eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2هزار دنبال‌کننده
526 عکس
169 ویدیو
18 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا _______________ طاقت نمی آورد کم کم پـشت آن در ، دست با ضـربِ پا از دَر جــدا شد بــارِ آخـر ، دست چون در گرفت آتش ، در ازجاکنده شد افتاد روی سر و سیـنه ، به رویِ پهلـو و بـر، دست آتش گذشت از دَر ، به روی صورتش چرخید تا سَر رسید و شد سپر ،بر گیسویِ سر، دست بـا آه سـردش آتـشِ دَر شــعلـه وَر تــر  شــد وقتی که می بستند آن لحظه ز حیدر، دست حیــــدر‌‌، یدُاللّه است و باشــد فـَوقَ أَیدیـهِم بوده مگر جز دست او در فتح خیبر ، دست؟ اُفـتان وخــیزان فاطــمه دنبال حــیدر بود آخـــر رسید و زد گـِـرِه برشال حیدر، دست در پیـش چشــمان علی ، زهـرا غریب افتاد دست غـلاف آزُرد از زهــرای اَطــهر ، دست   دیگر شبـیهِ آخـــر مَــــه ، رو به نقصان بود می پخــت نان ، اما برای چار اَختر ، دست می ریخــت بار غــم به رویِ شــانهٔ  زینــب وقتی که می زد شانه بر موهای دختر ،دست پــر زد شــــبانه وقــت پـروازش نـبود امــا حالا دعایـش را خـداوندش بر آورد سـت فهمــید مـولا نیمــه شب  وقت  وداع ِ یاس مســمارِ در برحال و روز گـل چه آورد ست یکباره دست از غسل دادن شست با حسرت وقتـی رسید آن لحظه بر پهلوی مادر، دست در غربت آن نیــمه شـب بی تاب می لرزید وقتی کفن می بست برجسم مطــهّر ، دست یک باغــبان همراه شش تن ، مخفیانه ،شب می بُرد تابـوت گـلی بر شــانه و بر، دست غیــر از علـــی ، زهرا ندارد مَحرَمی دیگر ای کاش می آمـد جلو از یک برادر ، دست در  هـالهٔ   نـوری  بـرآمــد از درون قبــر ســوی علی مانند دسـتان پیــمبر ، دست ای کــاش پیــغـمبر نـپرسد از علی امشب خورده چرا بر صـورت آیات کوثـر ، دست دســت  عــلی و اهـل بیــتش   رازهــا دارد این خانواده  دردها دیدست از هر ، دست در کــربلا هـــم معـــنیِ ایثــار شد تصــویر وقتــی جـدا  شد از ابا الفضل دلاور ، دست وقـت شفــاعت با خــودش می آوَرَد زهـــرا یک یادگار از نهر علقم ، روز محشـر ، دست _____________ 🖊رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۹/۲۷ ┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0 لینک کانال اشعاردرتلگرام👆
«بسم ربِّ الفاطمـه» فاطمیـــه غربت بی انتهـــای حیدر است فاطمیــــه سوز آه بی صدای حیدر است فاطمیـــه نالهٔ دیــوار و مسمـــار و در و حسرت چشمان پاک بچه های حیدر است خاطرات کوچه و بغض حسن ،اشک حسین غربت و بی مادری سهم سرای حیدر است در هجــوم طعنه های تلخ بعد از فاطمه چاه ، تنهــا مَحـرَم دردآشنای حیدر است جمــلهٔ "الجـار ثم الدار" در هر نیمه شب مثل زهرا در قنوت و ربّنــای حیدر است کاش قدری درک می کردند آن همسایه ها نور سبز استــجابت در دعای حیدر است حیـــدری که هر سلام بی جوابش آه بود شاهد این غربتش تنها خدای حیدر است آفتـــاب عــالم آرایی که در اوج کمـــال هردوعالم ذره ای درزیر پای حیدر است بوتــرابی که برایش تربت پاک بقیــــع نیمه شبهــا راز دار با وفای حیدر است هر کسی شد محرم بزم عزای فاطمـــه داغدار فاطمه ، تحت لوای حیدر است رقیه سعیدی(ڪیمیا) ۱۴۰۱/۹/۱۶ ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0 لینک کانال اشعاردرتلگرام👆
