«بسم رب المهدے»
#عطرظهور
#جمعه_های_انتظار
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
این جمعه هم تمام شد در حسرت شما
یک هفـته باز اضافه شد بر غیبت شما
تقصیر از من است اگر تأخیر می کنید
من بی توجهـــم به عمــق محنت شما
خود را اسیـــر کرده ام در روز مـرّگی
غـــافل شــدم از آیه های رحمـت شما
هستـــید منتـــظر تر از ما شیعــیانتان
بایدکه خون گریست از این غربت شما
باری ز روی دوشِـــتان که بر نداشتیـم
هستیـــم باعـث عــذاب و زحمت شما
ما را ببخـــش یاور خـــوبی نبوده ایم
نشنـاختیــم جــایگـاه و عـــــزت شما
توفیق بی نهایت و اوج سعادت است
بر آنکه شد دقایقی هم صحبــت شما
یک هفته هم سر میکنم با این امیدکه
آغـــاز گــــردد روزگـــار دولــت شما
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۲/۹/۳
لینک کانال اشعار در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─━⊰••❃❀❃••═⊱━─
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سلام_بر_حسین❤️
#صبحم_بنامتان
رو به شش گوشه ترین کعبهٔ دل ، اول صبح
بدهیم از سرِ جان ، محضر ارباب ، سلام
#رقیه_سعیدی_کیمیا
@saeidikimya
«بسم ربّ المهدی»
#سلام_امام_زمانم
#سلام_پدر_مهربانم❤️
قـرار قلب پریشـــان ، سلام یا مهدی
امیر و منجی دوران ، سلام یا مهدی
بیـــا که تشــنهٔ بـاران رحمتــیم آقا !
ببـار حضــرت باران ، سلام یا مهدی
#رقیه_سعیدی_کیمیا
@saeidikimya
4_5764645842732452214.mp3
13.17M
#نماهنگ
#فاطمیه
#کربلایی_رضا_ابوالحسنی
یک روز دوشنبه که بارون میومد 😭
#زحمت_اشتراک_باشما
@saeidikimya
(بسم ربّ الفاطمه)
#فاطمیه
#اولین_مدافع_حرم
#شهادت_حضرت_زهرا_س
________________
هر جا که دیدم یاس ، یاد مادر افتادم
یاد گــل هجـــــــده بهـــارِ پر پر افتادم
هر جا که حرف از سوختن یا از شکستن شد
یاد غــریبی بیـــنِ دیــوار و در افتادم
#رقیه_سعیدی_کیمیا
__________________
@saeidikimya
«بِسمِ رَبّ الفاطِمـَـــه»
#تصویر_نوشته
#فاطمیه
سخت است که از بانوی آیینه بگویم
از آهِ تَـرَک خــوردهٔ یک سینــه بگویم
از بال و پر سوختــه بیـنِ در و دیوار
در آتشِ بغـض و حسد و کینه بگویم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رقیه سعیدی(ڪیمیا)
@saeidikimya
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
به نام خدا
السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا
#غزل_مرثیه
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا_علیها_سلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
_______________
طاقت نمی آورد کم کم پـشت آن در ، دست
با ضـربِ پا از دَر جــدا شد بــارِ آخـر ، دست
چون در گرفت آتش ، در ازجاکنده شد افتاد
روی سر و سیـنه ، به رویِ پهلـو و بـر، دست
آتش گذشت از دَر ، به روی صورتش چرخید
تا سَر رسید و شد سپر ،بر گیسویِ سر، دست
بـا آه سـردش آتـشِ دَر شــعلـه وَر تــر شــد
وقتی که می بستند آن لحظه ز حیدر، دست
حیــــدر، یدُاللّه است و باشــد فـَوقَ أَیدیـهِم
بوده مگر جز دست او در فتح خیبر ، دست؟
اُفـتان وخــیزان فاطــمه دنبال حــیدر بود
آخـــر رسید و زد گـِـرِه برشال حیدر، دست
در پیـش چشــمان علی ، زهـرا غریب افتاد
دست غـلاف آزُرد از زهــرای اَطــهر ، دست
دیگر شبـیهِ آخـــر مَــــه ، رو به نقصان بود
می پخــت نان ، اما برای چار اَختر ، دست
می ریخــت بار غــم به رویِ شــانهٔ زینــب
وقتی که می زد شانه بر موهای دختر ،دست
پــر زد شــــبانه وقــت پـروازش نـبود امــا
حالا دعایـش را خـداوندش بر آورد سـت
