eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2هزار دنبال‌کننده
526 عکس
169 ویدیو
18 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅✵﷽✵┅┄ السلام علیکِ یا فاطمه معصومه ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ اگر دلتنگ دیدار خدا هستـــی بیا اینجا بزن دست توسل را به دریا بی ریا اینجا بیــا و پله پله تا ملاقات خدا طــی کن به سمت آسمان باز است راهی تا خدا اینجا دلت را دست موج معرفت بسپار و شاهد باش که هر صاحبدلی را می برد تا کبریا اینجا نمی گردد به دنبال بهشت و روضهٔ رضوان کسی که دیده فردوس برین را برملا اینجا به هنگام اذان ، وصل است دل تا آسمان، وقتی صدای عشق می پیچد از آن گلدسته ها اینجا عجب قرب و مقامی دارد این بانو که می خوانند زیارتنــــامهٔ او را تمـــــام اولیـــــا اینجا اگر قصـــد زیارت کردن زهرا به سر داری ببین پیچـیده عطرِ تربت خیرالنسا اینجا دلی بیمار اگر داری دوای درد اگر خواهی شفا می گیرد آن دل که بگردد مبتلا اینجا میان صحن آیینه ، جلا می گیرد آن قلبی که می شوید غبار از سینه با آب شِفا اینجا به استقبال مهمانان ، ملائک روی لبهاشان دعای خیر دارند و هــزاران مرحبـــا اینجا نصیب هر که باشد دیدن صحن و سرای او یقیناً با عنایت می شود حاجت روا اینجا کسی با کاسهٔ خالی از اینجا بر نمی گردد که بی اندازه می بخشد به هر شاه و گدا اینجا توسل بر نگاه دختر باب الحوائج کن به مِهرش می خورد مُهرِ اجابت بر دعا اینجا همان بانو که بابایش"فِداها"گفته و دیده به تعظیم اند از روی ارادت، ماسِوا اینجا حریم قدسی اش اما دلم را برد تا مشهد به چشم زائر سلطان چقدر است آشنا اینجا شنیدم می شود امضا به دست بانوی باران جواز مشهد سلطان و اذن کربلا اینجا به زیر پای بانوی کریمه ، خاک باید بود که می سازند از خاک قدومش "کیمیا" اینجا ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۲/۸/۴ لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌
┄┅✵﷽✵┅┄ ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ اختــری باصفــاتر ازخورشید دختـــری از تبـــــار آییــــنه عطـــر ناب بهشــت تو مثـــلِ جمکـــران امیـــــرِ آدینــــــه دست تو چشمه سار بخشنده کوثری دیگـــر از بهشت خـدا عطـــر یاس مدینـــه می آید از گلستـــان بـارگــاه شـــما بــر مقـــام تقـــدست بانـــو ! آسمــان هم به سجده افتاده با طلـــوع تبــسم تـو نســیم نغمــهٔ عاشقـــانه ســــر داده دل به دست نســیم دادم تا برســاند به دســت با کَــرَمت چون که دورم از آستان شما هستــم اینگــونه زائر حَرَمت دل خشکیــدهٔ کــویـریِ مـــن هست مثــل کویر تشنــهٔ قم در تمنـای فصــل باران است تا شــود مثــل خوشـهٔ گنـدم شبنمــی از زلال چشــم تــرم نذر دریایی از کرامت توست وقتی الگــوی دختــران باشـی صحبت ازعفت ونجابت توست حس و حال حریم تو رضویست که مـــرا تا دیــار مشهـــد بــرد بــاز مثـــل کبــــوتـر جَلـــــدی سمت گلدستــه ها و گنبــد برد نـا خـــودآگاه روی لبهـــایـــم یا انیــس النفــوس جاری شد زیر انوار هشتمـــین خورشیــد نقش شمس الشموس جاری شد الســــلامُ علیـــک یا سلــــطان خـــواهرت زود حاجتـم را داد تا به خــود آمـــدم شــدم زائـر در دلم شـــوق کــربــلا افتـــاد من شنیـــدم که کربــلا رفتــــن هسـت آقا ، فقط به دست شما کاش می شد که ای امام رئوف کــربــلای مـــرا کنـــی امضــــا ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
┄┅✵﷽✵┅┄ آقــا ! تو را عــزیــز خــدا  آفریده اند از آیـه های جــود و سخـا آفریده اند نور تــو را برای رسیدن به کوی عشق شمس هُــدیٰ و قبلــه نمــا آفریده اند دریایـــیِ دو دست تو را اَیُّــهَا الجواد از جنــس نــور و آب بقـــا آفریده اند جود و سخــاست عادت آل عبا ، ولی تنهــا تو را "جــوادِ" رضـــا آفریده اند احسان و سفره داریِ این خانواده را دریــای رحمــت فقـــــرا   آفریده اند ای از تبـــار آینـــه ها ، از صفــــای تو صــدق و صفــای آینــه را  آفریده اند درگــاهِ بـا سـخــاوت بـاب الجـــواد را عــالــمْ پنـــاهِ شـــاه و گــدا آفریده اند صحــن وسرای بارگَـــهِ کاظمیــــن را زیبــاترین  بهشــتِ خــدا  آفریده اند در پاکــی و زلالی و تقــوا و دین ، تو را دُردانـــه ای  به  بحــرِ  وِلا  آفریده اند از کودکی نشـــانِ بزرگی و فضــل را مُهـــرِ جبیــنِ ابـن رضـــا  آفریده اند فضــل تو را ندید زنــی مثل اُمّ فضـل او را شَقــی به هر دو سرا آفریده اند روشن نمی شود دلِ تار  از فروغ مهر خورشیــد را ز شام ، جــدا آفریده اند طی کرد اُمّ فضل ، همان راه جعده را او را جـدا ز رســم وفـــا آفریده اند سهـــم کریــم  آل عبــــا و جـــواد  را ســـوز جــگر به زهــر جفا آفریده اند این داغ سینه سوز تورا گوشه ای فقط از  داغ  سیــدالشهــدا  آفــریده اند داغت اگر چه سخت ، ولیکن عظیم تر از داغـهــای کــرب و بـلا  آفریده اند؟ از آن زمان که کرب و بلا را رقــم زدند حق  را  نشــــان تیـــرِ بــلا  آفریده اند اما اســـاس باطــل و بنــیان ظلــم را بر پـایـهٔ شکــست و فــنا آفریده اند نور حسیــن ، آینهٔ حـق سرمدیست این نـور را چــراغ هُـدا آفریده اند ✍رقیه سعیدی(کیمیا) https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ لینک کانال در ایتا👆 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌼﷽🌼 ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ اول دفتــر به نام مـردِ مردستـان علیـست بعدِ حق ، شایستهٔ زیباترین عنوان علیست کلّ قـرآن ، حمد و کلّ حمد ، بر "بِسمِ اللَّه" است نقطهٔ (باء) ، بر روی "بِسمِ اللَّه"ِ قرآن علیست مظهر آیات "تطهیر" و "ولایت" حیدر است معنی "اِطعام" هم در سورهٔ  "انسان "علیست غیرت الله و ولی الله و روح الله  اوست هم "قَسیـمُ الجَـنـَّةُ وَ النّار" و  هم میزان علیست غیر ممکن ها به اِذنَش ساده ممکن می شود شهــریار بی بدیل عالَم امکان علیـست فاتح خیبر که می نازدنبی بر دست او صاحبِ تیـغِ دو دَم در عرصـهٔ میــدان علیـست گر عصا یکباره در دست "کلیــم" اعجاز کرد رمزِ اعجازِ عصـایِ موسـیِ عمران علیست مردگان را گر که می بخشیده جان ، هر دم، مسیح یا علی می گفت و ایمان داشت ، سرّ جان علیست شد اگر آتش ، گلستان بر خلیل اللَّه بدان چون بر آب و باد و آتش ، صاحب فرمان علیست نوح اگر آسوده خاطر دل به دریا زد ،بدان! ناخــدای کشتـی او در  دلِ طوفان علیست ذکر نامـش جان و دل را نور ایمـان می دهــد اعتبــار و سنجــش گلـواژهٔ ایمــان علیست هر نفس در هر دَم و هر بازدم  گویم علی عاشق مولایم  و هم جان و هم  جانان علیست دل که شد همچون صدف ، گنجینهٔ عشق علی صاحبِ دل ، صاحبِ آن گوهــرِ  پنهان علیست "کیمیا" ! گر خیـر می خواهی و حُسنِ عاقبت خیر دنیا ، خیر عُقبــا ، بهرِ اِنس و جان علیست اول دفتـر علــی گفتیم  و آخــر هم  علی زینت هر شعر در آغاز و در پایان علیست ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ (رقیه سعیدی "کیمیا") https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال ایتا👆 ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─
🌼﷽🌼 ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ ابتــدا می ایستــم  بر  احتــرامت یا علی رو به ایوان نجـف گویم ســلامت یا علی در پیِ یک واژه ام ، نام تو  را معنــا  کنم واژه ای پیدا  نشد در وصف نامت یاعلی با گذشـت قرنها عطــر  کلامت تــازه است چیـسـت سـِرّ این بلاغت در کلامت یا علی کیستی یا مظهــر کلّ عجایب  در جهــان؟ مانده ام حیران،چه گویم در مقامت یاعلی " لٰا فَتیٰ اِلّا عَلی" گوید خدا ، وقتی که شد رسم  و  آیین جوانمردی ،  مرامَت یا علی در پـیِ "لٰا سَیْـفَ اِلّا ذوالفـقـارَ"ت بشکنــد تیغــهــا ، تا برکشــی تیـغ از نیامت یاعلی گردش دور زمین از چرخش شمشیرتوست آسمـان خَـم می شود از احتــرامت یا علی می بَرَد گویِ سعادت ، در  اذانش هر کســی بسته در هر أشهَدَش دل را به نامت یا علی در نمـــاز عاشقــی باید  بیــاموزیــم   مــا بنــدگی را در قُـعــود و در قیــامت یا علی شکـر می گویم که ازاهـل سقیفــه نیستم چون تویی اوّل امام و من غلامت یا علی ساقیــا ! دلدادگان را جـام کوثــر کن عطــا عاشقی یعنی شدن سرمستِ جامت یا علی لذت دنیا به کامت ذره ای جایــی نداشت مرگ ،"اَحلی مِن عسل" باشد به کامت یاعلی بوترابــی و  اگر بر  ذرّه ای لطفــت  رسد آفتـــابی گــردد  از لطف تمـامت ، یا علی باز  هـم دلتنــگِ ایوان نجـف  شد" کیمیا" رو  به ایوان نجف ، گوید ، سلامت یا علی ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─
✨﷽✨ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ما ریزه خوار سفره موسی بن جعفریم حاجات خود به درگه این خانه می بریم دلــدادهٔ کـــرامت بـاب الحـــوائـجـیــــم مــدیـون استـجابت و اعجـــاز این دَریم مــا ذره ایم و در پــیِ خورشیــد آمـدیم در ســایه ســـارِ رحمتِ آن ذره پروریم احسان و جود، عادت این خانواده است پــروردهٔ سخــــاوت اولاد حیـــدریــم ماییم و مهرحضرت سلطان و خواهرش شـــرمنــدهٔ عطـــای این خـواهـر برادریم صـدها گره به زندگی افتـاد اگر ، چه غم زیرا دخیـــل سفـــرهٔ موسی بن جعفـریم مقصـــود مـا زیارت ســلطان کــربلاست در انتــظار دعـوت آن شــــاه بی سـریم ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌
