❁﷽❁
#مدح
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
السلام علیک یا اباالفضل العباس
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
ماه فــــرو مانـده از جمـــالِ اباالفضل
دیده چو رخســارِ بی مثــالِ اباالفضل
رُخ نگشــود آفتاب ، تا که درخشیــد
جلوه ای از هیئـت و جــلال اباالفضل
قـدّ فلک شـد از آن خمیده ، که دیدست
مــاه ترین اَبــرویِ هـــلال اباالفضل
سَــرو ترین سَــرو، هـمچنان نرسیدست
در قـــد و قامت ، به اعتــدال اباالفضل
داده به او مادرش چــو شیـــرِ ادب را
با ادب آرایه شـــد ، خِصــال اباالفضل
فرصــت سبـزی ، قلم ، گرفته ، بگوید
از ادب و دســـتِ با کمـــال اباالفضل
کلـکِ خیــالم هــوایِ علقـمـــه دارد
بُــرد مـــرا باز در خیـــال اباالفضل
باز به تصــویر می کشیــــد خیــالم
جلـــــوه ای از غیـــرتِ زلال اباالفضل
غیرت او را ، فرات ، خوب ، سُرودست
دشت ، عیان گفته ، وصفِ حال اباالفضل
ریخت به هم از همان دَمی که به هم ریخت
حالِ حسیـــن از غــم و مَـــلال اباالفضل
واژه به واژه غزل شد اشک و فرو ریخت
مَشک ، خجــل گشــت در قبـــال اباالفضل
زمزمـــه خوانـیِ آب ، روضـــهٔ مَشک است
خوانده شد از آن زمان به حــال اباالفضل
تا به ابد چشمــه سار و منبــع نور است
مــــاهِ جهــانتــابِ بــی زوال اباالفضل
هســـت ، مــدال وفــا به گردن عبـــاس
نام حسیــن اســت بر مـِـدال اباالفضل
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
❁﷽❁
#شب_نهم_محرم
#زمزمه_با_امام_زمان_عج
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
به هر جا سر زدم ، اما ندیدم روی زیبایت
خوشا آنکس که یک لحظه ، نصیبش شد تماشایت
به هر در میزنم شاید ، تو بگشایی به رویم، دَر
همه جانها فدای آن ، رُخِ پنهان ِ پیدایت
بیا ای یوسف زهرا ، قدم بر چشم ما بگذار
به چشمم سُرمه ای باشد ، غبار آن قدمهایت
حدیث عاشقی باشد ، نشستن در غم هجران
ولی در وصل تو عاشق ، شود مجنون وشیدایت
چنین عشقی شده معنا ، فقط در روز عاشورا
چه عشقی آفرید آن روز ، عمویِ ماه سیمایت
اباالفضلی که دریا شد ، خجل از روی زیبایش
ایا باب الحوائج ، ما دخیلِ نام زیبایت
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
❁﷽❁
#شب_نهم_محرم
#نوحه_زمزمه
#شهادت_عباس_علیه_السلام
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
اگه دلت پر از غمه / دلت گرفته از همه
اگه گره به کارته / بیا به اذن فاطمه
با یه دل شکسته ای/رو کن به سمت علقمه
حرف بزن با کسی که / گره گشای عالَمه
بریم سراغ آقایی/ که میر بحر کَرَمه
پناه لشکر حسین /صاحب مَشک و عَلَمه
باب الحوائجی که شد/ پشت و پناه عالمین
قوت قلب زینب و / میر و علمدار حسین
تا اینکه راه آب رو/ بستن رو لشکر حسین
سخت شد آوردن آب / برا برادر حسین
روز دهم آبی نبود / توی تموم خیمه ها
واعطشا واعطشا / افتاد میوون بچه ها
مشک و رو دوش خود گذاشت/ ساقی طفلان حسین
اومد به محضر داداش /بگیره فرمان حسین
راهی دریا شده بود / میر وعلمدار جوان
حسین و زینب ،روی تَلّ / ایستاده بودن نگران
