eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2هزار دنبال‌کننده
541 عکس
174 ویدیو
18 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا ********************** غروب روز دهم ، کربلا چه غوغا شد دمی که پای حرامی به خیمه ها وا شد امید اهل حرم نا امید شد ، وقتی که جشن و هلهله اطراف خیمه برپا شد شرار آتش فتنه به خیمه ها افتاد رسید لحظه ی غارت ، دوباره بلوا شد به احترام تو خورشید از نفس افتاد از آن زمان که سرت روی نیزه ها جا شد به خون نشست از این غم در آسمان ، خورشید خجل ز خشکیِ لبهات ، آب دریا شد سرت به نیزه طلوع کرد در غروب دهم شکوه وجلوه نورت به شب هویدا شد میان همهمه بردند رأس پاکت را تنور ، بسترِ رأسِ عزیز زهرا شد رسید وقت اسارت زمان سخت وداع وداع با تن بی سر ، که اِرباً اِربا شد چه خوب ! زینب خود را ندید عباسم میانِ این همه نامحرمان که تنها شد اگر چه با غُل و زنجیر، بُردَنَم بازار اگرچه وَهن و جسارت به ساحت ما شد تمام کوفه به ماتم نشست وقتی که زبان حیدریِ زینبت شکوفا شد شکست ابن زیاد از شکوه خواهر تو به خطبه های دلیرانه خوار و رسوا شد اسیر بوده ام ، اما ذلیلشان نشدم شعار نهضت خونین چه خوب معنا شد ********************** رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۸ لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردرتلگرام👇 https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
به نام خدا ****************** غروب روز دهم ، کربلا چه غوغا شد دمی که پای حرامی به خیمه ها وا شد امید اهل حرم نا امید شد ، وقتی که جشن و هلهله اطراف خیمه برپا شد شرار آتش فتنه به خیمه ها افتاد رسید لحظه ی غارت ، دوباره بلوا شد به احترام تو خورشید از نفس افتاد از آن زمان که سرت روی نیزه ها جا شد به خون نشست از این غم در آسمان ، خورشید خجل ز خشکیِ لبهات ، آب دریا شد سرت به نیزه طلوع کرد در غروب دهم شکوه وجلوه نورت به شب هویدا شد میان همهمه بردند رأس پاکت را تنور ، بسترِ رأسِ عزیز زهرا شد رسید وقت اسارت زمان سخت وداع وداع با تن بی سر ، که اِرباً اِربا شد چه خوب ! زینب خود را ندید عباسم میانِ این همه نامحرمان که تنها شد اگر چه با غُل و زنجیر، بُردَنَم بازار اگرچه وَهن و جسارت به ساحت ما شد تمام کوفه به ماتم نشست وقتی که زبان حیدریِ زینبت شکوفا شد شکست ابن زیاد از شکوه خواهر تو به خطبه های دلیرانه خوار و رسوا شد اسیر بوده ام ، اما ذلیلشان نشدم شعار نهضت خونین چه خوب معنا شد ****************** رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۸ لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردرتلگرام👇 https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
به نام خدا 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ غروب روز دهم ، کربلا چه غوغا شد دمی که پای حرامی به خیمه ها وا شد امید اهل حرم نا امید شد ، وقتی که جشن و هلهله اطراف خیمه برپا شد شرار آتش فتنه به خیمه ها افتاد رسید لحظه ی غارت ، دوباره بلوا شد به احترام تو خورشید از نفس افتاد از آن زمان که سرت روی نیزه ها جا شد به خون نشست از این غم در آسمان ، خورشید خجل ز خشکیِ لبهات ، آب دریا شد سرت به نیزه طلوع کرد در غروب دهم شکوه وجلوه نورت به شب هویدا شد میان همهمه بردند رأس پاکت را تنور ، بسترِ رأسِ عزیز زهرا شد رسید وقت اسارت زمان سخت وداع وداع با تن بی سر ، که اِرباً اِربا شد چه خوب ! زینب خود را ندید عباسم میانِ این همه نامحرمان که تنها شد اگر چه با غُل و زنجیر، بُردَنَم بازار اگرچه وَهن و جسارت به ساحت ما شد تمام کوفه به ماتم نشست وقتی که زبان حیدریِ زینبت شکوفا شد شکست ابن زیاد از شکوه خواهر تو به خطبه های دلیرانه خوار و رسوا شد اسیر بوده ام ، اما ذلیلشان نشدم شعار نهضت خونین چه خوب معنا شد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌
به نام خدا 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ غروب روز دهم ، کربلا چه غوغا شد دمی که پای حرامی به خیمه ها وا شد امید اهل حرم نا امید شد ، وقتی که جشن و هلهله اطراف خیمه برپا شد شرار آتش فتنه به خیمه ها افتاد رسید لحظه ی غارت ، دوباره بلوا شد به احترام تو خورشید از نفس افتاد از آن زمان که سرت روی نیزه ها جا شد به خون نشست از این غم در آسمان ، خورشید خجل ز خشکیِ لبهات ، آب دریا شد سرت به نیزه طلوع کرد در غروب دهم شکوه وجلوه نورت به شب هویدا شد میان همهمه بردند رأس پاکت را تنور ، بسترِ رأسِ عزیز زهرا شد رسید وقت اسارت زمان سخت وداع وداع با تن بی سر ، که اِرباً اِربا شد چه خوب ! زینب خود را ندید عباسم میانِ این همه نامحرمان که تنها شد اگر چه با غُل و زنجیر، بُردَنَم بازار اگرچه وَهن و جسارت به ساحت ما شد تمام کوفه به ماتم نشست وقتی که زبان حیدریِ زینبت شکوفا شد شکست ابن زیاد از شکوه خواهر تو به خطبه های دلیرانه خوار و رسوا شد اسیر بوده ام ، اما ذلیلشان نشدم شعار نهضت خونین چه خوب معنا شد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌
به نام خدا 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ غروب روز دهم ، کربلا چه غوغا شد دمی که پای حرامی به خیمه ها وا شد امید اهل حرم نا امید شد ، وقتی که جشن و هلهله اطراف خیمه برپا شد شرار آتش فتنه به خیمه ها افتاد رسید لحظه ی غارت ، دوباره بلوا شد به احترام تو خورشید از نفس افتاد از آن زمان که سرت روی نیزه ها جا شد به خون نشست از این غم در آسمان ، خورشید خجل ز خشکیِ لبهات ، آب دریا شد سرت به نیزه طلوع کرد در غروب دهم شکوه وجلوه نورت به شب هویدا شد میان همهمه بردند رأس پاکت را تنور ، بسترِ رأسِ عزیز زهرا شد رسید وقت اسارت زمان سخت وداع وداع با تن بی سر ، که اِرباً اِربا شد چه خوب ! زینب خود را ندید عباسم میانِ این همه نامحرمان که تنها شد اگر چه با غُل و زنجیر، بُردَنَم بازار اگرچه وَهن و جسارت به ساحت ما شد تمام کوفه به ماتم نشست وقتی که زبان حیدریِ زینبت شکوفا شد شکست ابن زیاد از شکوه خواهر تو به خطبه های دلیرانه خوار و رسوا شد اسیر بوده ام ، اما ذلیلشان نشدم شعار نهضت خونین چه خوب معنا شد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