eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2.1هزار دنبال‌کننده
570 عکس
181 ویدیو
18 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
«بسم ربّ المهدی جان» ❤️ ای روشن از فروغ رخت شام تار ما آرامــــش روان و دل بیقــــــرار ما آقا بیـــا ، که ثانیــه ها در تلاطمـند پایان بده به عمــــرِ همــه انتظار ما @saeidikimya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ اگرچه ماه ربیــع است میل غم دارم دلـم گرفتـــه هـــوای نــوا و دم دارم بیاد غـربت زهــرا دلــم عزا دار است بساط مجلس روضه دوباره کم دارم 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی (ڪیمیا) (اول ربیع الاول) @saeidikimya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❁ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ دوشنبـــــه کرب وبلا را مدینـــه می بینم سلام روز دوشنبه حسینی و حسنی است ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ @saeidikimya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«بسم ربّ المهدی» ❤️ صبحی دگر رسید و دلم بیقرار توست معنای ضرب ثانیــه ها انتــظار توست با اینکه روز ، نو شده پاییزی ام هنوز این جان خستـه منتظر نوبهــار توست @saeidikimya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالــم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمه ی بقا را مگر ای سحاب رحمت تو بباری اَرنه دوزخ به شـــرار قهر ســوزد همه جان ماسوا را برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن که نگیـــن پادشاهی دهد از کرم گدا را بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا به جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب که علــم کنـد به عالم شهـدای کربلا را چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی که می تواند که به سر برد وفا را نه خدا توانمش خواندنه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را به دو چشم خون فشانم هله اِی نسیم رحمت که ز کوی او غباری به من آر توتیا را به امید آن که شاید برسد به خاک پایت چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را چو تویی گردان به دعای مستمنـــدان کــه ز جــان ما بگردان ره آفت قضا را چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را ”همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی بنوازد آشنا را “ ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوش است "شهریارا"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا گفتگوی حضرت سکینه علیها سلام با ذوالجناح 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بر زمیــن کمتـر بزن پا از دلـم بُـردی قــرار اسب زیبــای پدر! حرفــی بـزن کمتـر ببـار سر به روی شانه ام بگذار و در گوشم بگو با پدر رفتی چرا برگشته ای بی شهسوار؟ (آمـدی جانم به قربانت )بگو بابا کجــاست؟ شهـرعشـق ما نگو دیگر شـده بی شهـریار در خضاب خون نشسته یال زیبـایت چرا؟ داغ سنگینی ست قطعاً علتِ این حالِ زار می خراشـد شیهــه ات روح تمام دشت را چشـم تو آلاله می پاشد به خـاک این دیار آتشــی انگــار در زیر سُـمَــت پنهــان شده پا بکوب آتـش بزن بر قلب سنـگ روزگـار در نگاهت راه گم کرده ست حیرت حیرتا! در صـدایت آه می سـوزد نهـان در آشکــار سایــهٔ مـــژگانِ  رازآلــود  را  بـرهــم  بـزن تا بریزد  چکه چـکه  غـربت از چشمان تار آمـدی تا طرح قابِ «عصرعاشورا» شـوی تا که این غربت  بماند تا همیشــه ماندگار آمــدی درس وفـا معنــا شـود بر کوفیــان رو شــود دســت جفــای مردمـان نا بکـار تا کجاهــا با پدر بودی؟ بگو ای ذوالجناح دیدی آیا پیــکرش را زیرِ سـُمّ  دَه سوار؟ گرچه حق را در یَمِ خون سر بریده دیده ای دیده خواهد شدحقیقت بر سرِ نِیْ آشکار نور مصبـاح الهُـدا هرگز نگردد بی فـروغ عالَـمـــی از او گرفتــه  آبِـرو  و اعتبــــار 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 🖊رقیه سعیدی(کیمیا) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعار در ایتا☝️