تا اینکه عباس رسید / نشست بر لب فرات
دست به زیر آب برد / شروع شد تب فرات
مشکشو پر کرد وسپس /دستشو زیر آب برد
دستشو پر کرد ولی /قطره ای ازآب نخورد
یادش اومد تشنگی و/گریه کودک رباب
آب کف دستشو ریخت/ با خجالت به روی آب
نهیب زد به آب که / وقتی که تشنه ان همه
میخوای که آبروی من/ بره به نزد فاطمه
شیر وفا شیر ادب /گرفته از اُمّ بنین
تا که بشه فداییِ /حسین زهرا، شَه دین
دور شد ازآب فرات /تا بره سمت خیمه ها
یه وقتی از پشت کمین /اومد هجوم نیزه ها
به تنهایی افتاده بود /میوون چند صد نفر
بین اونا کسی نبود /حریف این قرص قمر
دیدن توو جنگ تن به تن /حریف عباس نمیشن
کمین گرفتن بتونن /دستاشو ازتن بگیرن
باضرب شمشیر عدو /دست یَلِ شیر خدا
جدا شد ازپیکر او / افتاد رو دشت نینوا
مشک و به دندونش گرفت/ زیر بغل زد علمو
اما نذاشتن که بره / سقای اهل حرمو
تا تیرهای بی امان /به مشک عباس رسید
آب زمین ریخت وشد /امید سقا نا امید
حال دیگه نه مشکی و/ نه دستی مونده به بدن
آب وبه خیمه ببره /تا همه سیراب بشن
دیگه علمدار حسین /تنها و بی پناه بود
دور و برش یه لشکر از /گرگای روسیاه بود
می بارید از دور وبرش /بارون تیر و نیزه ها
می زدن ازهر جهتی /برتن او تیر جفا
امان از اون لحظه ای که /حرمله زانو زد زمین
سه شعبه شد رها وخورد /به چشم ماه بی قرین
هرچی تکون داد سرشو /تیر ولی جدانشد
بدون دست ،حریف اون / ضربه ی بی هوا نشد
توو اوج غربتش زدن /عمود آهنین به سر
به یاد غربت حسین /کشید آه پر شرر
باصورت افتاد رو زمین /ماه منیر علقمه
رسیده بود بالا سرش/ پهلو شکسته فاطمه
زدشت پاک علقمه /عطر گل یاس رسید
مادر قدخمیده ای /به داد عباس رسید
گفت به سقا، پسرم /منتظره برادرت
صدا بزن تا برسه /برادرت بالا سرت
پیچید صدای یا اَخا /به گوش زینب وحسین
رسوند به نهر علقمه /خودش رو شاه عالمین
پیکر عباسشو دید /گم شده زیر نیزه ها
دو دستای برادرش /شده ز پیکرش جدا
یکی یکی روی زمین /دستای عباسشو دید
اون دستای بریده رو /به روی صورتش کشید
بوسه میزد به دستایی /که می گرفتن علمو
چطور به خیمه ببره /این آقای با کَرَمو
سر برادر و گذاشت /غریبونه رو زانوها
صدای غربت حسین/ پیچید توو دشت کربلا
چشماتو واکن اومدم /بالا سرت ،پناه من
ای تکیه گاه بچه هام /دلخوشی سپاه من
هنوز دارم می سوزم از/ داغ علی اکبرم
برادرم ،با رفتنت /شکسته شد این کمرم
پاشو نذار خنده کنن /به غربت برادرت
الهی من فدای این / زخمای روی پیکرت
پاشو دیگه آب نمیخوان /همه میگن عمو بیاد
دیگه صدای ناله ی / اصغرم هم در نمیاد
چاره کار من تویی /نمونده چاره ای برام
الهی طاقتم بده /رفتن همه برادرام
با هر اذیتی که بود/ یه حرفی رو زد به حسین
برای اولین دفعه / باحیا رو زد به حسین
تو رو به جان مادرت / منو نبر سمت حرم
که خیلی شرمنده ام از/ لبای خشک اصغر
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی (کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
❁﷽❁
#نوحه_ترکی
#سینه_زنی_حضرت_اباالفضل_العباس_علیه_السلام
#کانال_اشعار_رقیه_سعیدی_کیمیا
سبک:ای شمع حرمخانه قوربانون اولوم عباس...
