لینک کانال دلسروده های صائم کاشانی:
https://eitaa.com/saemkashani
☘🍀☘🍀☘🍀☘🍀
لینک گروه یاران سخن:
https://eitaa.com/joinchat/2314535277Cf073001908
28.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۴ مهر زادروز سهراب سپهری 🌺🌺
کاری از دکتر وحید مدرس زاده ☝🏻☝🏻☝🏻
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معرفی سهراب سپهری از شبکه خبر
⚘⚘⚘⚘⚘⚘
⚘
💠 شکار ستاره
گاهِ سحر ، "مسافر" شهرِ ستاره بود
بر باره ی ستاره، در اوجِ نظاره بود
" آوارِ آفتابِ " کلامش ، به روزگار
در"مرگِ رنگ"حاصلِ عمری اشاره بود
تسبیح از ستاره و سجّاده از فروغ
با ذکرِ نور ، در افقِ استخاره بود
از رویشِ "صدای" طربناکِ" پای آب"
درگوشِ نوعروسِ چمن،گوشواره بود
دامن کشان به"زندگی خواب ها"ی وهم
پیکِ حضورِ صبح و نسیمِ بهاره بود
آن سوتر از خیال ، سوارِ سمندِ شعر
در دشتِ کهکشان،به"شکارِستاره"بود
"ما هیچ، ما نگاه"، در"اندوهِ شرق" و او
با "حجمِ سبز" بر فرسِ استعاره بود
"صائم"!به عرصه،گاهِ سخن،ما پیاده ایم
سهراب، رستمی به حقیقت سواره بود
#صائم_کاشانی
#مهر 1364
https://eitaa.com/joinchat/2314535277Cf073001908
آیین رونمایی از سردیس سهراب سپهری، توسط صائم کاشانی باحضور جمع کثیری از دوستداران سهراب، مهرماه ۱۴۰۰
♥️🌱❤️🌱❤️🌱❤️🌱❤️
❤️🌱
🌸 اگـــــــــر بگــــــذارند
ساقی ومیکده از ماست،اگــــــر بگذارند
زندگی ساغر وصهباست،اگـــــــر بگذارند
مـــــی تراود ز نـــــگاهت غــزلِ عاطفه ها
شعرِ چشمانِ تو شیواست، اگر بگذارند
خارها گـر چه به گلزار مقیم اند، ولی
گل عروس ِچمن آراست، اگر بگذارند
کــــوچه زلف ِتو و پای دل و دست ِنیاز
راستی عشق چه زیباست، اگر بگذارند
تا زچشمان ِتو نوشیم غزل واره عشق
ساقی و باده مهیاست، اگـــــــر بگذارند
شاعرِ عاطفه اینجاست،اگر بشناسند
طوطی خاطره گویاست، اگــــر بگذارند
همه گویند که انصاف و حقیقت نیکوست
حرف ِما نیز همین هاست، اگـــــــر بگذارند
چند"صــائـــم" گله از زاغ و زغن باید کرد؟
گلشن و باغ و گل از ماست، اگر بگذارند
#صــــــائــــــم_کـاشانـــــی
https://eitaa.com/joinchat/2314535277Cf073001908
💠برای خلیـج نجیـب و همیشـه فـارس💠
خلیج فارس! تو را سر بر آسمان برسد
و جاودانه نگاهت به کهکشان برسد
به سرفرازی نامت، نمی رسد گردون
زمین کجا به تو ای برتر از زمان برسد
خلیج فارس! تو را نام، جاودان باشد
همیشه سایه ی جانان به جاودان برسد
و جایگاهِ تو پهلو زند بدان جایی
که پای وهم محال است تا بدان برسد
نشانه های سرافرازی تو از ایران
به بامِ هستی و بر مُلکِ لامکان برسد
الا صلابتِ ایران باستان، سرها
تو را به ساحتِ ایوان و آستان برسد
همیشه گاته ی زرتشت، حرزِ جانت باد