❁﷽❁ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ از ازل گردیده عــالـــم بر مــدار پنج تن آبــرو داریــم مـــا از اعتبـــار پنج تن بوده مقصود خدا از خلقت کون و مکان تا که بسپارد جهان در اختیـــار پنج تن آیهٔ "لَولاک"بر ما ساده ثابت کرده است برقـــرارند آسمــانهــا از قــــرار پنج تن "قُل تَعالَوا نَدعُ"خواند از عرش ربّ العالمین تا ببینند اهل نَجــــران اقتدار پنج تن کل عالـم هم اگر بودند با نجــرانیـــان باز عاجز می شدند از ذوالفقار پنج تن نیک بخت آن مردمی که بوده اند آن روزگار زندگی کردند قدری در جـــوار پنج تن اولین نوری که محمود است حُسن خُلق او رحمةٌ للعــالمین است و وقـــار پنج تن با وجود حیدری که نفس پیغمبــر شده جای دارد تا که جان باشد نثــار پنج تن پنج تن باشد هدف در خلقت اما فاطمه اصل "لَولاک" است یعنی افتخار پنج تن بارها با یک توســل میهمــانی رفتــه ایم بر سرِ خــوان کریم و سفره دار پنج تن کعبـــهٔ آمال خیل عاشــــقان کربلاست مرقد شــش گوشــهٔ پنجمْ نگار پنج تن آفــریده در ادامـــه از دل ایــن پنج نور چـــارده نــور جَلـــی ، پروردگــار پنج تن منتظر هستیم تا از شام هجران سر زند آخــرین نـور هـــدایت از تبـــار پنج تن بر زبان پنج تن هم ذکر أینَ الطالب است تا سـر آید با ظهـــورش انتـــظار پنج تن ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
به نام خدا السلامُ علیکِ یابنت امیرالمومنین 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بانو ! به احتــرامِ تو، خَم شد قلم زِ دست تعـظیـم کـرد و نــامِ تو بر دفتـرم نشست دروصف نام وشأنِ توآنگونه ای که هست پیــدا نکرد واژه و ، بغض قلــم شکـــست بردم  دوبـاره نـامِ تو ،  بانوی قهـرمان! تا بشکفد به پایِ تو این شعر نیمه جان  بانواگرچه وصف تومقصوداین دل است اما قلــم زدن زِ تو ، بسیـار مشـکل است شعرم بدون لطف تودیگر چه قابل است باز این قلم ،به درگَهِ لطفِ تو سائل است تا باز  خـود ، مـدد کنی از بحـرِ رحمتت تا واژه واژه صف شود از بهرِ خدمتت ای آنکــه بــرده نــورِ تو تــأثیـــر آفتـــاب پنهـــان نموده بَدرِ تو رخســارِ مـاهـتـــاب ای گوهـــر نجابـت و ای مظهـــر حجــاب ای وارثِ  جلالــتِ   زهـــرا  و  بـوتـــراب هر زینبـــی که زینــت بــابــا نمـی شــود هر دختـری که دختــر زهــرا نمـی شــود پیغمبــری، پیـام تو عیــنِ رســالـت است یک خطبـه از کلام تو تفسیـر عزت است شـورِ خـطـابه های تو، آری قیـامت است سنگینی و وقـار تو ، معنـای عفـّـت است بانوی عشق و عاطفه ای نهضت آفـرین بر اوجِ این صـلابـت و صبــر تو آفـرین! ای یادگار حیدر و، چون مرد ، شــیر زن ! ای مظــهـر صبــوریِ  بانـوی  مُـمتَـحـــَن ای غمـگســار غربـت و تنهــایــیِ حســـن ای یار شــاه  بی کفـن ! ای مـادرِ مِـحَـــن داری نشــان زِ حیـدر و بانـوی بی نشـان دریا شبیـه  قطـره ، تو دریـای بیکــــران آیینــه دار طلعــت رخشــان فاطـــمـه! احیــاگـر حقـیـقـت عـرفـان فاطــــمـه! داری کَرَم ز وسـعــت دسـتان فاطــمـه زیبنـده گوهری تو به دامـان فاطـــمـه بـاری اگر تو چـادر خود را تکـان دهــی یک گوشه از کرامت مادر نشـان دهــی ای حامـیِ شهـــادت و همســنگـر شهیــد ای راوی ِ روایــتِ  ســـرخِ  ســـرِ  شهیــد وقتی که بوسه می زدی بر حنجـر شهیـد بغضت شکست بی صدا ای خواهرشهید (ای کشتهٔ فتاده به هامون حسین من) (وی صیددست وپازده درخون حسین من) همنـاله با تو ، مــادرِ پهـــلو شکســته هـم می گفت"یا بُنَــیَّ"و می ریخت دم به دم همــراهِ گریه های تو،  سیــلابِ اشک غـم می ســوخت خیمــه گاه تو از آتش ستم با عمقِ درد و فاجعه ، بانوی بی بدیل! این رنجْنامه ها شده در چشم توجمیل وقتــی که نوبــتِ  دَمِ بُــرّنــدهٔ تو شـــد دنیــا اسیــرِ خطـبــهٔ کوبـنــده تـو شـــد حیــدر ، زبان ناطق و گوینــدهٔ تو شـــد دشمن زِ خطبه های تو شرمندهٔ تو شـــد می ریخت کاخ دشمنِ دون از کلام تو آتش به قلب من زده اَلشـّامْ شــامِ  تو سجده به زیر پای تو از "کیمیا" کم است اشکم  ، کنار اشک تو در حدّ شبنـم است درشــام ، با قیـامِ تو ، غوغای ماتم است داریم هر چه ، از تو و  مـاه محرم است بنیــان گذارِ مکتــبِ  کرب و بـلا شـــدی تصــویر نـاب آیــهٔ "قالــوا بلــیٰ "شــدی 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۹/۱۸ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ کانال اشعار ایتا JOin↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅ ❃༅࿇༅❃ ༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
