"ساقی عاطفه" (1)
ساقی عاطفه، خورشیدِ سحر
شرقِ شیدایی و آیینه ی زَر
عِقدِ گردونِ ولا را زیور
ها علیُّ بشَرُ کیفَ بشَر؟
ربّهُ فیهِ تَجلّی وَ ظَهَر
شیرِ حق، شمسه ی ایوانِ ولا
مُلکِ والای ولا را مولا
جانِ او جلوه گهِ نورِ خدا
و هُوَ المُبْدِءُ شمسٍ و ضیا
و هُوالواهِبُ نورٍ و قَمَر
از علی جانِ شفق، گلناری
آفتابِ شرف و بیداری
چشمه ی عشق و به هر سو جاری
اُذُنُ اللهِ وعَیْنُ الْباری
یا لَهُ صاحِبَ سَمْعٍ و بَصَر
روشن از مهرِ علی، ارض و سما
دارد از مهرِ رُخش، مهر، ضیا
هستی از هستی او یافت بقا
عِلّهُ الْکَوْنِ وَ لَوْلاهُ لَما
کانَ لِلعالمِ عَیْنُْ و اثَر
نزدِ او سرِّ دو عالم معلوم
مهر و مه را شهِ ایمان مختوم
گوهرِ بحرِ شرف، گنجِ علوم
فَلِکُْ فی فَلَکٍ فیهِ نُجوم
صدفُْ فی صدفٍ فیهِ دُرر
هست بر عالَمِ ایجاد، زعیم
عالِم و عالی و اعلا و علیم
بی ولایش دو جهان است جهیم
حُبُّهُ مَبْدَءُ خُلْدٍ و نعیم
بُغضُهُ مَبْدَءُ نارٍ وَ سَقَر
صائم از پرتوِ آن مهرِ کرم
زد به بامِ سخن و عشق عَلَم
شیرِ حق راهبر و میرِ اُمَم
عَنْهُ دیوانُ عُلومٍ و حِکَم
فیهِ طومارُ عِظاتٍ وَ عِبَر
(1)تضمینی بر شعر ملا مهر علی فدوی
(صائم کاشانی)
مهر ماه 1386
برداشت از کتاب "بر دوش آفتاب" اشعار آیینی #صائم کاشانی
کانال اشعار #صائم کاشانی:
@saemkashani
"امیر عاطفه"
ای ناخدای کشتی بحرِ ولا علی
وی چلچراغِ پهنه ی ارض و سما علی
موی و رُخِ تو، آینه گردانِ روز و شب
این نور بخشِ دیده و آن مُشک سا علی
بر لوحِ آسمانِ ولا، نقش بسته اند
نامِ تو را ز خامه ی تقدیر، یا علی
خونِ جبینِ پاکِ تو، گلواژه ی شرف
محراب، از صفای تو، عرشِ خدا علی
در آسمانِ عاطفه، در کهکشانِ عشق
دانم تویی ستاره ی مهر و وفا علی
لعلِ لبت به عمرِ ابد طعنه می زند
خاکِ ره تو چشمه ی آب بقا علی
دستِ خدا نگاشت به سرلو حه ی وجود
مولا علی، مُراد علی، مقتدا علی
صائم! امیرِ عاطفه، دامادِ مصطفاست
بر مُلکِ عشق، حاکم و فرمانروا علی
#صائم کاشانی
✳کانال اشعار صائم کاشانی👇🏻
@saemkashani
"دریا در غدیر"
در خروش آمد مگر امروز دریا در غدیر
کاین چنین شد چشمه ی خورشید، جوشا در غدیر
ماهِ مهر آیینِ گردونِ ولایت جا گرفت
بر سرِ دستانِ خورشیدِ دل آرا در غدیر
سَر بَر این خُمخانه خَم آور، که هر دم آسمان
می زند گلبوسه ها بر دستِ مولا در غدیر
ماه را خورشید همچون جانِ خود در بَر گرفت
اقترانِ مهر و مه دارد تماشا در غدیر
ماهِ خوبان می شود قائم مقامِ آفتاب
رازِ جانان است، بر یاران هویدا در غدیر
کاروان در کاروان عشق است و یاران جرعه نوش
عاشقان و ساقی و مهرِ اهورا در غدیر
"صائم" آنجا بود مستان را سری خَم، پیشِ خُم
بود غوغا، بود غوغا، بود غوغا در غدیر
#صائم کاشانی
برگرفته از کتاب "بر دوش آفتاب"
اشعار آیینی #صائم کاشانی
انتشارات همگام با هستی 1392
✳کانال اشعار صائم کاشانی👇🏻
@saemkashani
" یا علی"
ای تکسوارِ عرصه ی ایثار، یا علی
خورشیدِ مهر و حیدرِ کرّار، یا علی
در کو چه سارِ عشق، ز پا اوفتاده ام
دستم بگیر و باش، مرا یار، یا علی
از کوثرِ ولای تو، جان است جرعه نوش
دل را ببخش، ساغرِ سرشار، یا علی
