eitaa logo
" کانـالــ سفیران حجاب "
33هزار دنبال‌کننده
54.3هزار عکس
318 ویدیو
28 فایل
ادمین ثبت نام مسابقه: @girls_313 . تبلیغات سفیر 313👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
37.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️شبهه چطور حضرت زهرا (س) الگوی زنان ماست ؟ اونم بعد 1400 سال ؟ ❇️پاسخ روکامل ببینید👆👆
پرسش: در خصوص حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که فرمودند: هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است. منظور از مرگ جاهلیت چیست ؟ ✍️پاسخ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)‏ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه»؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: کسی که بمیرد و امام زمان خودش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است 🔹 مراد، مرگى است که توأم با جهل و نادانى است؛ یعنى انسان اگر بدون معرفت به امام زندگى کند و بدون معرفت بمیرد به مانند این است که جاهل از دنیا رفته است. در روایتى از امام صادق (علیه السلام)، مرگ جاهلیت در این روایات به مرگ ضلالت تفسیر شده است؛ «ابن ابى یعفور» مى گوید: از امام صادق (علیه السلام) در باره قول رسول خدا (صلى الله علیه وآله) «مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِیتَتُهُ مِیتَهٌ جَاهِلِیَّه»، سؤال کردم که آیا مقصود از آن مرگ کفر است؟ حضرت فرمود: «مرگ ضلالت و گمراهى است...» 🔸 در روایت دیگرى از امام صادق (علیه السلام) در باره این حدیث پیامبر سؤال می شود که آیا مقصود، جاهلیت مطلق است یا جاهلیتى که فقط امامش را نمى شناسد؟ حضرت فرمود: «جاهلیت کفر و نفاق و ضلالت است». 🔹 بنابر این؛ مراد از این روایت، مرگ در حال گمراهی و ضلالت و جهالت است.
🌟چه کسی در قیامت حسرت نمی خورد؟ از امام صادق علیه السلام پرسیدند: روز حسرت، کدام روز است که خدا می فرماید: ((بترسان ایشان را از روز حسرت.))سوره مریم آیه39 حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می خوردند که چرا بیشتر نیکی نکردند. پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟ حضرت فرمودند: آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا صلوات فرستاده باشد. 📘وسائل الشیعه/ج7/ص 198.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا امیرالمومنین(ع) دست به شمشیر نبردن؟ احتمالا شما هم ذهنتون درگیر این سوال شده باشه 🤔 بخشی از پاسخ آیت الله جاودان نویسنده کتاب دختر پیامبر رو توی این کلیپ بشنوید.
آیا طلاق تعلیقی صحیح است؟ آیا طلاق بسته به شرایط، منجز خواهد شد (به صورت تعلیقی)؟ بدین صورت که اگر شوهری به همسر خود بگوید: اگر شما دروغ بگویید، در آن صورت طلاق، به صورت اتوماتیک وار منجز خواهد شد. حال اگر این خانم برحسب اتفاق چنین کند، آیا طلاق محقق شده است؟ یکی از شرایط صحت طلاق تنجیز یا عدم تعلیق در اجراء آن است. پس اگر بگوید «اگر زید بیاید تو مطلقه هستی»[1] یا بگوید «اگر آفتاب طلوع کند تو مطلقه هستی» صحیح نیست، بلى اگر تعلیق کند به چیزى که حاصل است، مثل این که بگوید «اگر فلان زن، زن من است، فهى طالق» ظاهراً صحیح است.[2] [1] " ان جاء زید فانت طالق" [2]  ، نجاة العباد، ص387،موسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی،تهران،1409. @porseman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری از نمای جدید محل شهادت فرماندهان مقاومت، شهیدان حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی‌المهندس @porseman313
