─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سلام_امام_زمــانم
#سلام_پدر_مهربانم
منجــــی دلهـای پریشـــان بیا
لطف نمـــا ، حضـرت باران بیا
روشنیِ چشمهٔ خورشید عشق
مطلـــع الانـوار درخشـــان بیا
#رقیه_سعیدی_کیمیا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
@saeidikimya
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سلام_بر_حسین❤️
#صبحم_بنامتان
─═༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
شکر خدا که روی لبم نام دلبــر است
نام حسیــن در نظـــرم نامِ برتر است
از هر کسی سخن به میان می رسد ولی
"از هر چه بگذریم سخن از دوست خوشتر است"
─═༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
#رقیه_سعیدی_کیمیا
@saeidikimya
«بسم ربّ المهدی عج»
#سلام_امام_زمانم
#صبحت_بخیرپدرمهربانم❤️
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
ای مـــاهِ دل آرای شــب تـار ، سلام
ای زمــزمِ هــــر تشــنهٔ دیــدار ، سلام
پیچیده به هر جای جهان، عطر ظهور
ای منـــجی دنیـــای گرفتـــار ، سلام
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
#رقیه_سعیدی_کیمیا
۱۴۰۲/۱۰/۵
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
@saeidikimya
❃﷽❃
هدیه به محضر بانوی ادب ومعرفت، حضرت ام البنین علیها سلام
#مدح_روضه
#وفات_حضرت_ام_البنین_علیها_سلام
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
گفتـــن از اُمُّ الادب ، آداب دارد بی گمان
شرحِ این آداب، چندین باب دارد بی گمان
باب اول گفت باید ، بر دل و دست و قلم
احترامش حکم صد ایجاب دارد بی گمان
باب دوم ، با وضو باید سراغ واژه رفت
چون که بانو ، بهترین القاب دارد بی گمان
باز تردیــدِ قلـــم در انتـــخابِ واژه ها
واژه هم پرهیــز از اِطناب دارد بی گمان
نام او رامی نویسم مِهــــرِ مهتاب آفرین
دامنش صد جلوه از مهتاب دارد بی گمان
او خودِ آیینــه است و نور می تابـد از او
عکس یک قرص قمر در قاب دارد بی گمان
مادر دریا دلان شد ، حضــرت ام البنیـــن
تا ابــد ، او چــار دُرّ نــاب دارد بی گمان
خوانمش اُمُّ البنین ،حتی اگر شد بی بنین
در توسّل خِیلی از اَحبـــاب دارد بی گمان
شیر او پــرورده یک ماه منیـــر هاشـــمی
آلِ هاشم ، گوهـــری نایاب دارد بی گمان
قلب سوزانش ولــی بــاران تمـنا می کند
روضه می خواند،دلی بی تاب دارد بی گمان
صحنه ای می بیند انــگار التمــاس آب را
ساقی عطشان دلی سیراب دارد بی گمـان
التماس از مشک دارد، چون که دلبند رباب
کام تشنه ، دیده ای بی خواب دارد بی گمـان
او شنیده از عمـود آهنیــــن و فــرقِ ســـــر
در دلش طوفانی از گـــرداب دارد بی گمـان
یاد آن ضــربت ، نوای نینـــوا سـر مـی دهــد
هر نوایــش گوشــهٔ مِضــراب دارد بـی گمان
این شکافِ فرقِ ســــر، یادآور شیر خداســت
یادگــار از کشتـــهٔ مِحـــراب دارد بی گمــان
نالهٔ تیــــرِ سه پر را کاش دیگـــر نشنـــــود
حــرملــه تصمیــم بر پرتاب دارد بی گمــان
در سخن آورده او را اِذنِ مـــادر این چنیــن
«یا أَخا ! جان مـــرا دریــاب» دارد بی گمـان
شــرم وخـجــلــت مــی چکد از چشم خونین جای اشــک
گریــه بر احــوال او ارباب دارد ، بـی گمـــان
شرحه شرحه کربـلا را چون تصور می کنــــد
در نگاهـش رَدّی از سیــلاب دارد بــی گمــان
همنوا با نوحــــهٔ ام البنیــــن ، خاکِ بقیـــــع
روضه می خوانَد ، دلی بی تاب دارد بی گمان
«کیمیا» ! بر خاک این مادر تیمم کن به عشق
حُــرمـــتِ اُمُّ الشّهیــــد ، آداب دارد بی گمان
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعاردرایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#زمزمه_نوحه
#وفات_حضرت_ام_البنین_علیها_سلام
#سبک: دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد...
