🏴
🖤محراب عشق
تیغِ خزان شکافت، جبینِ بهار را
از لالهها گرفت، امید و قرار را
تا بر چکادِ عاطفه،شمشیرشب نشست
دیگر ندید کوفه به خود غمگسار را
با چاه گفت شاهِ فلک جاه،رازِ عشق
مَحرم مگر نبود یکی شهریار را؟!
نازم به ماهِ مهر،که شب تاسحر سپرد
در دستِ یار، دیده اختر شمار را
با آن که گفته بود نبی بعدِ من علیست
بر دست نابکار سپردند کار را
محرابِ عشق،غرقه بهخون گشت ای دریغ
کُشتند شیرِ بیشه پروردگار را
زان ضربتی که خورد، به رخسارِ آفتاب
صائم! گرفت ظلمتِ غم، روزگار را
#صائم_کاشانی
#تابستان1383