371.1K
💠💠💠💠💠💠💠
💠
💠الهام
باخیل خیالت چه خوش آرام گرفتم
داد دل خود از تــــو دل آرام گــــرفتم
تا داد نگاهت به نگاهم گل احساس
از چشم تو هی باده زدم جام گرفتم
وقتی که نسیم از گل رویت خبر آورد
با یاد رخت بــوســـه زپیغام گــــرفتم
تا بـــزم غزل ازتو شود خاطره انگیز
ازچشم ولبت پسته و بادام گرفتم
سرچشمه ی الهام منی نرگست آباد
از نام تو و چشــــم تو الهـــام گرفتم
مـدیون لبان طرب انگیز تو هستم
ازبس که زصندوق لبت وام گرفتم
شد معتکف مسجد چشمان تو صائم
افــطار شــــد و از رطبت کــــام گــــــرفتم
دی ماه ۱۳۸۲
✍#صـــــائــم_کـاشانـــــی
خوانش:
خانم دکتر سخنگـــو
#گروه_یاران_سخن
https://eitaa.com/joinchat/2314535277Cf073001908
به یاد سلطان غزل معاصر استاد سیّد محمد حسین شهریار تبریزی
" زلف سنبل"
باغِ باور را بهاری بود و نیست
زلفِ سنبل را قراری بود و نیست
چشمه ی خورشید، خوشید ای دریغ
گلشنِ جان را هزاری بود و نیست
صبر دار ای دل، که در مُلکِ سخن
شهریارِ نامداری بود و نیست
در غزالانِ غزل، تابی نمانْد
شعرِ تَر را اعتباری بود و نیست
راستی گلنغمه ی شیراز را
در تغزّل، یادگاری بود و نیست
گفت صائم اشک ریزان، مثلِ شمع
مُلکِ جان را شهریاری بود و نیست
#صائم کاشانی
1367/7/27
✳کانال اشعار صائم کاشانی👇🏻
@saemkashani
«نشانی منظوم»
کار من شهد و شکر ریزی هاست
مایه ی شوق و دلاویزی هاست
گر چه من صائم کاشانم، لیک
خانه ام کوچه ی تبریزی هاست
دانشگاه تبریز، کنگره جهانی بزرگ داشت استاد شهریار، شهریور ۱۳۶۷
تقدیم به شاعران و نگاهبانان قند پارسی
«به پاس روز شعر و ادب پارسی»
امروز روز توست...
شاعرترین شیرینِ شهرآشوب
شیداترینِ شاعرانِ شهر
شیرین بیانِ شوخ چشم من
با واژه هایت، باز غوغا کن
امروز روزِ توست، روزِ عشق
روزِ شکوه شعرهای ناب
امروز روزِ توست، شاعر جان
با هر غزل، احساس برپا کن
امروز روزِ واژه های ناب
امروز روزِ شعرهای خوب
ای شاه بیتِ دفترِ خلقت
خود را میانِ بیت ها جا کن
مریم السادات صائم کاشانی
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
مصادف با «روز شعر و ادب پارسی»
پیشکش به همه شاعران نازک اندیش سرزمینم به خصوص شهریار ملک دلم
حضرت پدرم «استاد صائم کاشانی»
باشد تا مقبول اوفتد 🙏
یار دیرین حضرت پدرم
مهربان مرد بزم شاعرها
رفتی و تا هماره خواهد ماند
یادتان نقش لوح باورها
پیشکش به روان تابناک جناب استاد بهنیای بزرگوار که یادشان تا هماره در قلب هایمان ماناست.
با سپاس
مریم السادات صائم کاشانی
قائم مقام انجمن فرهنگی ادبی سخن کاشان
"از جهانی دلرباتر"
آن که رُخ از من نهان کرده ست، جانان من است
هستی من، عشق من، ایمان من، جان من است
آن که روشن می شود از ماهِ رخسارش جهان
در پگاهِ عاشقی، خورشیدِ رخشان من است
آن که در باغِ محبت، می گذارد پا به ناز
نوگلِ بی خارِ من، سروِ خرامان من است
آن که با خورشید دارد نسبتِ دیرینه ای
ماهِ محرابِ من و شمعِ شبستان من است
آن که زد پیوند با زلفِ معانی شانه را
گیسوی یارِ من و فکرِ پریشان من است
آن که عمری خونِ دل خورده ست در کارِ سخن
ذوقِ خندان من و چشمانِ گریان من است
چند نازی مُنعما بر ثروت و عنوان خویش
آن چه ماند جاودانی، نام و عنوان من است
شُکر، جانان را که دارم بوستان ها از سخن
هر کجا پا می گذارم باغ و بستان من است
خوش تر از کاشانه و کاشان من صائم کجاست؟
از جهانی دلرباتر، شهرِ کاشان من است
#صائم کاشانی
✳کانال اشعار صائم کاشانی👇🏻
@saemkashani