فهمــید مـولا نیمــه شب وقت وداع ِ یاس
مســمارِ در برحال و روز گـل چه آورد ست
یکباره دست از غسل دادن شست با حسرت
وقتـی رسید آن لحظه بر پهلوی مادر، دست
در غربت آن نیــمه شـب بی تاب می لرزید
وقتی کفن می بست برجسم مطــهّر ، دست
یک باغــبان همراه شش تن ، مخفیانه ،شب
می بُرد تابـوت گـلی بر شــانه و بر، دست
غیــر از علـــی ، زهرا ندارد مَحرَمی دیگر
ای کاش می آمـد جلو از یک برادر ، دست
در هـالهٔ نـوری بـرآمــد از درون قبــر
ســوی علی مانند دسـتان پیــمبر ، دست
ای کــاش پیــغـمبر نـپرسد از علی امشب
خورده چرا بر صـورت آیات کوثـر ، دست
دســت عــلی و اهـل بیــتش رازهــا دارد
این خانواده دردها دیدست از هر ، دست
در کــربلا هـــم معـــنیِ ایثــار شد تصــویر
وقتــی جـدا شد از ابا الفضل دلاور ، دست
وقـت شفــاعت با خــودش می آوَرَد زهـــرا
یک یادگار از نهر علقم ، روز محشـر ، دست
_____________
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
┅═𑁍✿𑁍═┅─
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
─┅═࿇࿐ྀུ༅𖠇࿐ྀུ༅࿇═┅─
"کَلِّمینــی" فــاطمـــه ! دارد تــوانـم می رود
آمــــده جان بر لبــم ، روح و روانم می رود
"کَلّمینــی"دختـر خَیــرُ الوَریٰ ، خَیــر النساء!
چشم خود وا کن ببیــن اشک روانم می رود
پــر مــزن از آشیـــــانم ای پرستـــوی علـــی
زندگانــی ، دلخوشــی ، از آشیـــانم می رود
با نفسهایی که سنگین می شود درسینه ات
خنـــــده از روی لبـــان کـودکــانـــم می رود
صحبت از رفتن نکن آتش به قلبم می زنی
تیر داغت دم به دم بر استخــوانم می رود
با وصیــت های تو دنیــا به چشمم تیره شد
قبلِ تو با چشم خود دیدم که جانم می رود
روشنـای چشم من ! باور ندارم نیمـه شب
مـــاه من ، قامتْ کمان از آسمانم می رود
باغبانی خسته ام وقتی که با دست خزان
از بهـــار خــانه ام یــاس جــوانم می رود
آیه آیه التمـــاسم آب شـــد در چشــــم من
از همان وقتی که یاسین بر زبانم می رود
فاطمه! ای کاش هرگزخانهٔ ما ، در نداشت
با همین ای کاش ها آه از نهــــانم می رود
ای تمــامِ لشــکــرم ، تنهـــاترینـــم بعــدِ تـو
می روی همــراه تو گویـا جهـــانم می رود
𖠇࿐ྀུ༅࿇═┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇═┅─
«بسم ربّ الفاطمه»
#فاطمیه
#اذان_بلال
#حقانیت_امیر_المومنین_ع
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بخــوان بِـلال ! اذان را به نام پیغمـــبر
بخــوان تو أَشهــد أَنَّ محمّــدی دیگــــر
بخوان دوباره که شاید ، مدینه بر خیزد
مـدال عشـــق علـــی را به سینــه آویزد
بخـوان به أَشهــد أَنَّ علـــی ولـــیُّ الله
که اوست حبل متین و علیست تنها راه
اذان بگو که شهــادت دهــم به نام علــی
بخوان که سجده کند عشق بر مقام علی
بخوان اقامـــه شــــود راز در نمــاز نیاز
بخوان که بشکفد از آن اذان ، گل اعجاز
اذان بگـــو که بشـــوید غبــــار از دلهــا
اذان بگــــو که برویــد بهــــار از دلهـــا
بگـــو دوباره طـــراوت بریزد از بـــاران
اذان بگــو که دلــم را جــلا دهــی با آن
بخوان که روحِ دوباره به جسم برگردد
بخوان که از شب غفلت ،طلسم برگردد
و خواند و فاطمــه محوِ خدای اکبــر شــد
همیـن که نـوبت عطــــر گـــل پیمبــر شــد
دل حبیبــهٔ طاها شکــست و رفت از حال
به لب از این غم هجران سرود شعر ملال:
دریغ و درد ! پیمبـــر چه زود رفت از یاد
سفــــارش ثقلیـــن از زبانتـــان افتـــاد!
چقـــدر فاصــــله دارید از مــرام علـــی
مگر شـــما نشنــیدید از مقـــام علـــی؟!