به نام خدا السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا _______________ طاقت نمی آورد کم کم پـشت آن در ، دست با ضـربِ پا از دَر جــدا شد بــارِ آخـر ، دست چون در گرفت آتش ، در ازجاکنده شد افتاد روی سر و سیـنه ، به رویِ پهلـو و بـر، دست آتش گذشت از دَر ، به روی صورتش چرخید تا سَر رسید و شد سپر ،بر گیسویِ سر، دست بـا آه سـردش آتـشِ دَر شــعلـه وَر تــر  شــد وقتی که می بستند آن لحظه ز حیدر، دست حیــــدر‌‌، یدُاللّه است و باشــد فـَوقَ أَیدیـهِم بوده مگر جز دست او در فتح خیبر ، دست؟ اُفـتان وخــیزان فاطــمه دنبال حــیدر بود آخـــر رسید و زد گـِـرِه برشال حیدر، دست در پیـش چشــمان علی ، زهـرا غریب افتاد دست غـلاف آزُرد از زهــرای اَطــهر ، دست   دیگر شبـیهِ آخـــر مَــــه ، رو به نقصان بود می پخــت نان ، اما برای چار اَختر ، دست می ریخــت بار غــم به رویِ شــانهٔ  زینــب وقتی که می زد شانه بر موهای دختر ،دست پــر زد شــــبانه وقــت پـروازش نـبود امــا حالا دعایـش را خـداوندش بر آورد سـت فهمــید مـولا نیمــه شب  وقت  وداع ِ یاس مســمارِ در برحال و روز گـل چه آورد ست یکباره دست از غسل دادن شست با حسرت وقتـی رسید آن لحظه بر پهلوی مادر، دست در غربت آن نیــمه شـب بی تاب می لرزید وقتی کفن می بست برجسم مطــهّر ، دست یک باغــبان همراه شش تن ، مخفیانه ،شب می بُرد تابـوت گـلی بر شــانه و بر، دست غیــر از علـــی ، زهرا ندارد مَحرَمی دیگر ای کاش می آمـد جلو از یک برادر ، دست در  هـالهٔ   نـوری  بـرآمــد از درون قبــر ســوی علی مانند دسـتان پیــمبر ، دست ای کــاش پیــغـمبر نـپرسد از علی امشب خورده چرا بر صـورت آیات کوثـر ، دست دســت  عــلی و اهـل بیــتش   رازهــا دارد این خانواده  دردها دیدست از هر ، دست در کــربلا هـــم معـــنیِ ایثــار شد تصــویر وقتــی جـدا  شد از ابا الفضل دلاور ، دست وقـت شفــاعت با خــودش می آوَرَد زهـــرا یک یادگار از نهر علقم ، روز محشـر ، دست _____________ 🖊رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۹/۲۷ ┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0 لینک کانال اشعاردرتلگرام👆
«بسم ربِّ الفاطمـه» فاطمیـــه غربت بی انتهـــای حیدر است فاطمیــــه سوز آه بی صدای حیدر است فاطمیـــه نالهٔ دیــوار و مسمـــار و در و حسرت چشمان پاک بچه های حیدر است خاطرات کوچه و بغض حسن ،اشک حسین غربت و بی مادری سهم سرای حیدر است در هجــوم طعنه های تلخ بعد از فاطمه چاه ، تنهــا مَحـرَم دردآشنای حیدر است جمــلهٔ "الجـار ثم الدار" در هر نیمه شب مثل زهرا در قنوت و ربّنــای حیدر است کاش قدری درک می کردند آن همسایه ها نور سبز استــجابت در دعای حیدر است حیـــدری که هر سلام بی جوابش آه بود شاهد این غربتش تنها خدای حیدر است آفتـــاب عــالم آرایی که در اوج کمـــال هردوعالم ذره ای درزیر پای حیدر است بوتــرابی که برایش تربت پاک بقیــــع نیمه شبهــا راز دار با وفای حیدر است هر کسی شد محرم بزم عزای فاطمـــه داغدار فاطمه ، تحت لوای حیدر است ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا) ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─