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
ای اهل حرم گئتدی/ (دریایه علمداریم۲)
مَشک وعلم اللرده/ (سرلشکروسرداریم۲)
دردیمین درمانی باب الحوائج/
قولارون قوربانی باب الحوائج(۲)
تئزڱل سوکناریندن/ (دریای کرم قارداش ۲)
گؤزلیر یولیوی قیزلار/(امّید حرم قارداش ۲)
سنلن صوراعباسیم!/(منده ئولَرَم قارداش ۲)
سن پشت و پناهیمسن /(ای یاروفاداریم ۲)
دردیمیمین درمانی باب الحوائج /قولارون قوربانی باب الحوائج(۲)
عباسیم علمداریم /(سلطان وفا اولدی۲)
آخر سو کنارینده( لب تشنه فدا اولدی۲)
قول دؤشدی عَلم یاتدی(آماج بلا اولدی۲)
سَسلندی اَخا اَدرِک /(غیرتلی سپهداریم۲)
دردیمین درمانی باب الحوائج/
قولارون قوربانی باب الحوائج(۲)
ڱلدیم یارالی قارداش/(آرام دیلیم قارداش۲)
یاتمابئله آسوده/(دورسیندی بئلیم قارداش۲)
دورگؤرئوزؤلؤب چاره م/(ای آرخام ائلیم قارداش ۲)
دردیمین درمانی باب الحوائج /
قولارون قوربانی باب الحوائج(۲)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
❁﷽❁
#شب_نهم_محرم
#سینه_زنی
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
سبک:صل الله علیک یافاطمه(تسبیحات)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
برلب دارم
ذکــر نام تو ابوفاضـــل
اسم تو زینت هر محفل
عشقت حک شده توو جان و دل
الله اکبر سقـــای حــــرم
الله اکــــبر ارباب کــــرم
تومشکل گشای دردای منی
الله اکبــــرســایه ســـرم
ســـقای حـــرم ابوفاضل
دریای کــرم ابوفاضل(۲)
آب فرات
شــرمنده شد از لبای تو
افتاده به زیــــر پای تو
می سوزه برا غمــای تو
سبحان الله از ایـن همه وفا
سبحان الله ازلحظه ی وداع
سبحان الله از مشـک پاره و
آه ازاون سه شعبه ای که شدرها
ســـقای حـــرم ابوفاضل
دریای کــرم ابوفاضل(۲)
دستای تو
یادگار حـیــــــــدره آقا
توو دســــتای مادره آقا
بهــــر روز محشــــره آقا
ای سلطـان باوفا یاعباس
اقای گـره گــــشا یاعباس
توالگوی غیرت واحساسی
ای آقای با حـــیا یاعباس
ســـقای حـــرم ابوفاضل
دریای کــرم ابوفاضل(۲)
نهر علقم
دنیای قشـنگ احســـاسه
رد پایـــی از گل یاســــه
مـــادر بالا ســــر عباسه
الحمــدلله مـــاه علقمــه
داره سر بر زانوی فاطمه
الحمـدلله دشـــت کربلا
قـــدمـگاه بانوی عــالمه
سقــای حـــرم ابوفاضل
دریای کرم ابوفاضل(۲)
شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
بسم رب الحسین(۹)
#نوحه_زمزمه
#شب_نهم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
مــاه بنـــی هـاشـــم دوباره سقـــا شد
مشک و علم بر دوش ، راهیِ دریا شد
مسیـــر سقـــا بود از دلِ نخلستـــان
پیش فرات آمد ساقی لب عطشــان
وای از دل سقــا (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
تا چشمــای عبــاس به روی آب افتاد
فـــراتِ بیچــــاره در تب و تاب افتاد
مشک و پر از آب کرد شیرِ علی صولت
موجِ خروشان شد فرات از این هیبت
وای از دل سقــا (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
به لب نزد حتی قطــره ای از اون آب
به یــاد طفــلان و تشنــگــــیِ ارباب
آب و به دریا ریخت ، تشنه ترین دریا
غرق خجـــالت شد فراتِ این صحـــرا
وای از دل سقــا (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
تو راه برگشتــن ، علقمــه غوغـا شد
ســــاقیِ آب آور ، اسیـــرِ اعـــدا شد
کمین گشود از کین ، دشمن سنگین دل
به دست سقــا زد ضــربت نا غــافل
امان از این غـــربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
فدا شد از غیرت ، کوه وفا ، عباس
شــد اِربـاً اِربــا در راه خدا ، عباس
سه شعبه شد سهم چشم ابو فاضل
ضربهٔ سر خورد از عمود نا غافل
ساقـــیِ دریای کـــرم زمیــن افتاد
میـــر و علمـــدارِ حرم زمیـن افتاد
امان از این غـــربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
برای احوالـــش علقمـــه شد فریاد
مقطـــع الاعضــا نالهٔ غــم سر داد
عطر گل یاس از علقمــه پیدا شد
صدای زیبــای فاطمــه پیـــدا شد
دست علم گیرش به روی صحرا بود
سرش به دامان حضرت زهرا بود
غریب مـــادر وای (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
به اذن مادر گفت اَدرِک اخا ، عباس
علقمــــه را پر کرد نوای یا عبــاس
"اِنکَسَـــرَ ظَهـــری" بر لب ثاراللــه
امـان ز غمهــــــای زینبِ ثار اللـــه
امان از این غـــربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۵/۱۵
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─