eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2هزار دنبال‌کننده
526 عکس
169 ویدیو
18 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا •••••••••••••••••••••••••••• تکـانــدی  بر ســرِ  ما ، چـادرِ پـر افتـخارت را عطـا کـردی به شهـر قـم ، شکـوه اعتبـارت را نخی از چادرت بانو ! نصیب هرکه شد فهمید که بی اندازه می بخشی ، کرامت ،همجوارت را کریمه ، فاطمه ، معصومه ، ای بانوی بی همتا چه گویم که تو خود ، آیینه ای ، ایل و تبارت را نجابت را تویی گوهر ، متانت را تویی زیور نشان دادی که بردی ارث از مادر ، وقارت را به همراه خودت گویا شمیـم  یاس آوردی ازاین رو فاطمیون دوست دارند آن مزارت را سفر شد،انتخاب تو به عشق حضرت سلطان پر از دلشـوره ها کردی نگـاه بـی قـرارت را کشیدی بار حسرت را ، نشد دیدارتان مقدور که حتی می کِشد اکنون ، برادر ، انتظارت را برادر گفـتم و خواهر ، رسیـدم تا دل زینـب که زینب خوب می فهمد نگاه غصه دارت را نبودی بین نامحرم ، ندیدی سَـر به رویِ نِی نزد تیـر بلا و کین ، کسـی آن قلب زارت را جوانی آخرین مقصد شد از آن عمر کوتاهت خزان افتاد و بر هم زد طراوت از  بهارت را تو را باید تمـاشـا کرد  از چشــم کبــوتـرها که  جَلد بامِ احسانت نمایی ریزه خوارت را به زیر پایت ای بانو ! اگر افتـــد گـذار من به قـدر سُــرمه بردارم ز زیر پا ، غبارت را غبار  زیر  پای  تو  برایـم "کیمیـا " باشــد که از خاکت طلا خیزد،گدای خاکسارت را •••••••••••••••••••••••••••• رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۸/۲۵ لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردرتلگرام👇 https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
به نام خدا 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ تکانـدی  بر سـرِ ما،چـادرِ پـر افتـخارت را عطا کـردی به شهـر قـم ، شکوه اعتبـارت را نخی ازچادرت بانو ! نصیب هرکه شد فهمید که بی اندازه می بخشی کرامت ،همجوارت را کریمه ، فاطمه ، معصومه ، ای بانوی بی همتا چه گویم که تو خود ، آیینه ای ، ایل و تبارت را نجابت را تویی گوهر ، متانت را تویی زیور نشان دادی که بردی ارث از مادر ، وقارت را به همراه خودت گویا شمیـم  یاس آوردی ازاین رو فاطمیون دوست دارند آن مزارت را سفر شد،انتخاب تو به عشق حضرت سلطان پر از دلشـوره ها کردی نگاه بـی قـرارت را کشیدی بارحسرت را نشد دیدارتان مقدور که حتی می کِشد اکنون ،برادر،انتظارت را برادر گفـتم و خواهر،رسیـدم تادل زینـب که زینب خوب می فهمد نگاه غصه دارت را نبودی بین نامحرم ندیدی سَـر به رویِ نِی نزد تیر بلا و کین ،کسـی آن قلب زارت را جوانی آخرین مقصد شدازآن عمر کوتاهت خزان افتاد وبر هم زد طراوت از بهارت را تو را باید تمـاشـا کرد از چشــم کبــوتـرها که جَلدبامِ احسانت نمایی ریزه خوارت را به زیر پایت ای بانو ! اگر افتـــد گـذار من به قـدر سُــرمه بردارم ز زیر پا ، غبارت را غبار  زیر  پای  تو  برایـم "کیمیـا " باشــد که از خاکت طلا خیزد،گدای خاکسارت را 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(ڪیمیا) لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردرتلگرام👇 https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