♨️سوال: 🔰آيادر بهشت نيز حجاب بين زنان ومردان هست ؟مثلا مثل اين دنيا کسي با شوهرش راحت هست در بيرون از خانه حجاب دارد بهشت نيز اينگونه هست؟ جهنم چطور آيا حجاب خواهد بود؟ آيا کسي که بخواهد حوري يا غلمان را اختيار خواهد کرد يعني به اختيار خودش هست مثل اين دنيا؟ واگر حوري يا غلمان نخواهد ميتواند تنها بماند؟ ✍️پاسخ: ✅ابتدا باید به این نکته توجه نمود که همه چیز آخرت اعم از بهشت و جهنم با دنیا فرق دارد. آن جا جهان دیگرى است با قوانین خاص خود که نمی توان ویژگی ها و امور آن را با دنیا مقايسه نمود؛ ولي به هر حال از آن جا که پوشش بدن از غیر از نظر عقلى امرى ممدوح است و نوعى کمال براى انسان محسوب مى شود و از آنجا كه بهشت محل خوبى ها است، مى توان گفت که حجاب در بهشت وجود دارد، ولى نحوه و حدود آن براى ما معلوم نیست. قرآن در مدح حورهاى بهشتى مى فرماید: «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيام؛(1) در جایی دیگر خدا لباس بهشتیان را اینگونه معرفی می فرماید: «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»؛(انسان 21) بر اندام آنها [بهشتیان‏] لباس‌هایى است از حریر نازک سبز رنگ، و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره آراسته‌اند، و پروردگارشان شراب طهور به آنان می‌نوشاند. پوشش بدن ، جزئی از فطرت انسان است . زنان بهشتی با لباس های زیبا و نورانی بهشت، خود را می پوشانند. انسان پاک که فطرتش سالم مانده و شکوفا باشد، از برهنگی و فساد و ظلم بیزار است . ابتلا به این ها برایش زجر آور است . در قیامت که به اراده خدا چشم های حقیقت بین بیدار می گردد،گناهکاران از این که عریان در قیامت محشور شده اند، در عذابند و این از شکنجه های آن ها است. بنابراین پوشیدگی خواست فطرت زیبایی طلب انسان ها است. در بهشت زنان اهل بهشت پوشیدگی را طالبند. آن ها به فطرت زیبایی طلب خود جز زیبایی و عفت و پاکی نمی خواهند و نمی جویند. بدون این که تکلیف و امر و نهی در کار باشد، این خواست و میل شدید خودشان است. قرآن کریم، این موضوع را در دو جا مطرح کرده است و با اندکی تفاوت لفظی می‌فرماید: « در باغ‌های بهشتی، زنانی هستند که جز به همسران خود چشم نمی‌دوزند و عشق نمی‌ورزند . پیش از آن، هیچ انسان و جنّی با آنان تماس نگرفته است.»(الرحمن ،‌آیات 56-72.) این زنان دوشیزه و پاکند و شیفته‌ و دلداده‌ همسران خودند و طمع نگاه و لذّت‌جویی از هیچ مرد دیگری را ندارند. لذا هرچند نمی توان در این خصوص به طور قطع سخن گفت در مجموع مي توان نتيجه گرفت كه وجود پوشش و حجاب در بهشت قابل پذيرش بوده و همچنين اصل همسری برخی افراد با هم نیز یقینا مطرح است و حضور همسران بهشتي در كنار هم نيز مورد تاييد مي باشد . و در بهشت هیچ فساد و تباهی نیست. اينگونه نيست كه بهشت يك مكان خاص و محدود باشد كه همه بهشتيان را در آن جاي دهند و همه به ناچار كنار هم باشند بلکه، در آخرت هر كس متناسب با مقام و مرتبه خاص خود در بهشت خود جاي مي گيرد. لذا فرض وجود زنان نامحرم را در آن و براي فردي كه در آن بهشت حضور دارد چندان قابل قبول به نظر نمی رسد. اما درباره لباس جهنمی ها قرآن می فرماید: «کسانی که کافر شدند لباسهایی از آتش برای آنها بریده می شود. در روز قیامت مجرمان را باهم در غل و زنجیر می بینی که لباسهایشان از ماده چسینده بد بوی اشتعال زاست و صورتهایشان را آتش می پوشاند.» ( ابراهیم/49-50) اما درباره خواستن و یا نخواستن حوری و قلمان و یا تنها زندگی کردن در بهشت قرآن می فرماید: «فرد بهشتی هر چه بخواهد برای او فراهم است» «فصلت 31» فرد بهشتی هر چه بخواهد برایش فراهم می شود ولی بدون شک گرایش و حالات فرد به محض ورود به بهشت به بهترین حال و به بهترین درخواست ها تغییر می کند.