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
عالَم ، پریشان از (غمــی آتشیـن است۳)
گریان از این ماتم،( زمان و زمین است۳)
دوباره خیمــه ای بر ماتمی برپاست
بزن برسَر از این داغی (که جانفرساست۲)
نوای سیــنهٔ حــزین بمیرم خدایا
ز ماتم ام البنیـــن بمیرم خدایا (۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
از بعد عاشــورا (لبش نوحه گر بود۳)
از داغ گلهایش، (همش خون جگر بود۳)
فلـک ! با مادر سقّـــا چهـــا کــردی
سر و دستان سقّا را (جــدا کردی ۲)
مرثیه خــوان زینــب و شَـــهِ عالمینـــه
(توی تموم روضــه هاش به یاد حسینه)۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
وقتی بشیر آمد (چه شوری بپا شد ۳)
ام البنین! برخیـــز (زمــان عـزا شد ۳)
خبــــردارِ غـــمِ داغِ پســر آمــد
ببین زینـب بدونِ همسفـــر آمــد
غریب ، مادر(۲)
بیــا و مـــادری نما ، برای حسیـــنش
(که قامتـش خمیده در عزای حسینش۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
می خونه یک مادر ( کجایی اباالفضل۳)
در احتضــارم تــا (بیــــایی اباالفضل ۳)
از بس من برایت نوحه ســر دادم
داغت نمیــره یک لحظـــه از یادم
(اباالفضلم۲)
بیا به جـان مــادرت ، ببیــن بیقــرارم
سری به غربتم بزن که چشم انتظارم(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
عباس ! ، نبــودم (کــربلاتـو ندیدم۳)
اشــک تو و شــرمِ( فُـــراتـو ندیدم ۳)
گفتن که دستاتو به ناغافل قلـــم کردن
قدّ حسیـــن رو در کنار تو خــَـم کردن
ابو فاضل(۲)
فاطمـه جای من رسیـــد به دلداریِ تو
گریه می کـــرد برای اون وفــاداری تو(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
أدرک أَخـــای تو (به اذن گل یاس۳)
آورد حسینــت رو (کنار تو عباس۳)
برادر گفتــی و زهرا دلش خون شد
حسینــت در کنار تو پریشــــون شد
ابوفاضل(۲)
میگفت بلند شو از زمین ، علمدارم عباس!
نذار که تنها بمــونم ، کس و کارم ، عباس!(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دامن کـشان برگرد (که آروم بگیـــرم۳)
تا جون بِدَم راحت( کنـــارت بمیــرم۳)
اگر چه اُمّ البنینم ، بی بَنینم من
عــزادار حسیــنِ بی قرینـــم من
غریبم من(۲)
فدای غربت حسین ، که مادر نداره
تنِ عزیز فاطمــه ، چرا ســر نداره؟(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
یارب عطایم کن (توصبــرجمیـــلی۳)
وقتی ببینم آن (رخ و جسم نیــلی۳)
بگـــویم ای مادرِ قــامت کمان من!
شــده نام حسینت آرام جــان من
حسین جانم(۲)
تمــــام زنــدگــانی ام برای حسینه
عمر من و جوانی ام برای حسینه(۳)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
سروده ای مشترک از :
#محمد_مبشری
#رقیه_سعیدی_کیمیا
۱۴۰۱/۱۰/۱۳
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
لینک کانال اشعار رقیه سعیدی (کیمیا) در ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#زمزمه_نوحه_ترکی
#وفات_حضرت_ام_البنین_علیها_سلام
#سبک: دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد...