غوّاصِ بحرِ عشق، اگر نیست جانِ من
چشمم چراست بی تو گُهر بار، یا علی
سوگند بر ستاره ی چشمانِ عاشقان
رخسارِ توست، ماهِ شبِ تار، یاعلی
ای آفتابِ عشق، ز نامت، جهان فروز
وی ماهتابِ محفل ِ احرار، یا علی
در خلوتِ امید، که خیلِ خیالِ توست
ما را ببخش، رُخصتِ دیدار، یا علی
از کاروانِ عاطفه، صائم جدا نبود
ای میرِ مهر و قافله سالار، یا علی
#صائم کاشانی
✳کانال اشعار #صائم کاشانی👇🏻
@saemkashani
"امیر عاطفه"
ای ناخدای کشتی بحرِ ولا علی
وی چلچراغِ پهنه ی ارض و سما علی
موی و رُخِ تو، آینه گردانِ روز و شب
این نور بخشِ دیده و آن مُشک سا علی
بر لوحِ آسمانِ ولا، نقش بسته اند
نامِ تو را ز خامه ی تقدیر، یا علی
خونِ جبینِ پاکِ تو، گلواژه ی شرف
محراب، از صفای تو، عرشِ خدا علی
در آسمانِ عاطفه، در کهکشانِ عشق
دانم تویی ستاره ی مهر و وفا علی
لعلِ لبت به عمرِ ابد طعنه می زند
خاکِ ره تو چشمه ی آب بقا علی
دستِ خدا نگاشت به سرلو حه ی وجود
مولا علی، مُراد علی، مقتدا علی
صائم! امیرِ عاطفه، دامادِ مصطفاست
بر مُلکِ عشق، حاکم و فرمانروا علی
#صائم کاشانی
✳کانال اشعار #صائم کاشانی👇🏻
@saemkashani
تصویر ساز نینوا در نینوا بود
بر دوش او اندوه نه، کوه بلا بود
با زخم ها گاهی سخن می گفت و گاهی
بر پیکر گل ها، صلابت را صلا بود
شمشیرها او را به خوبی می شناسند
بانوی باور، دختر خیبر گشا بود
تا قرن ها پیغام او جاریست، جاریست
اسطوره ساز آیه ی (قالو بلی) بود
در سرفرازی چون برادر بی بدیل است
او یادگار شیر و خود شیر ولا بود
او را مخواه زن ، مرد میدان آفرین است
بر مردهای روزگاران ، مقتدا بود
توفنده ،توفان بود صائم دخت غیرت
وقتی سر خورشیدها بر نیزه ها بود
#صائم کاشانی
برگرفته از کتاب بر دوش آفتاب
اشعار عاشورایی و آیینی صائم کاشانی
به پیشگاه والای هفتادو دو عشق که در خمخانه ی عاشورا جرعه جرعه نور نوشیدند
" داغدشت کربلا"
کربلا ای وادی گلگونِ عشق
ای به رگ های تو جاری خون عشق
ای حریمِ حرمتِ والای دوست
ای شقایق زارِ حسرت زای دوست
ای تو را نای شهادت در نوا
خاکِ تو گلرنگ، از خون خدا
ای فرات از ماتمت گریان هنوز
دجله بی تاب است و سرگردان هنوز
شعله می خیزد مگر اینجا از آب؟
کز شرارِ غم بود در پیچ و تاب
آفتاب اینجاست خون آلود درد
با شرارِ آه و حرمان هم نورد
ابر می پیچد به خویش و بی قرار
مثلِ توفانی در آغوش ِ غبار
آسمان در آسمان، دریای خون
سقف گردون است اینجا بی سکون
داغ بر دل لاله های کربلا
داغدشت عشق و صحرای بلا
سرو ها افتاده یک سو سر فراز
ارغوان ها یک طرف در سوز و ساز
دشت و هامون است اینجا نوحه گر
خاک، رنگین است از خونِ جگر
کربلا آیینه زارانِ عطش
لاله پوشانند یارانِ عطش
میگساران، در بیابانِ وفاق
باده پیمایانِ جامِ اتفاق
سر فرازان، بی سر و بی دست و پا
جان، همه گردیده و از تن رها
کاروان در کاروان اشک است و آه
جانِ هستی در میانِ قتلگاه
آفتاب آنک به دوشِ نیزه هاست
آفرینش گلخروشِ نیزه ها ست
نغمه ی گل باوران، در گوش عشق
غنچه های تشنه لب، مدهوش عشق
چشم صائم اشک ریزان، چون فرات
در عزای افتخارِ کائنات
#صائم کاشانی
✳کانال اشعار #صائم کاشانی👇🏻
https://eitaa.com/saemkashani