چقدر شهید گمنام داریم که هنوز دارن تشییع میشن؟ چرا آزمایش DNA نمیگیرن ازشون که گمنام نمونن؟ ۱. تاکنون از حدود ۷۰ درصد خانواده معظم شهدای مفقودالاثر نمونه‌گیری شده است. تعداد قابل توجهی از والدین شهدای مفقود الاثر نیز رحلت کرده‌اند و امکان نمونه‌گیری DNA نیست. ۲. نه‌تنها در ایران بلکه در خارج از کشور هم روند استحصال DNA از جسم سخت همانند استخوان‌ها و دندان‌ها برای شناسایی بسیار دشوار است خصوصا در دو حالت زیر: الف. استخوان در محیط‌های قلیایی مانند مناطق جبهه‌های جنوب باشد. (اکثر مفقودین دفاع مقدس در این مناطق هستند) ب. جسم بمدت طولانی در معرض تابش آفتاب بوده باشد. ۳. با توجه به میزان پیشرفت علمی کشورها و تجهیزات فنی در اختیار، روند شناسایی متفاوت است و معمولا از شش ماه تا مدت‌های بیشتر بطول می‌انجامد. ۴. این مسئله فقط مربوط به ایران نیست مثلا جنگ ترکیه و قبرس در سال ۱۹۴۷ میلادی ۲ هزار نفر مفقودالجسد شدند که در طول ۴۸ سال گذشته، فقط هزار نفر پیدا شده‌اند و از آن‌ها نیز تنها ۶۰۰ نفر ، آن هم با کمک آمریکایی‌ها شناسایی شده‌اند و مابقی حتی با کمک آمریکایی‌ها، شناسایی نشده‌اند. پس کشف استخوان‌های مفقودین حتی با تجهیزات مدرن امروزی لزوما به شناسایی آن‌ها نمی‌انجامد. ۵. تاکنون حدود ۴۵ هزار شهید مفقودالجسد شناسایی شده‌اند که حدود ۱۰ هزار نفر از آن‌ها به‌عنوان شهید گمنام دفن شده‌اند و تقریباً ۲۶۰۰ مفقودالجسد دیگر داریم که عملیات تفحص آن‌ها در ایران و داخل عراق ادامه دارد. توجه: هرمفقود الجسدی، گمنام نیست. از این ۴۵ هزار شهید بسیاری از شهدای مفقودالجسد از طریق پلاک و علایم همانند کارت و ..‌ شناسایی شدند و در قالب شهید گمنام دفن نشدند. شهید گمنام یعنی مفقودالجسدی که کشف ولی شناسایی نشد. ۶. اینکه پیکرهای شهدا جا مانده‌اند نه به دلیل عدم ایثار رزمندگان بود بلکه تعداد قابل توجهی از آن‌ها همه با هم شهید و مفقود شدند و کسی نتوانست بازگردد. یا در محاصره قرار گرفتند و تعدادی شهید و تعدادی اسیر شدند. پس مفقودالاثر شدن رزمندگان نتیجه کوتاهی نبوده بلکه اصلا شرایط منطقه متفاوت بوده است وگرنه حتی در عقب‌نشینی‌ها تا جایی که امکان‌پذیر بود رزمندگان پیکرها را با خود می‌آ‌وردند مگر در جاهایی که تعدادی از رزمندگان مجروح شده‌بودند و طبعاً باید تحت هر شرایطی با اولویت مجروحین را با خود می‌اوردند و نه شهدا را. حسین دارابی @porseman313
خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: خداوند سرنوشت كسي را تغيير نمي دهد مگر اينكه خودش بخواهد اما در جايي ديگري آمده است: خداوند نمي خواهد آنها هدايت شوند رابطه اين دو چيست؟ آيه اي که مورد استناد اين پرسش بود چنين است «انّ الله لا يُغيِّرُ ما بقوم حتّي يغيّرو ما بانفسهم»[1] خداوند سرنوشت هيچ قومي و «ملّتي» را تغيير نمي دهد مگر آنكه آنها خود تغيير دهند، كه در دو مورد از قرآن با تفاوت مختصري آمده است[2]، يك قانون كلي و عمومي را بيان مي كند، قانوني سرنوشت ساز و حركت آفرين و هشدار دهنده! اين قانون كه يكي از پايه هاي اساسي جهان بيني و جامعه شناسي در اسلام است، به ما مي گويد: مقدرات شما قبل از هر چيز و هر كسي در دست خود شما است و هرگونه تغيير و دگرگوني در خوشبختي و بدبختي اقوام در درجه اوّل به خود آنها بازگشت مي كند.[3] و اين يك سنّت تغيير ناپذير الهي است. فيض و رحمت خدا بيكران و عمومي و همگاني است، ولي به تناسب شايستگي ها و لياقت ها به مردم مي رسد. در ابتدا خدا نعمتهاي مادّي و معنوي خويش را شامل حال اقوام مي كند. چنانچه نعمتهاي الهي را وسيله اي براي تكامل خويش ساختند و از آن در مسير حق مدد گرفتند و شكر آن را كه همان استفادة صحيح است بجا آوردند، نعمتش را پايدار، بلكه افزون مي سازد؛ امّا هنگامي كه اين مواهب وسيله اي براي طغيان و سركشي و ظلم و بيدادگري و تبعيض و ناسپاسي و غرور و آلودگي گردد، در اين هنگام نعمت ها را مي گيرد و يا آن را تبديل به بلا و مصيبت مي كند. بنابراين دگرگونيها همواره از ناحية ما است وگرنه مواهب الهي زوال ناپذير است.[4] پس آنچه كه اين آية شريفه در مقام بيان آن است اين است كه سعادت و خوشبختي و شقاوت و بدبختي همة انسان ها و سرنوشت دنيوي و اخروي آنها را خودشان رقم مي زنند. و خود راه ضلالت و گمراهي و يا هدايت و رستگاري را بر مي گزينند. در مقابل اين آيات، آيات ديگري وجود دارد كه هدايت و ضلالت را به دست خداوند مي داند: «من يهد الله فهو المهتدي و مَن يُضلِل فأولئك هم الخاسرون»[5] آن كس را كه خدا هدايت كند هدايت يافته «واقعي» اوست و آن ها را كه گمراه سازد زيانكاران آنهايند. يا در آية 213 سورة بقره مي خوانيم «و الله يهدي من يشاء الي صراط المستقيم» خداوند كسي را كه بخواهد به راه راست هدايت مي كند. و در آيه 93 سورة نحل آمده است: «ولكن يضلّ من يشاء و يهدي من يشاء» ولي او هر كسي را بخواهد هدايت مي كند و هر كسي را بخواهد گمراه. و شبيه اين تعبير كه هدايت و ضلالت را فعل خداوند مي شمرد و هر دو را به او نسبت مي دهد در بسياري از آيات قرآن مجيد به چشم مي خورد.[6] در مورد اين كه رابطه بين اين دو دسته از آيات و نحوة جمع آنها چگونه بايد باشد، تفاسير مختلفي[7] ارائه شده است. و ما در اين جا دقيق ترين تعبيري كه با همة آيات هدايت و ضلالت سازگار است و همة آنها را به خوبي تعبير مي كند، بي آنكه كمترين خلاف ظاهري در آن باشد را، بيان مي كنيم. هدايت در لغت به معناي دلالت و راهنمائي تؤام با لطف و دقت است[8] و آن را به دو شعبه تقسيم كرده اند: «ارائه طريق» و «ايصال به مطلوب» و به تعبير ديگر «هدايت تشريعي» و «هدايت تكويني». با اين توضيح كه: گاه انسان راه را به كسي كه طالب آن است، با دقت تمام و لطف و عنايت نشان مي دهد، اما پيمودن راه و رسيدن به مقصود به عهدة خود اوست. «هدايت تشريعي، ارائه طريق». ولي گاه دست طالب را مي گيرد و علاوه بر ارائه