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
جان اؤستِه یم اوغلوم( یتیش سن هرایه۳)
خستَــه گــؤزوم آغلـــور( باخــور کربلایه۳)
بیر اوغلوم یُوخدی اَیلَشسین کناریمده
صُــولوبدی گــؤل لَریم باغ و بهاریمدَه
غریبم من(۲)
اوتانمـــا سَن ربابیدن وفـــاداریم عباس
اَدَبلی قهرمان اوغول ، علمداریم عباس(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بیر ایل یاریم هـر گؤن(سنه آغلادیم من۳)
نوحــه دِییـب باشَــه ( قرا باغلادیم من۳)
دِییلّر دَگـــدی باشـــوندان عمــــود آهــن
قلــم اِئتــــدی اوزون قُوللار یوی دشمن
اباالفضلیم(۲)
کرب و بلاده اولمــادیــم سَـنَـــه آغلیــام من
باشیوین اؤستَه یارَه وی اؤزوم باغلیام من(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
زینب دِییر ، زهـــرا (گَلیــب باشـــون اؤستَـــه۳)
گؤل پیکرون قویموب( دؤشَــه داشون اؤستَــه۳)
یانیـــب احوالیــــوَه قــامت، کمـــان زهــرا
اوغول وای سَسلیوب اُول باغری قان زهرا
اباالفضلیم(۲)
اِذنی وِئریب دِه یا أخا ، یتیش داده قارداش
جان یتیشیب دوداقیمه گَل امداده قارداش(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
گؤزلَردَن آخدی قان (فرات اُولدی گریان۳)
یاندی سوسوز لیقدان( علمدار عطشان۳ )
حسینی سَــسلدی امـداده گَل قارداش
باغیــشلا قالمیـوب پیکردَه اَل قارداش
حسین جانم(۲)
گؤردوم آنان فاطمـــه نی دؤشَنــدَه من آتدان
قانلی گؤزون گؤردوم اونون ، گؤزوم چیخدی یاددان(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
باشیم دیزون اؤسته (دورا بیلمیــرم من۳)
گؤز یاشیـوی عفو اِئت( اگرسیلمیرم من۳)
یارالی جانیم آی قارداش سَنَـــه قوربان
کمک سیـز حالیــوه قلبیم اولوبدور قان
حسین جانم(۲)
گؤر نِجَه من خجالتم سَنون قیزلاروندان
دورانمـــوام اَیاقَـه تا اؤپَــم گؤز لروندان(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۱۰/۱۵
لینک کانال اشعار رقیه سعیدی (کیمیا) در ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
219.4K
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#زمزمه_نوحه_ترکی
#وفات_حضرت_ام_البنین_علیها_سلام
#سبک: دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد...
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
جان اؤستِه یم اوغلوم( یتیش سن هرایه۳)
خستَــه گــؤزوم آغلـــور( باخــور کربلایه۳)
شعر از :
#رقیه_سعیدی_کیمیا
#اجرای_سبک_کربلایی_سعید_سلطانی🎼🎤
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
@saeidikimya
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سینه_زنی
#وفات_حضرت_ام_البنین_علیها_سلام
#سبک:یافاطمه من عقدهٔ دل وانکردم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
در کـــربلا امشب دو مــادر دم گرفتـند
بر غــربت هــم مجلــس مـاتم گرفتــند
مرثیـــــهٔ امشــب تبِ احســــاس دارد
شــورِ" بِنَفســـی أنتَ یا عبـــاس" دارد
صاحب عزای مادر ، اباالفضل
گــرید برای مــادر ، اباالفضل
(ام البنیـــن وای)۴
از آسمــان ، باران غـــم می بارد امشب
قـرص قمــر ، اشک دمــادم دارد امشب
افلاکیـــان ، دورِ قمـــر ، مــأوا گرفتند
بزم عـــزا بــر مـــاتــم عظمـــا گرفتند
(ام البنیـــن وای)۴
نوحوا عَلَی العباس می خوانند از عرش
گسترده اند ازاشک خود بر آسمان، فرش
از چشم خیس زائران ، الماس جاریست
بر روی لبهـــا ذکـــرِ یاعبــاس جاریست
(آه و واویــلا)۴
ام البنیـن در فکــر شـــاه عالمیــن است
همواره گریان از غــمِ داغ حسین است
هرگــز نبــرده داغ زینب را زِ یــادش
با یــاد غمهــا می کشـــد آه از نهــــادش
(آه و واویــلا)۴
یک کربـلا در سینـــه اش ماتم نشــسته
پهلـــوی یک بانوی قـــامتْ خَــم نشسته
هر دو ، غـــمِ داغ پســـر در سینــه دارند
قصــــد زیــارت ، در شــب آدینـــــه دارند
(آه و واویــلا)۴
هر دو ، شهیـــدی تشنه لب در خاک دارند
هر دو ، مقـــام خـــاص در افـــــلاک دارند
امشب سخن از حــرمتِ اُمُّ الشهیـــد است
ام البنیـــن در نـزد زهـــرا رو سفیـــد است
(آه و واویــلا)۴
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
✍رقیه سعیدی(ڪیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
@saeidikimya
350.1K
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سینه_زنی
#وفات_حضرت_ام_البنین_علیها_سلام
#سبک:یافاطمه من عقدهٔ دل وا نکردم...