به نام خدا السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا _______________ طاقت نمی آورد کم کم پـشت آن در ، دست با ضـربِ پا از دَر جــدا شد بــارِ آخـر ، دست چون در گرفت آتش ، در ازجاکنده شد افتاد روی سر و سیـنه ، به رویِ پهلـو و بـر، دست آتش گذشت از دَر ، به روی صورتش چرخید تا سَر رسید و شد سپر ،بر گیسویِ سر، دست بـا آه سـردش آتـشِ دَر شــعلـه وَر تــر  شــد وقتی که می بستند آن لحظه ز حیدر، دست حیــــدر‌‌، یدُاللّه است و باشــد فـَوقَ أَیدیـهِم بوده مگر جز دست او در فتح خیبر ، دست؟ اُفـتان وخــیزان فاطــمه دنبال حــیدر بود آخـــر رسید و زد گـِـرِه برشال حیدر، دست در پیـش چشــمان علی ، زهـرا غریب افتاد دست غـلاف آزُرد از زهــرای اَطــهر ، دست   دیگر شبـیهِ آخـــر مَــــه ، رو به نقصان بود می پخــت نان ، اما برای چار اَختر ، دست می ریخــت بار غــم به رویِ شــانهٔ  زینــب وقتی که می زد شانه بر موهای دختر ،دست پــر زد شــــبانه وقــت پـروازش نـبود امــا حالا دعایـش را خـداوندش بر آورد سـت فهمــید مـولا نیمــه شب  وقت  وداع ِ یاس مســمارِ در برحال و روز گـل چه آورد ست یکباره دست از غسل دادن شست با حسرت وقتـی رسید آن لحظه بر پهلوی مادر، دست در غربت آن نیــمه شـب بی تاب می لرزید وقتی کفن می بست برجسم مطــهّر ، دست یک باغــبان همراه شش تن ، مخفیانه ،شب می بُرد تابـوت گـلی بر شــانه و بر، دست غیــر از علـــی ، زهرا ندارد مَحرَمی دیگر ای کاش می آمـد جلو از یک برادر ، دست در  هـالهٔ   نـوری  بـرآمــد از درون قبــر ســوی علی مانند دسـتان پیــمبر ، دست ای کــاش پیــغـمبر نـپرسد از علی امشب خورده چرا بر صـورت آیات کوثـر ، دست دســت  عــلی و اهـل بیــتش   رازهــا دارد این خانواده  دردها دیدست از هر ، دست در کــربلا هـــم معـــنیِ ایثــار شد تصــویر وقتــی جـدا  شد از ابا الفضل دلاور ، دست وقـت شفــاعت با خــودش می آوَرَد زهـــرا یک یادگار از نهر علقم ، روز محشـر ، دست _____________ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─
به نام خدا السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا _______________ طاقت نمی آورد کم کم پـشت آن در ، دست با ضـربِ پا از دَر جــدا شد بــارِ آخـر ، دست چون در گرفت آتش ، در ازجاکنده شد افتاد روی سر و سیـنه ، به رویِ پهلـو و بـر، دست آتش گذشت از دَر ، به روی صورتش چرخید تا سَر رسید و شد سپر ،بر گیسویِ سر، دست بـا آه سـردش آتـشِ دَر شــعلـه وَر تــر  شــد وقتی که می بستند آن لحظه ز حیدر، دست حیــــدر‌‌، یدُاللّه است و باشــد فـَوقَ أَیدیـهِم بوده مگر جز دست او در فتح خیبر ، دست؟ اُفـتان وخــیزان فاطــمه دنبال حــیدر بود آخـــر رسید و زد گـِـرِه برشال حیدر، دست در پیـش چشــمان علی ، زهـرا غریب افتاد دست غـلاف آزُرد از زهــرای اَطــهر ، دست   دیگر شبـیهِ آخـــر مَــــه ، رو به نقصان بود می پخــت نان ، اما برای چار اَختر ، دست می ریخــت بار غــم به رویِ شــانهٔ  زینــب وقتی که می زد شانه بر موهای دختر ،دست پــر زد شــــبانه وقــت پـروازش نـبود امــا حالا دعایـش را خـداوندش بر آورد سـت فهمــید مـولا نیمــه شب  وقت  وداع ِ یاس مســمارِ در برحال و روز گـل چه آورد ست یکباره دست از غسل دادن شست با حسرت وقتـی رسید آن لحظه بر پهلوی مادر، دست در غربت آن نیــمه شـب بی تاب می لرزید وقتی کفن می بست برجسم مطــهّر ، دست یک باغــبان همراه شش تن ، مخفیانه ،شب می بُرد تابـوت گـلی بر شــانه و بر، دست غیــر از علـــی ، زهرا ندارد مَحرَمی دیگر ای کاش می آمـد جلو از یک برادر ، دست در  هـالهٔ   نـوری  بـرآمــد از درون قبــر ســوی علی مانند دسـتان پیــمبر ، دست ای کــاش پیــغـمبر نـپرسد از علی امشب خورده چرا بر صـورت آیات کوثـر ، دست دســت  عــلی و اهـل بیــتش   رازهــا دارد این خانواده  دردها دیدست از هر ، دست در کــربلا هـــم معـــنیِ ایثــار شد تصــویر وقتــی جـدا  شد از ابا الفضل دلاور ، دست وقـت شفــاعت با خــودش می آوَرَد زهـــرا یک یادگار از نهر علقم ، روز محشـر ، دست _____________ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─
به نام خدا السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا _______________ طاقت نمی آورد کم کم پـشت آن در ، دست با ضـربِ پا از دَر جــدا شد بــارِ آخـر ، دست چون در گرفت آتش ، در ازجاکنده شد افتاد روی سر و سیـنه ، به رویِ پهلـو و بـر، دست آتش گذشت از دَر ، به روی صورتش چرخید تا سَر رسید و شد سپر ،بر گیسویِ سر، دست بـا آه سـردش آتـشِ دَر شــعلـه وَر تــر  شــد وقتی که می بستند آن لحظه ز حیدر، دست حیــــدر‌‌، یدُاللّه است و باشــد فـَوقَ أَیدیـهِم بوده مگر جز دست او در فتح خیبر ، دست؟ اُفـتان وخــیزان فاطــمه دنبال حــیدر بود آخـــر رسید و زد گـِـرِه برشال حیدر، دست در پیـش چشــمان علی ، زهـرا غریب افتاد دست غـلاف آزُرد از زهــرای اَطــهر ، دست   دیگر شبـیهِ آخـــر مَــــه ، رو به نقصان بود می پخــت نان ، اما برای چار اَختر ، دست می ریخــت بار غــم به رویِ شــانهٔ  زینــب وقتی که می زد شانه بر موهای دختر ،دست پــر زد شــــبانه وقــت پـروازش نـبود امــا حالا دعایـش را خـداوندش بر آورد سـت فهمــید مـولا نیمــه شب  وقت  وداع ِ یاس مســمارِ در برحال و روز گـل چه آورد ست یکباره دست از غسل دادن شست با حسرت وقتـی رسید آن لحظه بر پهلوی مادر، دست در غربت آن نیــمه شـب بی تاب می لرزید وقتی کفن می بست برجسم مطــهّر ، دست یک باغــبان همراه شش تن ، مخفیانه ،شب می بُرد تابـوت گـلی بر شــانه و بر، دست غیــر از علـــی ، زهرا ندارد مَحرَمی دیگر ای کاش می آمـد جلو از یک برادر ، دست در  هـالهٔ   نـوری  بـرآمــد از درون قبــر ســوی علی مانند دسـتان پیــمبر ، دست ای کــاش پیــغـمبر نـپرسد از علی امشب خورده چرا بر صـورت آیات کوثـر ، دست دســت  عــلی و اهـل بیــتش   رازهــا دارد این خانواده  دردها دیدست از هر ، دست در کــربلا هـــم معـــنیِ ایثــار شد تصــویر وقتــی جـدا  شد از ابا الفضل دلاور ، دست وقـت شفــاعت با خــودش می آوَرَد زهـــرا یک یادگار از نهر علقم ، روز محشـر ، دست _____________ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─