طريق او را به مقصد مي رساند «هدايت تكويني، ايصال به مطلوب». هدايت تشريعي به معناي ارائه طريق جنبة عمومي و همگاني دارد و هيچ قيد و شرطي در آن نيست. چنانكه در آية 3 سورة دهر آمده «انّا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً» ما راه را به انسان نشان داديم خواه شكر گذاري كند يا كفران. و در آية 51 آل عمران مي خوانيم. و انك لتهدي الي صراط مستقيم: تو همة انسان را به صراط مستقيم دعوت مي كني.[9] اما هدايت تكويني به معناي ايصال به مقصود و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تمام پيچ و خم هاي راه و حفظ و حمايت از آنها تا رساندن به ساحل نجات، كه موضوع بسياري ديگر از آيات قرآن است، هرگز بي قيد و شرط نمي باشد. اين هدايت مخصوص گروهي است كه اوصاف آنها در قرآن بيان شده، و اضلال كه نقطه مقابل آن است نيز، مخصوص گروهي است كه اوصاف آنان نيز بيان گشته است. گرچه بعضي از آيات مطلق است، ولي بسياري ديگر از آيات قيد و شرط آن را دقيقاً بيان كرده و هنگامي كه اين آيات «مطلق» و «مقيد» را كنار هم مي چينيم مطلب كاملاً روشن مي شود و هيچ ابهام و ترديدي در معني آيات باقي نمي ماند و نه تنها با مسأله اختيار و آزادي ارادة انسان نسبت به سرنوشت خويش مخالف نيست بلكه آن را دقيقاً تأكيد مي كند. قرآن مجيد در يكي از آيات مي گويد «يضلّ به كثيراً و يهدي به كثيراً و ما يضل به الّا الفاسقين»[10] بوسيلة آن ضرب المثل، که قبل از اين آيه بيان فرموده گروهي را گمراه و گر
وهي را هدايت مي كند، اما جز فاسقان را گمراه نمي سازد. كه در اينجا سرچمشة ظلالت فسق و خروج از طاعت و فرمان الهي شمرده شده است. و در جاي ديگر مي گويد: الله لايهدي القوم الظالمين،[11] خداوند قوم ستمگر را هدايت نمي كند. در اين جا تكيه روي مسأله ظلم شده است و آن را زمينه ساز ظلالت معرفي كرده است. و در جاي ديگر مي خوانيم: «والله لايهدي القوم الكافرينِ»[12]  خداوند قوم كافر را هدايت نمي كند. در اين جا كفر به عنوان زمينه ساز گمراهي ذكر شده است. باز در آية ديگر مي خوانيم: «انّ الله لايهدي من هو كاذب كفّار»[13] خداوند هدايت نمي كند كسي را كه دروغگو و كفران كننده است. كه در اين جا نيز دروغگويي و كفران را مقدمة ضلالت شمرده است. و آيات ديگر از اين قبيل كه ضلالت الهي را مخصوص كسي مي شمرد كه داراي اين اوصافند «كفر، ظلم، فسق، دروغ، اسراف، كفران» و تمام آيات ديگري كه به صورت مطلق ظلالت به خداوند متعال نسبت داده شده است مقيّد به اين اوصاف مي شود و ظلالت الهي هرگز بدون قيد و شرط نمي باشد. اما اين اسناد ظلالت به خدا عين اختيار بندگان و آزادي اراده آنها در متصّف شدن به چنين اوصافي است.[14] در مورد هدايت نيز شرط و اوصافي در قرآن آمده كه نشان مي دهد آن هم بدون علّت و بر خلاف حكمت الهي نيست. به هر حال مشيت الهي كه در آيات هدايت و ظلالت روي آن تكيه شده، هرگز به معناي مشيت بي دليل و خالي از حكمت نيست؛ بلكه در هر مورد شرايط خاصي دارد كه آن را هماهنگ با حكيم بودن او مي كند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از کجا معلوم این شهدا ایرانی هستن و اجساد عراقی نیست؟ توضیحات سردار باقرزاده درباره وسائلی که بر روی شهدای تازه تفحص شده پیدا می‌شود و شواهدی که ثابت می‌کند این پیکرهای شهدای ایرانی‌ست. @porseman313