┄┅✵﷽✵┅┄ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ای زینـــــتِ بــوتــــراب یا زینب ای گــوهــــرِ در حجــاب یا زینب پیغمـــبر صــبر و عشــق و ایثاری در مکتـــــب انقــــــلاب یا زینب تــا دیـــد صبــــوری تــو را دریـــا از شرمندگی اش شد آب یا زینب در بحــــر حیـــا و عفت و عزت دُردانــــه و دُرّ نـــاب یا زینب باید بشـــود نام تو ســرمشق و ســـر لوحــــهٔ هر کتاب یا زینب در پاقــــدم تو آمـــدند افـــلاک آمـــاده و در رکـــــاب ، یا زینب ای وارث جـــود و بخشــش زهرا بخشنـــدهٔ بـی حســــاب یا زینب از نور وجـــاهتت شــــده روشن رخســــارهٔ آفتـــــاب یا زینب با تابش روی مـــاه تو زد مـــاه بر چهــــرهٔ خود نقـــاب یا زینب ای آیــــهٔ نـــور و آب و آییــــنه بر آینـــــه هــــا بتــــاب یا زینب آرام و قـــــرار بیـــــقرارانــــی ای چیــــره بر اضطــراب یا زینب گردیده دعـــای هــر دل مضـــطر با دســت تو مستــــجاب یا زینب بر دوش تــو افتـــاد علمـــــداری شـــد نام تــو انتـــــخاب یا زینب لبیـــک تو بــود بر حسیــــن آری زیبنــــده ترین جـــواب یا زینب گفتــند که با قســـم به تو گردد در امــر فــرج ، شتـاب یا زینب ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) 🤲 لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌─‌
❁﷽❁ السلام علیک یا اباالفضل العباس ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ ماه فــــرو مانـده از جمـــالِ اباالفضل دیده چو رخســارِ بی مثــالِ اباالفضل رُخ  نگشــود آفتاب ، تا که درخشیــد جلوه ای از هیئـت و جــلال اباالفضل قـدّ فلک شـد از آن خمیده ، که دیدست مــاه ترین  اَبــرویِ  هـــلال  اباالفضل سَــرو ترین سَــرو، هـمچنان نرسیدست در قـــد و قامت ، به اعتــدال اباالفضل داده  به او مادرش چــو  شیـــرِ ادب را با  ادب  آرایه شـــد ، خِصــال اباالفضل فرصــت سبـزی ، قلم ، گرفته ،  بگوید از ادب و دســـتِ با  کمـــال اباالفضل کلـکِ خیــالم  هــوایِ  علقـمـــه دارد بُــرد  مـــرا  باز  در خیـــال اباالفضل باز  به  تصــویر می کشیــــد خیــالم جلـــــوه ای از غیـــرتِ زلال اباالفضل غیرت او را ، فرات ، خوب ، سُرودست دشت ، عیان گفته ، وصفِ حال اباالفضل ریخت به هم از همان دَمی که به هم ریخت حالِ حسیـــن از غــم و مَـــلال اباالفضل واژه به واژه غزل شد اشک و فرو ریخت مَشک ، خجــل گشــت در قبـــال اباالفضل زمزمـــه خوانـیِ آب ، روضـــهٔ مَشک است خوانده شد از آن زمان به حــال اباالفضل تا به ابد چشمــه سار و منبــع نور است مــــاهِ جهــانتــابِ بــی زوال  اباالفضل هســـت ، مــدال وفــا به گردن عبـــاس نام حسیــن اســت بر مـِـدال  اباالفضل ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌
به نام خدا السلامُ علیکِ یابنت امیرالمومنین 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بانو ! به احتــرامِ تو، خَم شد قلم زِ دست تعـظیـم کـرد و نــامِ تو بر دفتـرم نشست دروصف نام وشأنِ توآنگونه ای که هست پیــدا نکرد واژه و ، بغض قلــم شکـــست بردم  دوبـاره نـامِ تو ،  بانوی قهـرمان! تا بشکفد به پایِ تو این شعر نیمه جان  بانواگرچه وصف تومقصوداین دل است اما قلــم زدن زِ تو ، بسیـار مشـکل است شعرم بدون لطف تودیگر چه قابل است باز این قلم ،به درگَهِ لطفِ تو سائل است تا باز  خـود ، مـدد کنی از بحـرِ رحمتت تا واژه واژه صف شود از بهرِ خدمتت ای آنکــه بــرده نــورِ تو تــأثیـــر آفتـــاب پنهـــان نموده بَدرِ تو رخســارِ مـاهـتـــاب ای گوهـــر نجابـت و ای مظهـــر حجــاب ای وارثِ  جلالــتِ   زهـــرا  و  بـوتـــراب هر زینبـــی که زینــت بــابــا نمـی شــود هر دختـری که دختــر زهــرا نمـی شــود پیغمبــری، پیـام تو عیــنِ رســالـت است یک خطبـه از کلام تو تفسیـر عزت است شـورِ خـطـابه های تو، آری قیـامت است سنگینی و وقـار تو ، معنـای عفـّـت است بانوی عشق و عاطفه ای نهضت آفـرین بر اوجِ این صـلابـت و صبــر تو آفـرین! ای یادگار حیدر و، چون مرد ، شــیر زن ! ای مظــهـر صبــوریِ  بانـوی  مُـمتَـحـــَن ای غمـگســار غربـت و تنهــایــیِ حســـن ای یار شــاه  بی کفـن ! ای مـادرِ مِـحَـــن داری نشــان زِ حیـدر و بانـوی بی نشـان دریا شبیـه  قطـره ، تو دریـای بیکــــران آیینــه دار طلعــت رخشــان فاطـــمـه! احیــاگـر حقـیـقـت عـرفـان فاطــــمـه! داری کَرَم ز وسـعــت دسـتان فاطــمـه زیبنـده گوهری تو به دامـان فاطـــمـه بـاری اگر تو چـادر خود را تکـان دهــی یک گوشه از کرامت مادر نشـان دهــی ای حامـیِ شهـــادت و همســنگـر شهیــد ای راوی ِ روایــتِ  ســـرخِ  ســـرِ  شهیــد وقتی که بوسه می زدی بر حنجـر شهیـد بغضت شکست بی صدا ای خواهرشهید (ای کشتهٔ فتاده به هامون حسین من) (وی صیددست وپازده درخون حسین من) همنـاله با تو ، مــادرِ پهـــلو شکســته هـم می گفت"یا بُنَــیَّ"و می ریخت دم به دم همــراهِ گریه های تو،  سیــلابِ اشک غـم می ســوخت خیمــه گاه تو از آتش ستم با عمقِ درد و فاجعه ، بانوی بی بدیل! این رنجْنامه ها شده در چشم توجمیل وقتــی که نوبــتِ  دَمِ بُــرّنــدهٔ تو شـــد دنیــا اسیــرِ خطـبــهٔ کوبـنــده تـو شـــد حیــدر ، زبان ناطق و گوینــدهٔ تو شـــد دشمن زِ خطبه های تو شرمندهٔ تو شـــد می ریخت کاخ دشمنِ دون از کلام تو آتش به قلب من زده اَلشـّامْ شــامِ  تو سجده به زیر پای تو از "کیمیا" کم است اشکم  ، کنار اشک تو در حدّ شبنـم است درشــام ، با قیـامِ تو ، غوغای ماتم است داریم هر چه ، از تو و  مـاه محرم است بنیــان گذارِ مکتــبِ  کرب و بـلا شـــدی تصــویر نـاب آیــهٔ "قالــوا بلــیٰ "شــدی 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ کانال اشعار ایتا JOin↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅ ❃༅࿇༅❃ ༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
