eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2.3هزار دنبال‌کننده
730 عکس
243 ویدیو
21 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
(بسم رب الفاطمه) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ به نام آن خدایی که به زن ، روح لطافت داد وجودش را به زیورهای ارزشمند ، زینت داد اگرچه خالق یکتــا لطیــفش آفریـد ، اما میان سختی و بحران به او بازوی قدرت داد به نام زن ، گُل ریحانه ای را آفرید از گِل سپس روی سر ریحانهٔ خود تاج عزت داد زنی را آفرید از جنس نور و شور و بعد از آن میان سینه اش،قلبی پر از عشق و محبت داد دل او را منــوّر کرد از آیات نور و قــدر به چشمانش زلالِ زمزم و باران رحمت داد سپس بر قامت این زن لباسی از حیا پوشاند به رفتار و به کردار چنین بانو متانت داد به او آموخت ایثار و وفا و رسم یکرنگی برای ماندنش در اوج سختی ، استقامت داد حدود و خط مرزی را معیــن کرد در قرآن به او دوری ز نامحرم به چشمانش نجابت داد به او آموخت باید مثل گوهر در صدف باشد خودش تنها به الماسی چنین ارزنده قیمت داد صراط المستقیم را بر زن از اُمّ الکتاب آموخت برای شام تارش ، چارده نور هدایت داد به او آموخت در این راه خود ثابت قدم باشد در این وادی به آهنگ قدمهایش صلابت داد برایش مادری آموخت تا باشد گُهَــرپرور برای تربیت کردن به او حکم رسالت داد پُلی تا جنت الاعلا زد از زیر قدمهایش به دست لایقِ مادر ، کلید باغ جنت داد بدان ! خواهر ! که گوهر در صدف می گردد ارزشمند تو را هم این حجابت این چنین شأن و شرافت داد تو ای ریحانهٔ هستی ! بترس از دست اهریمن مبادا باشی آن گل که تنش بر باد غفلت داد نگیرد دست تو دستان هر نامحرمی را که میان کوچه و بازار به تو دست رفاقت داد به آن حجب و حیای تو قسم این بی حجابی ها چنان تیری شد و قلب امامت را جراحت داد تو ای مهرآفرین ! بانوی آب و مهر و آیینه! خدا در حق تو از هر چه خوبی ، بی نهایت داد بخوان بانو ، بسوزان با شرارِ شعرِ ایمانت هر آنکس که شعارِ حکم بر کشف حجابت داد شعار هر که شد زن ، زندگی ، آزادیِ بی حد نشد آزاده هرگز ، بلکه آن زن تن به ذلت داد در آن عصری که گور دختران ، رسم جهالت بود خدا بر خاتم پیغمبران حکم نبوت داد برایش کوثری بخشید از آیینه ها سرشار به لطف کوثر طاها به دریاها کرامت داد چه فخری دارد اینک دخترم ! وقتی خود زهرا برایت مادری کرد و به تو قول شفاعت داد گرفتیم آبرو از چادری که ارثی از زهراست چقدر آن چادر خاکی به زنها عزّ و شوکت داد همان چادر به دشت کربلا در اوج سختیها نیفتاد از سر زینب به دنیا درس عفت داد برای حفظ این چادر ، سزاوار است جان دادن سپاس از آن خدایی که به زن اینگونه حرمت داد ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۴/۲/۳ لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
(بسم رب الفاطمه) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ به نام آن خدایی که به زن ، روح لطافت داد وجودش را به زیورهای ارزشمند ، زینت داد اگرچه خالق یکتــا لطیــفش آفریـد ، اما میان سختی و بحران به او بازوی قدرت داد به نام زن ، گُل ریحانه ای را آفرید از گِل سپس روی سر ریحانهٔ خود تاج عزت داد زنی را آفرید از جنس نور و شور و بعد از آن میان سینه اش،قلبی پر از عشق و محبت داد دل او را منــوّر کرد از آیات نور و قــدر به چشمانش زلالِ زمزم و باران رحمت داد سپس بر قامت این زن لباسی از حیا پوشاند به رفتار و به کردار چنین بانو متانت داد به او آموخت ایثار و وفا و رسم یکرنگی برای ماندنش در اوج سختی ، استقامت داد حدود و خط مرزی را معیــن کرد در قرآن به او دوری ز نامحرم به چشمانش نجابت داد به او آموخت باید مثل گوهر در صدف باشد خودش تنها به الماسی چنین ارزنده قیمت داد صراط المستقیم را بر زن از اُمّ الکتاب آموخت برای شام تارش ، چارده نور هدایت داد به او آموخت در این راه خود ثابت قدم باشد در این وادی به آهنگ قدمهایش صلابت داد برایش مادری آموخت تا باشد گُهَــرپرور برای تربیت کردن به او حکم رسالت داد پُلی تا جنت الاعلا زد از زیر قدمهایش به دست لایقِ مادر ، کلید باغ جنت داد بدان ! خواهر ! که گوهر در صدف می گردد ارزشمند تو را هم این حجابت این چنین شأن و شرافت داد تو ای ریحانهٔ هستی ! بترس از دست اهریمن مبادا باشی آن گل که تنش بر باد غفلت داد نگیرد دست تو دستان هر نامحرمی را که میان کوچه و بازار به تو دست رفاقت داد به آن حجب و حیای تو قسم این بی حجابی ها چنان تیری شد و قلب امامت را جراحت داد تو ای مهرآفرین ! بانوی آب و مهر و آیینه! خدا در حق تو از هر چه خوبی ، بی نهایت داد بخوان بانو ، بسوزان با شرارِ شعرِ ایمانت هر آنکس که شعارِ حکم بر کشف حجابت داد شعار هر که شد زن ، زندگی ، آزادیِ بی حد نشد آزاده هرگز ، بلکه آن زن تن به ذلت داد در آن عصری که گور دختران ، رسم جهالت بود خدا بر خاتم پیغمبران حکم نبوت داد برایش کوثری بخشید از آیینه ها سرشار به لطف کوثر طاها به دریاها کرامت داد چه فخری دارد اینک دخترم ! وقتی خود زهرا برایت مادری کرد و به تو قول شفاعت داد گرفتیم آبرو از چادری که ارثی از زهراست چقدر آن چادر خاکی به زنها عزّ و شوکت داد همان چادر به دشت کربلا در اوج سختیها نیفتاد از سر زینب به دنیا درس عفت داد برای حفظ این چادر ، سزاوار است جان دادن سپاس از آن خدایی که به زن اینگونه حرمت داد ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۴/۲/۳ لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047