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
در کربلا ، امشب دو مادر ، دَم گرفتند
بر غربتِ هـــم ، مجلــس ماتم گرفتند
شعر از :
#رقیه_سعیدی_کیمیا
#اجرای_سبک_کربلایی_مالک_عبدی🎼🎤
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
@saeidikimya
❃﷽ ❃
#فاطمه_ثانی
#حضرت_ام_البنین_علیهاسلام
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
فاطمــهٔ ثـانــیِ حیــــدر ، ســـلام
جلــوهٔ خورشیـدِ منــوّر ، ســـلام
شیــرزن لایـق و مــرد آفــــرین !
مادر یک ماه و سـه اختـر، سـلام
🖊رقیه سعیدی(کیمیا)
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
@saeidikimya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر عباس ، سلامٌ علیک
#وفات_حضرت_ام_البنین_س
#اُمُّ_الشهید
عــزای حضــرت ام البنــین است
دل سقا از این ماتم ، حزین است
توسل کن به دســتانش که روزی
به دست بانوی مــرد آفرین است
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
فرارسیدن سالروز وفات شهادت گونه ، بانوی ادب و عرفان و معرفت ، حضرت ام البنین سلام الله علیها ، بر تمامی شیعیان ، علی الخصوص بر مادران و همسران شهدا تسلیت و تعزیت باد.
#روز_تکریم_مادران_و_همسران_شهدا
@saeidikimya
{بسم رب الشهداء والصدیقین}
«هدیه به تمامی مادران گرامی شهدا»
#مـــادر_شهیـــد
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
قصــــهٔ داغِ یک شقــــایق را
مــادر یک شهیــد می فهمــــد
انتـــــظار و تـبِ دقــــایــق را
اشکِ چشمِ سفید می فهمــــد
دیــده بودم که مــادری ، روزی
لالــه اش را قـدم قـدم بوسیـد
ردّ ِ پــاهـــای آسمـــانـــی را
بر زمیــن ، بعدِ رفتنــش بویید
دیده بودم چگــونه با حســرت
بوســـه بر گـــونهٔ پســر می زد
بعد از آن کار او فقـــط این بود
بر مـــزاری مُـــدام ســر می زد
چشم او چشــمه سار جاری بود
از لبش نغمــــهٔ غزل می ریخت
عطـــر ناب گـــلاب کاشـــان را
روی سنگی بغل بغل می ریخت
نذر تسبیــح می زد او هر بار
نغمـــهٔ ذکرهــاش دل می برد
گوهر چشــم خویش را انگار
دانه دانه به رشتــه می آورد
سالهــا رفتـــه از همــان ایــام
حال،مادر در آن حوالی نیست
گرچه مــادر ، نمــی رود امــا
روی سنگ مزار، خالی نیست
آسـمان ، سایه بر سرش دارد
بـاد ، عطــر گـلاب می ریــزد
جــای چشمــان خستهٔ مادر
ابر ، بــاران نــاب می ریــزد
بی خبــر نیستــم از آن مادر
گاه سر می زنم به چشمانش
اشک هـایــی گِــرِه زده دارد
روی گلبــرگ هـای دامــانــش
بغض و فریادهــای تلــخش را
پیش ما جای گریه ، می خندد
راه هـــر گــونه ناسپـــاسی را
بر دلش خاشـــعانه می بنـدد
بر خطوطِ عمیقِ صـورتِ او
ردّ ِ اشــک زلال جــــا مـانده
بر تَــرَک های روی لبهـــایش
آهِ ســــرد مــلال جـــا مانده
پینـــهٔ دستهـــای ایـن مــادر
لایــقِ بوســـهٔ کبـــوترهاست
قامتش گرچه خَم شده ، اما
زیر پایش همه صنوبرهاست
گفتمـــش توی آخــرین دیدار
در نمــازت کمی ، دعـایـم کن
با دل عاشق و شکســتهٔ خود
آرزوی خــوشـــی برایــم کـن
مادرم ! آرزوی من این است
تا خدا خواهد و شهید شوم
لااقل با همـــه ، سیــاهیهـــام
زیر پـای تو ، رو سفیـــد شوم
از شهیــدت بخــواه در دنیــا
"کیمیـــا"ی سعـــادت مـــا را
در بهشــت خــدا کند امضــا
پــای برگ شفـــاعت مـــا را
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
✍ رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار رقیه سعیدی (کیمیا) در ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─