مباد تا که گزندی تو را به جان برسد
سیَلک، آینه دارِ صفای باطنِ توست
تو را نژاد، به اقوامِ کاسیان برسد
زند ز جامِ تو جمشیدِ جم، مُدام مدام
تو را به دوده ی جم، نامِ دودمان برسد
هنوز نامِ تو را پیرِ دیر می خواند
دعای خیرِ تو از دولتِ مُغان برسد
و از تبارِ فریدون و پورِ دستانی
تو را نژاد، به آن طُرفه پهلوان برسد
و از قبیله ی نوشیروان و دارایی
تو را سلاله به ساسان و اردَوان برسد
به اردشیر رسد نسبتت، که آتشِ عشق
همیشه شعله ور از سوی بابکان برسد
برای دیدنِ رُخسارِ خویش، در جامت
سکندر آید و خورشیدِ خاوران برسد
تو خاستگاهِ بشر هستی و به دامانت
هنوز جلوه ی جانانِ مهربان برسد
به ژرفناکیِ تو، غبطه می خورد عمّان
و قطره ایست که بر ساحلِ گمان برسد
و از نخست، تو را بوده فارس نام، کجا
ترازِ نامِ بلندت، به این و آن برسد
امینِ عشق، فکنده است سایه بر سویت
ز چارسوی جهانت، خطِ امان برسد
و از دیارِ سناباد و هشتمین خورشید
به آب های تو، خورشیدِ بی کران برسد
و کاوه ی دگری آید و به قلّه ی عشق
درفشِ عاطفه آیینِ کاویان برسد
سیاوشِ وطنت، ارغوان کند ایثار
و آرش آید و صد تیرش از کمان برسد
چگونه نقشه برایت کشند شیطان ها
به دست بوسیِ تو نقشه ی جهان برسد
چگونه نسبتِ بیگانگی دهند تو را؟
تو را که نام به ایرانِ باستان برسد
به پای بوسیِ تو، میرِ خاور از خوارزم
به دست بوسیِ تو، شاهِ دیلمان برسد
و شاد زی که تو را عصرها قرین بشود
و شاد زی که تو را قرن ها قران برسد
همیشه خیلِ ملک، بر سرِ تو بال افشان
همیشه بر تو ز یزدانِ عشق، جان برسد
خلیج فارس! تو را دوست تر ز جان داریم
و عشق، تا به هوایت، نفس زنان برسد
و نقشِ رستم و پاسارگاد و کورش را
به شوقِ توست اگر سر بر آسمان برسد
ز تنب و هرمز و لاوان و از ابو موسی
صلای نصرت و آوای جاودان برسد
و قشم و کیش ز فانوسِ باورت روشن
و موج خیزِ نگاهت، به هر کران برسد
و چشم آبیِ مو بور، سخت درگیر است
که ما هلاک شویم، او به آب و نان برسد
و چشم آبی موبور کرده حیلت ها
که تا زیان به تو از سوی تازیان برسد
برایت آن چه بخواهند، شب دلان، ما هم
دعا کنیم که بر شب دلان همان برسد
به جای باده ی افسون و خونِ رز خواهیم
به جامِ دشمنِ بدکیش، شوکران برسد
تو با بهار، هم آغوش و یارِ دیرینی
کجا به وسعتِ جامت، لبِ خزان برسد
ز جامِ توست که بر عاشقان رسد شادی
ز نامِ توست که بر شب دلان، هوان برسد
به دوستی که تو را دوستان هوادارند
به راستی که نشانت، به راستان برسد
و دوستدارِ تو از چین و خطّه ی ماچین
و خاکسارِ تو از خاکِ قیروان برسد
و دستِ توست که بر دامنِ ظفر جاریست
و پای توست که بر فرقِ فرقدان برسد
هزار کُرد و لر و گیلک و بلوچ و عربُ