به نام خدا 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ تکانـدی  بر سـرِ ما،چـادرِ پـر افتـخارت را عطا کـردی به شهـر قـم ، شکوه اعتبـارت را نخی ازچادرت بانو ! نصیب هرکه شد فهمید که بی اندازه می بخشی کرامت ،همجوارت را کریمه ، فاطمه ، معصومه ، ای بانوی بی همتا چه گویم که تو خود ، آیینه ای ، ایل و تبارت را نجابت را تویی گوهر ، متانت را تویی زیور نشان دادی که بردی ارث از مادر ، وقارت را به همراه خودت گویا شمیـم  یاس آوردی ازاین رو فاطمیون دوست دارند آن مزارت را سفر شد،انتخاب تو به عشق حضرت سلطان پر از دلشـوره ها کردی نگاه بـی قـرارت را کشیدی بارحسرت را نشد دیدارتان مقدور که حتی می کِشد اکنون ،برادر،انتظارت را برادر گفـتم و خواهر،رسیـدم تادل زینـب که زینب خوب می فهمد نگاه غصه دارت را نبودی بین نامحرم ندیدی سَـر به رویِ نِی نزد تیر بلا و کین ،کسـی آن قلب زارت را جوانی آخرین مقصد شدازآن عمر کوتاهت خزان افتاد وبر هم زد طراوت از بهارت را تو را باید تمـاشـا کرد از چشــم کبــوتـرها که جَلدبامِ احسانت نمایی ریزه خوارت را به زیر پایت ای بانو ! اگر افتـــد گـذار من به قـدر سُــرمه بردارم ز زیر پا ، غبارت را غبار  زیر  پای  تو  برایـم "کیمیـا " باشــد که از خاکت طلا خیزد،گدای خاکسارت را 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(ڪیمیا) لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
به نام خدا 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ تکانـدی  بر سـرِ ما،چـادرِ پـر افتـخارت را عطا کـردی به شهـر قـم ، شکوه اعتبـارت را نخی ازچادرت بانو ! نصیب هرکه شد فهمید که بی اندازه می بخشی کرامت ،همجوارت را کریمه ، فاطمه ، معصومه ، ای بانوی بی همتا چه گویم که تو خود ، آیینه ای ، ایل و تبارت را نجابت را تویی گوهر ، متانت را تویی زیور نشان دادی که بردی ارث از مادر ، وقارت را به همراه خودت گویا شمیـم  یاس آوردی ازاین رو فاطمیون دوست دارند آن مزارت را سفر شد،انتخاب تو به عشق حضرت سلطان پر از دلشـوره ها کردی نگاه بـی قـرارت را کشیدی بارحسرت را نشد دیدارتان مقدور که حتی می کِشد اکنون ،برادر،انتظارت را برادر گفـتم و خواهر،رسیـدم تادل زینـب که زینب خوب می فهمد نگاه غصه دارت را نبودی بین نامحرم ندیدی سَـر به رویِ نِی نزد تیر بلا و کین ،کسـی آن قلب زارت را جوانی آخرین مقصد شدازآن عمر کوتاهت خزان افتاد وبر هم زد طراوت از بهارت را تو را باید تمـاشـا کرد از چشــم کبــوتـرها که جَلدبامِ احسانت نمایی ریزه خوارت را به زیر پایت ای بانو ! اگر افتـــد گـذار من به قـدر سُــرمه بردارم ز زیر پا ، غبارت را غبار  زیر  پای  تو  برایـم "کیمیـا " باشــد که از خاکت طلا خیزد،گدای خاکسارت را 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(ڪیمیا) لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
به نام خدا 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ تکانـدی  بر سـرِ ما،چـادرِ پـر افتـخارت را عطا کـردی به شهـر قـم ، شکوه اعتبـارت را نخی ازچادرت بانو ! نصیب هرکه شد فهمید که بی اندازه می بخشی کرامت ،همجوارت را کریمه ، فاطمه ، معصومه ، ای بانوی بی همتا چه گویم که تو خود ، آیینه ای ، ایل و تبارت را نجابت را تویی گوهر ، متانت را تویی زیور نشان دادی که بردی ارث از مادر ، وقارت را به همراه خودت گویا شمیـم  یاس آوردی ازاین رو فاطمیون دوست دارند آن مزارت را سفر شد،انتخاب تو به عشق حضرت سلطان پر از دلشـوره ها کردی نگاه بـی قـرارت را کشیدی بارحسرت را نشد دیدارتان مقدور که حتی می کِشد اکنون ،برادر،انتظارت را برادر گفـتم و خواهر،رسیـدم تادل زینـب که زینب خوب می فهمد نگاه غصه دارت را نبودی بین نامحرم ندیدی سَـر به رویِ نِی نزد تیر بلا و کین ،کسـی آن قلب زارت را جوانی آخرین مقصد شدازآن عمر کوتاهت خزان افتاد وبر هم زد طراوت از بهارت را تو را باید تمـاشـا کرد از چشــم کبــوتـرها که جَلدبامِ احسانت نمایی ریزه خوارت را به زیر پایت ای بانو ! اگر افتـــد گـذار من به قـدر سُــرمه بردارم ز زیر پا ، غبارت را غبار  زیر  پای  تو  برایـم "کیمیـا " باشــد که از خاکت طلا خیزد،گدای خاکسارت را 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(ڪیمیا) لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047