به نام خدا السلام علیک یا امام زین العابدین ~~~~~~~~~~~ ای سجده گاهت چشمه سارِ نوروباران ای آستـانت ، قبلــه گـاه و کعبــهٔ جـان پیشانی تو بوسه گاه خاک عشق است از سینــهٔ سوزان تو می جوشــد ایمان سجّــاده ات بال  و  پرِ رنگیــنِ  پــرواز بر زانوانت پینــهٔ عشــق است و عرفان از مُـهــــرِ تو می روید اعجـــازِ اجــابت گلْ نغمه هایت زینتِ هر بـاغ و بســتان میـلاد تو ، تعبیــری از آیــات نور است تفسیــری از گــلواژه هــای نغــز بــاران شهـــــزاده از شهبـــانوی ایران زمینی تو افتـــخاری بر تمـــام نســل سلمــان در سومین مکتــوبِ  دنیــای فصـاحت نور آفــریدی در صحیـفه ، همچو قرآن نامت علــی شـد تا بدانــد کُــلّ عــالــم جـاویـد خواهد ماند ، نور شــاهِ مردان باید  علــی ، تکــرار در  تکــرار  گــردد بعـد از خــدا ، عنــوان هر آغاز و پایان ~~~~~~~~~~~~ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعار در ایتا👆
─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─ دختـــری از تبـــــار کــوثـــرهـا اعتبـــــار تمـــــام گــوهـــرهـــا آسمــانی ترین ستــارهٔ عشـــق ســورهٔ نــور ، بیـــن اختــــرها دختــری بـا شکـــوه زهـــرایی عشـــق بابا در اوج شیـــدایی بعد از او باب شد که بنویسند قصــــهٔ دختــــران بــابــایی صــــورتی مــاه و دلربــا دارد در دلــش شــور نینــــوا دارد رسم باب الحوائجی در اوست دستهـــایی گـــره گشــــا دارد اعتبــار دمشـق و عشاق است نام او جلـوه گر در آفاق است سفره داری که با کرامت خود صاحب بابهـــای انفــاق است صـبر ، زانو زده به رسـم ادب پیش پای چنیــن شکیبـــایی خــادمِ کمتـــرین درگاهـــش مهتــری مثــل حــاتم طــایی بارگاهــش بهشــتی و والاست مایهٔ رشـک جنــــت الاعلاست گنج پنهــان شــام ویران است اشک پیدای چشم او دریاست فـــرق دارد رقیــــهٔ زهــــرا با تمام ســه ســاله های جهان خون دل خورده اند از داغش یاسمــن ها و لاله های جهــان خاک درگاه او شدن فخر است او که بر ما گشـــوده باب کرم با عنــایات و ذره پــروری اش "کیمیا" می شود غبـــار حـرم ✍رقیه سعیدی(کیمیا) کانال اشعار ایتا JOin↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ میــوهٔ قـلب علی ، زهرا ، ابوالقاسم ، حسن نور چشمـان  حسین و حجّــت قائم ، حسن گر نبوده  شـــیـر  صفین  و  جمل  در  کربلا موج می زد دَم به دَم در چهرهٔ قاسم ، حسن زنده از  نام  حســینم  در میان  روضـــه ها تا که جان دارد تنم ، دَم می زنم دائم ، حسن صـبـر  هـم  افتاده  زیــرِ  پای  مولای  کریـم وقت کَظمِ غیظ گوید حضرت کاظـم ، حسن روضه هایش خاطرات غصه دار مادر اسـت داغدارِ  کوچه ی  تنـگِ  بنی هاشــم ، حسـن "کیمیا" هم کاش می شد خـادم الزّهرا شود کاش بنویسد خودش ، نام مـرا خـادم ، حسن شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌
به نام خدا السلامُ علیکِ یابنت امیرالمومنین 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بانو ! به احتــرامِ تو، خَم شد قلم زِ دست تعـظیـم کـرد و نــامِ تو بر دفتـرم نشست دروصف نام وشأنِ توآنگونه ای که هست پیــدا نکرد واژه و ، بغض قلــم شکـــست بردم  دوبـاره نـامِ تو ،  بانوی قهـرمان! تا بشکفد به پایِ تو این شعر نیمه جان  بانواگرچه وصف تومقصوداین دل است اما قلــم زدن زِ تو ، بسیـار مشـکل است شعرم بدون لطف تودیگر چه قابل است باز این قلم ،به درگَهِ لطفِ تو سائل است تا باز  خـود ، مـدد کنی از بحـرِ رحمتت تا واژه واژه صف شود از بهرِ خدمتت ای آنکــه بــرده نــورِ تو تــأثیـــر آفتـــاب پنهـــان نموده بَدرِ تو رخســارِ مـاهـتـــاب ای گوهـــر نجابـت و ای مظهـــر حجــاب ای وارثِ  جلالــتِ   زهـــرا  و  بـوتـــراب هر زینبـــی که زینــت بــابــا نمـی شــود هر دختـری که دختــر زهــرا نمـی شــود پیغمبــری، پیـام تو عیــنِ رســالـت است یک خطبـه از کلام تو تفسیـر عزت است شـورِ خـطـابه های تو، آری قیـامت است سنگینی و وقـار تو ، معنـای عفـّـت است بانوی عشق و عاطفه ای نهضت آفـرین بر اوجِ این صـلابـت و صبــر تو آفـرین! ای یادگار حیدر و، چون مرد ، شــیر زن ! ای