیش بپا میـشه رأس بنـی هاشــم به نیـزه ها میـشه امان از این صحــرا(۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ صــدای یک نـاله میـــرسه از گـــودال یه مـــادری انگـار داره میــره از حـال از روی تل ،زینب ، مقتــل و می بـینه می بینه شمری که نشســته رو سیـنه حسیـن غریبـم وای (۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ یه خنجر گریون ، یه حنجـری پرخون می بینــه هفـتــاد و دو لالـهٔ گلـــگون علقـمــه در ســـوگ دسـت علـمـــداره فراتِ شـــرمنــده با اشـک خــونبــاره کرب و بــلا یعنــی ، کعبــهٔ  آل الـلــه مقتـــل خونیــن حضـــرت ثار الـلـــه حسیـن غریبـم وای (۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✍شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✾ اللهم عجل لولیک الفرج ✾ ┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