🚩
تا لوحِ فلق، نقش به نامِ تو گرفت
خورشید، فروغ از پیامِ تو گرفت
ای خونِ تو جاری، به رگِ سُرخ حیات
اسلام، قوام از قیامِ تو گرفت
✍ #صائم کاشانی
لینک گروه یاران سخن
https://eitaa.com/joinchat/2314535277Cf073001908
شمع شرر پوش
چشمه ی جوشان مهر یار حسین است
گوهر دریای اقتدار حسین است
اهل ولا را که هست مرتبه والا
قافله سالار و غمگسار حسین است
در حرم عشق و بارگاه ولایت
شمع شرر پوش و شهریار حسین است
گلشن ایثار و بوستان ولا را
جلوه به آیین نوبهار حسین است
مهر نمازم به مهر اوست منقش
قبله ی دل های بی قرار حسین است
در ره جانانه داد جان و جوان را
دایره ی عشق را مدار حسین است
شعر تو صائم کجا و وصف جمالش
لاله ی گلدشت افتخار حسین است
#صائم کاشانی
اردیبهشت ۱۳۶۲
https://eitaa.com/saemkashani
به ساحت مقدس ماه بنی هاشم
(دست های عشق)
صفا به صفای تو غبطه می خورد
و مروه
زمزم مراد را
جرعه جرعه به نام تو می نوشد
دجله
هنوز توفانی ست
و از آسمان چشم فرات
به یاد دست های با کرامت تو
که با دست های عشق
پیوندی نا گسستنی دارد
باران اشک می تراود
هنگامی که انتظار
سکوت رمز آفرین حرم را شکست
لب های لاله ها
در عطش دیدارت
شفق گونه شکفت
و آن گاه از شرار خیمه ها
دودمان شب پرستان دود شد
اما تو...
هماره ها را هماره ای
آذر ۱۳۵۶
#صائم کاشانی
https://eitaa.com/saemkashani
سجاد عشق
ای جبینت، ترجمان آفتاب
چشم بیدارت، زلال ماهتاب
سجده گاه آفرینش، کوی تو
عطر هستی، سنبل گیسوی تو
چارمین خورشید نورافشان عشق
در سپهر آرزو ، کیوان عشق
عشق را مفهوم زیبایی تویی
ترجمان شور و شیدایی تویی
هر کلامت ، جاری پیغام نور
در فروغستان باور، جام نور
در حریم عاشقی، سجاد عشق
محمل توحید را فریاد عشق
خطبه ی نابت شکوه آفتاب
کرد کاخ شب پرستان را خراب
تا ز یاقوت لبت گوهر دمید
عشق از آیینه ی باور دمید
داستان نینوا باقی ز توست
جلوه های ساغر و ساقی ز توست
بود در میخانه ی دشت بلا
ساغرت لبریز از صهبای لا
محملت هر روز تا شام الم
شعله زار اشک بود و آه و غم
گوهر افشان بود بر درگاه یار
چشم بیدارت چو ابر نوبهار
شعر صائم ذره ، وصفت بی شمار
آفتابا ! روی از من بر مدار
آذر ۱۳۵۹
#صائم کاشانی
https://eitaa.com/saemkashani
به پیشگاه والای فروغ ساجدین حضرت زین العابدین( ع)
قاصد دشت کربلا
برکه ی سرخِ شفق، دیده ی بیدارِ تو بود
ماه، بر اوجِ فلک، عاشقِ دیدارِ تو بود
مُهرِ مِهری که به پیشانی تو نقش گرفت
شاهد شوقِ تو و دیده ی خونبارِ تو بود
قاصدِ دشتِ بلا ، در همه اعصار و قرون
خطبه ی خاطره و لعلِ گهربار تو بود
ننگ، با نامِ پلیدش ، همه سو، هم سفر است
آن سیه دل که در اندیشه ی آزار تو بود
نرگسانِ فلکی ، لاله به دامن ریزند
که شفق، شعله فشان، از تنِ تب دار تو بود
آن چه شد تیشه و بر ریشه ی بیداد نشست
حنجرِ شب شکن و خنجرِ گفتار تو بود
نازم آن خواهرِ غمدیده که در دشت بلا
خود گرفتار، ولی یار و پرستار تو بود
چلچراغی که برافروختی از اخترِ اشک
همه شب تا به سحر، شمعِ شبِ تار تو بود
آن چه صائم به شبستانِ دلم نور فزود
شمعِ گفتارِ تو و شعرِ شرربار تو بود
آذر ۱۳۵۸
#صائم کاشانی