مظــهـر صبــوریِ  بانـوی  مُـمتَـحـــَن ای غمـگســار غربـت و تنهــایــیِ حســـن ای یار شــاه  بی کفـن ! ای مـادرِ مِـحَـــن داری نشــان زِ حیـدر و بانـوی بی نشـان دریا شبیـه  قطـره ، تو دریـای بیکــــران آیینــه دار طلعــت رخشــان فاطـــمـه! احیــاگـر حقـیـقـت عـرفـان فاطــــمـه! داری کَرَم ز وسـعــت دسـتان فاطــمـه زیبنـده گوهری تو به دامـان فاطـــمـه بـاری اگر تو چـادر خود را تکـان دهــی یک گوشه از کرامت مادر نشـان دهــی ای حامـیِ شهـــادت و همســنگـر شهیــد ای راوی ِ روایــتِ  ســـرخِ  ســـرِ  شهیــد وقتی که بوسه می زدی بر حنجـر شهیـد بغضت شکست بی صدا ای خواهرشهید (ای کشتهٔ فتاده به هامون حسین من) (وی صیددست وپازده درخون حسین من) همنـاله با تو ، مــادرِ پهـــلو شکســته هـم می گفت"یا بُنَــیَّ"و می ریخت دم به دم همــراهِ گریه های تو،  سیــلابِ اشک غـم می ســوخت خیمــه گاه تو از آتش ستم با عمقِ درد و فاجعه ، بانوی بی بدیل! این رنجْنامه ها شده در چشم توجمیل وقتــی که نوبــتِ  دَمِ بُــرّنــدهٔ تو شـــد دنیــا اسیــرِ خطـبــهٔ کوبـنــده تـو شـــد حیــدر ، زبان ناطق و گوینــدهٔ تو شـــد دشمن زِ خطبه های تو شرمندهٔ تو شـــد می ریخت کاخ دشمنِ دون از کلام تو آتش به قلب من زده اَلشـّامْ شــامِ  تو سجده به زیر پای تو از "کیمیا" کم است اشکم  ، کنار اشک تو در حدّ شبنـم است درشــام ، با قیـامِ تو ، غوغای ماتم است داریم هر چه ، از تو و  مـاه محرم است بنیــان گذارِ مکتــبِ  کرب و بـلا شـــدی تصــویر نـاب آیــهٔ "قالــوا بلــیٰ "شــدی 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۹/۱۸ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ کانال اشعار ایتا JOin↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅ ❃༅࿇༅❃ ༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
┄┅✵﷽✵┅┄ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ای زینـــــتِ بــوتــــراب یا زینب ای گــوهــــرِ در حجــاب یا زینب پیغمـــبر صــبر و عشــق و ایثاری در مکتـــــب انقــــــلاب یا زینب تــا دیـــد صبــــوری تــو را دریـــا از شرمندگی اش شد آب یا زینب در بحــــر حیـــا و عفت و عزت دُردانــــه و دُرّ نـــاب یا زینب باید بشـــود نام تو ســرمشق و ســـر لوحــــهٔ هر کتاب یا زینب در پاقــــدم تو آمـــدند افـــلاک آمـــاده و در رکـــــاب ، یا زینب ای وارث جـــود و بخشــش زهرا بخشنـــدهٔ بـی حســــاب یا زینب از نور وجـــاهتت شــــده روشن رخســــارهٔ آفتـــــاب یا زینب با تابش روی مـــاه تو زد مـــاه بر چهــــرهٔ خود نقـــاب یا زینب ای آیــــهٔ نـــور و آب و آییــــنه بر آینـــــه هــــا بتــــاب یا زینب آرام و قـــــرار بیـــــقرارانــــی ای چیــــره بر اضطــراب یا زینب گردیده دعـــای هــر دل مضـــطر با دســت تو مستــــجاب یا زینب بر دوش تــو افتـــاد علمـــــداری شـــد نام تــو انتـــــخاب یا زینب لبیـــک تو بــود بر حسیــــن آری زیبنــــده ترین جـــواب یا زینب گفتــند که با قســـم به تو گردد در امــر فــرج ، شتـاب یا زینب ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) 🤲 لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌─‌
─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─ دختـــری از تبـــــار کــوثـــرهـا اعتبـــــار تمـــــام گــوهـــرهـــا آسمــانی ترین ستــارهٔ عشـــق ســورهٔ نــور ، بیـــن اختــــرها دختــری بـا شکـــوه زهـــرایی عشـــق بابا در اوج شیـــدایی بعد از او باب شد که بنویسند قصــــهٔ دختــــران بــابــایی صــــورتی مــاه و دلربــا دارد در دلــش شــور نینــــوا دارد رسم باب الحوائجی در اوست دستهـــایی گـــره گشــــا دارد اعتبــار دمشـق و عشاق است نام او جلـوه گر در آفاق است سفره داری که با کرامت خود صاحب بابهـــای انفــاق است صـبر ، زانو زده به رسـم ادب پیش پای چنیــن شکیبـــایی خــادمِ کمتـــرین درگاهـــش مهتــری مثــل حــاتم طــایی بارگاهــش بهشــتی و والاست مایهٔ رشـک جنــــت الاعلاست گنج پنهــان شــام ویران است اشک پیدای چشم او دریاست فـــرق دارد رقیــــهٔ زهــــرا با تمام ســه ســاله های جهان خون دل خورده اند از داغش یاسمــن ها و لاله های جهــان خاک درگاه او شدن فخر است او که بر ما گشـــوده باب کرم با عنــایات و ذره پــروری اش "کیمیا" می شود غبـــار حـرم ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ‌ کانال اشعار ایتا JOin↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ میــوهٔ قـلب علی ، زهرا ، ابوالقاسم ، حسن نور چشمـان  حسین و حجّــت قائم ، حسن گر نبوده  شـــیـر  صفین  و  جمل  در  کربلا موج می زد دَم به دَم در چهرهٔ قاسم ، حسن زنده از  نام  حســینم  در میان  روضـــه ها تا که جان دارد تنم ، دَم می زنم دائم ، حسن صـبـر  هـم  افتاده  زیــرِ  پای  مولای  کریـم وقت کَظمِ غیظ گوید حضرت کاظـم ، حسن روضه هایش خاطرات غصه دار مادر اسـت داغدارِ  کوچه ی  تنـگِ  بنی هاشــم ، حسـن "کیمیا" هم کاش می شد خـادم الزّهرا شود کاش بنویسد خودش ، نام مـرا خـادم ، حسن شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۲۳ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌
┄┅✵﷽✵┅┄ ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ اختــری باصفــاتر ازخورشید دختـــری از تبـــــار آییــــنه عطـــر ناب بهشــت تو مثـــلِ جمکـــران امیـــــرِ آدینــــــه دست تو چشمه سار بخشنده کوثری دیگـــر از بهشت خـدا عطـــر یاس مدینـــه می آید از گلستـــان بـارگــاه شـــما بــر مقـــام تقـــدست بانـــو ! آسمــان هم به سجده افتاده با طلـــوع تبــسم تـو نســیم نغمــهٔ عاشقـــانه ســــر داده دل به دست نســیم دادم تا برســاند به دســت با کَــرَمت چون که دورم از آستان شما هستــم اینگــونه زائر حَرَمت دل خشکیــدهٔ کــویـریِ مـــن هست مثــل کویر تشنــهٔ قم در تمنـای فصــل باران است تا شــود مثــل خوشـهٔ گنـدم شبنمــی از زلال چشــم تــرم نذر دریایی از کرامت توست وقتی الگــوی دختــران باشـی صحبت ازعفت ونجابت توست حس و حال حریم تو رضویست که مـــرا تا دیــار مشهـــد بــرد بــاز مثـــل کبــــوتـر جَلـــــدی سمت گلدستــه ها و گنبــد برد نـا خـــودآگاه روی لبهـــایـــم یا انیــس النفــوس جاری شد زیر انوار هشتمـــین خورشیــد نقش شمس الشموس جاری شد الســــلامُ علیـــک یا سلــــطان خـــواهرت زود حاجتـم را داد تا به خــود آمـــدم شــدم زائـر در دلم شـــوق کــربــلا افتـــاد من شنیـــدم که کربــلا رفتــــن هسـت آقا ، فقط به دست شما کاش می شد که ای امام رئوف کــربــلای مـــرا کنـــی امضــــا ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
┄┅✵﷽✵┅┄ السلام علیکِ یا فاطمه معصومه ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ اگر دلتنگ دیدار خدا هستـــی بیا اینجا بزن دست توسل را به دریا بی ریا اینجا بیــا و پله پله تا ملاقات خدا طــی کن به سمت آسمان باز است راهی تا خدا اینجا دلت را دست موج معرفت بسپار و شاهد باش که هر صاحبدلی را می برد تا کبریا اینجا نمی گردد به دنبال بهشت و روضهٔ رضوان کسی که دیده فردوس برین را برملا اینجا به هنگام اذان ، وصل است دل تا آسمان، وقتی صدای عشق می پیچد از آن گلدسته ها اینجا عجب قرب و مقامی دارد این بانو که می خوانند زیارتنــــامهٔ او را تمـــــام اولیـــــا اینجا اگر قصـــد زیارت کردن زهرا به سر داری ببین پیچـیده عطرِ تربت خیرالنسا اینجا دلی بیمار اگر داری دوای درد اگر خواهی شفا می گیرد آن دل که بگردد مبتلا اینجا میان صحن آیینه ، جلا می گیرد آن قلبی که می شوید غبار از سینه با آب شِفا اینجا به استقبال مهمانان ، ملائک روی لبهاشان دعای خیر دارند و هــزاران مرحبـــا اینجا نصیب هر که باشد دیدن صحن و سرای او یقیناً با عنایت می شود حاجت روا اینجا کسی با کاسهٔ خالی از اینجا بر نمی گردد که بی اندازه می بخشد به هر شاه و گدا اینجا توسل بر نگاه دختر باب الحوائج کن به مِهرش می خورد مُهرِ اجابت بر دعا اینجا همان بانو که بابایش"فِداها"گفته و دیده به تعظیم اند از روی ارادت، ماسِوا اینجا حریم قدسی اش اما دلم را برد تا مشهد به چشم زائر سلطان چقدر است آشنا اینجا شنیدم می شود امضا به دست بانوی باران جواز مشهد سلطان و اذن کربلا اینجا به زیر پای بانوی کریمه ، خاک باید بود که می سازند از خاک قدومش "کیمیا" اینجا ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌
┄┅✵﷽✵┅┄ السلام علیکِ یا فاطمه معصومه ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ اگر دلتنگ دیدار خدا هستـــی بیا اینجا بزن دست توسل را به دریا بی ریا اینجا بیــا و پله پله تا ملاقات خدا طــی کن به سمت آسمان باز است راهی تا خدا اینجا دلت را دست موج معرفت بسپار و شاهد باش که هر صاحبدلی را می برد تا کبریا اینجا نمی گردد به دنبال بهشت و روضهٔ رضوان کسی که دیده فردوس برین را برملا اینجا به هنگام اذان ، وصل است دل تا آسمان، وقتی صدای عشق می پیچد از آن گلدسته ها اینجا عجب قرب و مقامی دارد این بانو که می خوانند زیارتنــــامهٔ او را تمـــــام اولیـــــا اینجا اگر قصـــد زیارت کردن زهرا به سر داری ببین پیچـیده عطرِ تربت خیرالنسا اینجا دلی بیمار اگر داری دوای درد اگر خواهی شفا می گیرد آن دل که بگردد مبتلا اینجا میان صحن آیینه ، جلا می گیرد آن قلبی که می شوید غبار از سینه با آب شِفا اینجا به استقبال مهمانان ، ملائک روی لبهاشان دعای خیر دارند و هــزاران مرحبـــا اینجا نصیب هر که باشد دیدن صحن و سرای او یقیناً با عنایت می شود حاجت روا اینجا کسی با کاسهٔ خالی از اینجا بر نمی گردد که بی اندازه می بخشد به هر شاه و گدا اینجا توسل بر نگاه دختر باب الحوائج کن به مِهرش می خورد مُهرِ اجابت بر دعا اینجا همان بانو که بابایش"فِداها"گفته و دیده به تعظیم اند از روی ارادت، ماسِوا اینجا حریم قدسی اش اما دلم را برد تا مشهد به چشم زائر سلطان چقدر است آشنا اینجا شنیدم می شود امضا به دست بانوی باران جواز مشهد سلطان و اذن کربلا اینجا به زیر پای بانوی کریمه ، خاک باید بود که می سازند از خاک قدومش "کیمیا" اینجا ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌
به نام خدا 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ تکانـدی  بر سـرِ ما،چـادرِ پـر افتـخارت را عطا کـردی به شهـر قـم ، شکوه اعتبـارت را نخی ازچادرت بانو ! نصیب هرکه شد فهمید که بی اندازه می بخشی کرامت ،همجوارت را کریمه ، فاطمه ، معصومه ، ای بانوی بی همتا چه گویم که تو خود ، آیینه ای ، ایل و تبارت را نجابت را تویی گوهر ، متانت را تویی زیور نشان دادی که بردی ارث از مادر ، وقارت را به همراه خودت گویا شمیـم  یاس آوردی ازاین رو فاطمیون دوست دارند آن مزارت را سفر شد،انتخاب تو به عشق حضرت سلطان پر از دلشـوره ها کردی نگاه بـی قـرارت را کشیدی بارحسرت را نشد دیدارتان مقدور که حتی می کِشد اکنون ،برادر،انتظارت را برادر گفـتم و خواهر،رسیـدم تادل زینـب که زینب خوب می فهمد نگاه غصه دارت را نبودی بین نامحرم ندیدی سَـر به رویِ نِی نزد تیر بلا و کین ،کسـی آن قلب زارت را جوانی آخرین مقصد شدازآن عمر کوتاهت خزان افتاد وبر هم زد طراوت از بهارت را تو را باید تمـاشـا کرد از چشــم کبــوتـرها که جَلدبامِ احسانت نمایی ریزه خوارت را به زیر پایت ای بانو ! اگر افتـــد گـذار من به قـدر سُــرمه بردارم ز زیر پا ، غبارت را غبار  زیر  پای  تو  برایـم "کیمیـا " باشــد که از خاکت طلا خیزد،گدای خاکسارت را 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(ڪیمیا) لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
┄┅✵﷽✵┅┄ ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ اختــری باصفــاتر ازخورشید دختـــری از تبـــــار آییــــنه عطـــر ناب بهشــت تو مثـــلِ جمکـــران امیـــــرِ آدینــــــه دست تو چشمه سار بخشنده کوثری دیگـــر از بهشت خـدا عطـــر یاس مدینـــه می آید از گلستـــان بـارگــاه شـــما بــر مقـــام تقـــدست بانـــو ! آسمــان هم به سجده افتاده با طلـــوع تبــسم تـو نســیم نغمــهٔ عاشقـــانه ســــر داده دل به دست نســیم دادم تا برســاند به دســت با کَــرَمت چون که دورم از آستان شما هستــم اینگــونه زائر حَرَمت دل خشکیــدهٔ کــویـریِ مـــن هست مثــل کویر تشنــهٔ قم در تمنـای فصــل باران است تا شــود مثــل خوشـهٔ گنـدم شبنمــی از زلال چشــم تــرم نذر دریایی از کرامت توست وقتی الگــوی دختــران باشـی صحبت ازعفت ونجابت توست حس و حال حریم تو رضویست که مـــرا تا دیــار مشهـــد بــرد بــاز مثـــل کبــــوتـر جَلـــــدی سمت گلدستــه ها و گنبــد برد نـا خـــودآگاه روی لبهـــایـــم یا انیــس النفــوس جاری شد زیر انوار هشتمـــین خورشیــد نقش شمس الشموس جاری شد الســــلامُ علیـــک یا سلــــطان خـــواهرت زود حاجتـم را داد تا به خــود آمـــدم شــدم زائـر در دلم شـــوق کــربــلا افتـــاد من شنیـــدم که کربــلا رفتــــن هسـت آقا ، فقط به دست شما کاش می شد که ای امام رئوف کــربــلای مـــرا کنـــی امضــــا ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ای  جـاریِ ســبزِ رویشِ باورِ عشق ای  آینــهٔ  تمـــام  پیغـمبــــر عشق ای معنـی هَــل اتیٰ و ای  آیهٔ نــور ای منبعِ رخشنده ترین گوهرعشق ای زمـزمِ ناتمــامِ فـــردوس بـرین ای نـور زلال چشمــهٔ کــوثر عشق پـــروانــهٔ شمـــع محفـل آینــه ها! باسوختن تو حفظ شدسنگر عشق عالم همه شیدای توهستند و تویی دلـــدادهٔ آسمــــانیِ حیــــدرِ عشق با نام تو زیبا شده هر شعر و غزل از نام تو برگرفته شد زیور عشق از روح تو تکثیـــر شد آیینه و آب ای بانــوی آب ای پیــام آور عشق دستـــان خداوند تو اعجـــاز نمود تا نام تو را نوشت در دفتــر عشق "هُم فاطمـــةُ" معرّف آل  کساست با نام تو آغاز شد این محورعشق نامت به بلنــدای زمــان ثبت شده سرمشق مدافعان خونین پر عشق آنان که به اقتدای  نامت خواندند آهنگ نماز جبهـــه را از ســرِ عشق آراستـه با شعـار "یا زهــــرا" بـود سربندشهیدانِ به خون پرپر عشق زیــر عَلَمــت تا به ابــد می مانیـم ماییم و دفاع از حــرم مادر عشق 📝رقیه سعیدی(ڪیمیا) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ کانال اشعار ایتا JOin↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