به مرزبانیت ای آبیِ جهان برسد
هزار مردِ خرد آفرین ز خوزستان
هزار رستم دستان ز سیستان برسد
هزار مردِ غیور از دیارِ کردستان
که هست در رگشان، خونِ ارغوان برسد
هزار عالمِ دین، از دیارِ خون و قیام
و شیرمرد ز قزوین و شیروان برسد
و از دیارِ دلیرانِ آذری گفتار
همیشه آیتِ غیرت، نگاهبان برسد
تو را سلام ز شیراز و هگمتانه و یزد
تو را درود ز ایلام و زاهدان برسد
ز طاقِ دلکشِ بستان و مُلکِ کرمانشاه
سلامِ عشق، چه شیرین و دلستان برسد
رسد ز خطه ی قومس، تو را صلا هر دم
سپاس خوانِ تو، سمنان و دامغان برسد
ز اردبیل و ز گیلان و از ارومیه
و از هویزه ی پیروز، قهرمان برسد
غمت مباد ز گیلانغرب و سوسنگرد
شهیدِ عشق تو را با خلوصِ جان برسد
ز شوش و شوشتر و شاهرود و شاه پسند
هزار مردِ شرافت به هر زمان برسد
ز ماهشهر و ز بوشهر و لنگه و دیلم
متاعِ عاطفه، هر لحظه رایگان برسد
ز ترکمن برسد، تُرکِ من بر اسب، سوار
و شاخِ گل، ز گلستانت ارمغان برسد
صفا ز خاکِ لرستان و خطّه ی زنجان
طلوعِ عشق ز تهران و سیرجان برسد
و ایلیاتی دانادل و خردآیین
خیامِ عشق زند، تا بدان مکان برسد
چگونه وصفِ تو را با سخن توانم گفت؟
بیان، تو را نتواند که بر عیان برسد
هزار شاعر شیدا ز غزنه و لاهور
برای وصف تو با گنجِ شایگان برسد
حکیمِ توس، تو را شاهنامه خوان باشد
و رودکیِ تو از جوی مولیان برسد
هزار حافظ و سعدی تو را غزل خوانند
که وصفِ مهرِ تو باید به شاعران برسد
یقین که خواجوی کرمان، غزل به یادِ تو گفت
چنان که خواجه عمادت گهرفشان برسد
به پاس نام تو، از شهر شاعران، کاشان
حکیم افضل و رُکنای نکته دان برسد
صبا و محتشم و فیضِ نامدار از کاش
و صد جمال و کمالت از اصفهان برسد
و آنکه نیست بدیلش به شعر، خاقانی ست
به صد شتاب، ز شروان قصیده خوان برسد
و از دیارِ نشابور، حضرت خیّام
به پیشگاه ِ تو با میر اَرسلان برسد
و آنکه بود بر آیین ِ شاعری، حجت
به پای شوق، ز مُلکِ قبادیان برسد
و خَز بپوشد و خیزد ز جا منوچهری
مسمّط آورد و مست از رزان برسد
ز قلّه سارِ دماوند تا به ساحل تو
بهار، شاعرِ نام آورِ جهان برسد
و شهریارِ غزل، شاعرِ حوالی عشق
ز باغِ شاه گلی، با غزالکان برسد
کویر شوق، از امواجِ آبی ات رقصان
ترانه سازِ تو نوروزو مهرگان برسد
و آسمان به تو بخشیده است باران را
و هر نگاه ِ تو، بر بامِ کهکشان برسد
و از دیار «سخن» آورانِ مهر آیین
ز شوق، "صائم کاشان" چکامه خوان برسد
خدا نهاده تو را نامِ فارس، خُرّم باش
به داد خواهی تو صاحب الزّمان برسد
صائم کاشانی
@saemkashani
لینک کانال دلسروده های صائم کاشانی:
https://eitaa.com/saemkashani
☘🍀☘🍀☘🍀☘🍀
لینک گروه یاران سخن:
https://eitaa.com/joinchat/2314535277Cf073001908