«بسم ربِّ الفاطمـه» فاطمیـــه غربت بی انتهـــای حیدر است فاطمیــــه سوز آه بی صدای حیدر است فاطمیـــه نالهٔ دیــوار و مسمـــار و در و حسرت چشمان پاک بچه های حیدر است خاطرات کوچه و بغض حسن ،اشک حسین غربت و بی مادری سهم سرای حیدر است در هجــوم طعنه های تلخ بعد از فاطمه چاه ، تنهــا مَحـرَم دردآشنای حیدر است جمــلهٔ "الجـار ثم الدار" در هر نیمه شب مثل زهرا در قنوت و ربّنــای حیدر است کاش قدری درک می کردند آن همسایه ها نور سبز استــجابت در دعای حیدر است حیـــدری که هر سلام بی جوابش آه بود شاهد این غربتش تنها خدای حیدر است آفتـــاب عــالم آرایی که در اوج کمـــال هردوعالم ذره ای درزیر پای حیدر است بوتــرابی که برایش تربت پاک بقیــــع نیمه شبهــا راز دار با وفای حیدر است هر کسی شد محرم بزم عزای فاطمـــه داغدار فاطمه ، تحت لوای حیدر است ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا) ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─
به نام خدا سبک:دامن کشان رفتی دلم زیر ورو شد.... ------------------------------------ (زبان حال امیر المومنین علیه السلام👇) زهــرا ،  حـلالـــم کـن ، (تو یـاس کبــودم۳) وقتـــی ، زمیــن خوردی( کنـارت نبــودم۳) ای مـــن فدای اشـــک و آه تــو عشــــق علــــی بـوده گنــاه تو (گل یاسـم۲) دلـم گرفتـــه از همــه (نرو جــانِ حیــدر۲) یه رحمی کن به حال ما (گل یاس پر پر۲) _________________ بـی مــن مــرو زهــرا (که یـاری نـدارم۳) می ســوزه از داغــت ، (دل بـی قرارم۳) مــرو یـاسِ جــوانِ خــانـهٔ حیــدر مـرو ای گـرمــیِ کاشــانـهٔ حیــدر (مـرو زهــرا۲) مـی دونـی دلشـکســته ام ،(بمـون یاورِ من۲) تمــوم دلخوشــیِ من ، (تویـی همســر من۲) _________________ (زبان حال حضرت زهرا علیهاسلام👇) حیـــدر حــلالـم کن ، (که دارم می میــرم۳) قـــرآن بخـــون امشــب( که آروم بگیــرم۳) حـلالــم کن ، علی جان ! زحمـتـت دادم نِمـــیره   غــــربـت  و آهِ تــو از  یـــادم (حـلالـم کن۲) نِمـــیره دســت  بســتهٔ (تـو از یـاد زهــرا۲) نِمـــیره بُغــض خســتهٔ (تـو از یـاد زهــرا۲) _________________ جـــانِ تـو  و  جــانِ  ( یتــیمــان زهـــرا۳) مـولا ! ببــین حــالِ ( پــریــشان  زهـــرا۳) سپــردم من به زینـب خـانه داری رو بگــیر از قلــب زینـب بـی قــراری رو (علــی جانم۲) دارم مــیرم ولــی بدون ! (به فکر حسینم۲) نذار بخوابه تشــنه لب ،( شبـی نور عیـنم۲) (حسیــن جانم۲) ------------------------------------ ✍رقیه سعیدی (کیمیا) ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─