"أنا مدینـــةُ العلم"و علیـست باب علـوم
چرا شدید از این علم بیکران ، محروم؟
علــی نشــانهٔ اکمـــال دین و قرآن است
علــی نمـــاد عدالت ، نماد میـــزان است
علـی قسیــم بهشت و جهنــم است آری
علـی به کلّ خـــلایق مقــــدّم است آری
علیست اول و آخر ، پیِ چــه می گـردید؟!
علیست با حق و حق با علیست بی تردید
چه گویم از وجناتش که میر جنّت اوست
ولیِّ بر حــقِ روز غـــدیر و حـجت اوست
دریغ ! حـــق و عـــدالت نیــامده به شمــا
همـــای عشـــق و سعادت نیامده به شمــا
کلام منبــر ناحــــق شـــد انتـــخاب شمــا
سکوت بر ستـم و کین شده جواب شمــا
غریب وبا دلِ درخون نشسته خواهم رفت
نفـس بریده و پهــلو شکسته خواهم رفت
حســــاب کار بمــــاند به نــزد پیغمبــــر
که تا خدا چه بخواهد به عرصهٔ محشر
📝رقیه سعیدی(کیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
«بسم ربّ الفاطمــه»
#فاطمیه
#غزل_مرثیه
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
پیش چشمم گاه ، مــادر را تصور می کنم
دست آتـش رویِ معجــر را تصور می کنم
لحظه ای ردّ نفس درسینه ام گم می شود
وقتــی آن مسمــار بر در را تصور می کنم
قلب من مانندِ در می لرزد و بی اختیــار
چشمْ بسته ، یاس پر پر را تصور می کنم
آسمـان ، دورِ ســرم گویا سیاهی می رود
تـا درِ افتـــاده بـر ســر را تصور می کنم
در هجومِ بغض ها از پا میفتــم ناگهـــان
بستنِ دستــانِ حیـــدر را تصور می کنم
آیه آیه اشک می بارد قلـم آن لحظه که
غـــربت آیـــات کـــوثـر را تصور می کنم
از غـم و تنهـاییِ زینب دلــم می گیرد و
خانه داریهــای دختـــر را تصور می کنم
می رود با این تصورها قرار از قلب من
قلب نا آرام مــادر را تصـــور می کنــم
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
«بسم ربّ الفاطمــه»
#فاطمیه
#غزل_مرثیه
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
با نــاله های فاطــــمه ، دیــوار می گرید
بر داغ زخم سینــه اش مسمار می گرید
آهِ دل زهـــرا ، شکـــسته بغــض دریا را
امواج غم بر ساحلش ، خونبار می گرید
پروانه می سـوزد به عشــق شمع کاشانه
چشمان شمــع از این همه ایثار می گرید
وقتی که دست آسمان را در زمین بستند
از این جسارت ، ذوالفقارش زار می گرید
از بس که سنگین است غم برشانهٔ حیدر
آن کوه غیـــرت ، حیــــدر کــرار می گرید
در نیمـــهٔ شب با یتیمانش علــی ، تنــــها
هنـــگام غســــل پیکــــر دلدار ، می گرید
آب روان می ریزد اسمـــا و نمــی شـــویَد
دست علـــی می لرزد از این کار می گرید
آغـــاز مظلـــومیت مـــولاست از امـشب
در حســــرتِ لبخـــند زهرا ، زار می گرید
همناله هایش،چاه و نخلستان وعرشی که
می لرزد ارکــانش ، علی هر بار می گرید
امــروز هـــم مهـــدیِ زهرا گوشــهٔ غربت
بر غــربت آن مـــادر غمـخــوار می گرید
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
شعلـه بالا می رسیـد از قـامت در ، بیشتر
آسمـان می سـوخت اما قلب مادر ، بیشتر
همنـــوا با نــالهٔ مسمـار و اشک شعـله هـا
زخمه می زد زخـم ، بر بال کبـوتر ، بیشتر
شـاخهٔ یاس جـوان باغبـان را می شکست
بیـن آن دیوار و در ، دست ستمگر ، بیشتر
با نــوای یا رســـول الله در عـــرش خـــدا
شعــله می افتاد بر ، جان پیمبـــر ، بیشتر
آتش ودر بود وزهرا،حیدر و دست وطناب
کوچـه بود آشفته از آن قوم کافر، بیشتر
آه زهــرا قلب مولا را ، به آتش می کشید
بود کاری ، زخــمِ آه از زخم خنـجر بیشتر
در نگــاه بانوی آیینــه ، باران می گریست
اشک بـــاران بود از دریــا فــراتــر ، بیشتر
داغ دل می ریخت در آن غــربت بی انتها
از خروش چشم دریا، اشک گوهر ، بیشتر
بعد از آن دیگر کسی ، لبخند دریا را ندید
موج حسرت بود در چشمان حیدر بیشتر
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─