پرسش: طبق حدیث، کسی که حضرت معصومه(س) را زیارت کند بهشت بر او واجب است یعنی گناهان او هم بخشیده می‌شود؟ پاسخ: البته لازمه عقلی وجوب بهشت، همانا بخشیده شدن گناهان است و امکان ندارد کسی که گناهانش آمرزیده نشده بهشتی باشد؛ لکن اصل واجب شدن بهشت بر زائران حضرت معصومه(س) نیاز به توضیح دارد. آنچه از احادیث و روایات مشابه نیز به دست می‌آید که انجام عملی مستوجب بهشت می‌شود در واقع بیان ایجاد مقتضی برای ورود بهشت را مطرح می‌کنند. به بیان روشن‌تر مثلاً بر اساس روایت امام رضا(ع) که فرمودند:« مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّة»[١] (هر کس او (فاطمه معصومه(س)) را درحالی‌که به جایگاه او آگاهی دارد زیارت کند، بهشت ارزانی او باد)، زیارت ایشان به‌قدری ارزش و اهمیت دارد که با شرط مذکور در روایت می‌تواند بهشت را واجب کند  اما حال اگر کسی هرگونه ظلم و ستمی به دیگران روا داشته باشد نیز مشمول این روایت شریف هست یا نه؟ بعید است که شامل هرکسی بدون چون‌وچرا باشد. گزاره‌های دینی را باید در کنار هم و توأم آن در نظر گرفت. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»[٢] (و هر کس کمترین مقدار بدی انجام دهد، (نتیجۀ) آن را خواهد دید.) لازمه این آیه آن است که هر عمل ناشایستی در روز قیامت اثر خود را خواهد داشت. یا در روایتی امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «اَمّا الظّلم الّذی لا یُتركُ، فَظلمُ العباد بَعضُهُم بعضاً»[٣] (اما ظلمی كه بخشوده نخواهد شد، پس ظلمی است كه بعضی از بندگان خدا بر بعض دیگر روا می‌دارند.) در خود فرمایش امام رضا(ع) نیز شرط بهشتی شدن زائر حضرت معصومه(س) همانا آگاهی نسبت به حق و جایگاه ایشان بیان‌شده است. اگر بخواهیم روایت امام رضا(ع) در زیارت خواهر بزرگوارشان را با توجه به سایر آیات و روایات در نظر بگیریم، باید گفت اگر شخصی با توجه به جایگاه رفیع و منزلت والای حضرت معصومه(س) ایشان را زیارت کند به درجه‌ای خواهد رسید که درصورتی‌که حقوق بندگان خداوند را ادا کرده و اصرار بر معصیت الهی نداشته باشد، می‌تواند در بهشت الهی سکنی گزیند ان شاء الله.   پی‌نوشت‌ها: [١] بحارالأنوار ج ٩٩ ، ص ٢٦٧-٢٦٥ [٢] سوره زلزال ، آیه ٨ [٣] نهج‌البلاغه ، خطبه ١٧٥
میگن چیشد یهویی ۴۰۰تا شهید باهم پیدا شدن؟ بعضیاهم میگن اینا دروغه و میخواستن حواس مردم از اغتشاشات پرت بشه؟ ۱. دقت کنیم که ۴۰۰ شهید یکجا پیدا نشدند بلکه در چند ماه گذشته به مرور پیدا شدند و آخرین سری آن‌ها ۵۰ شهید تفحص شده در عراق بودند که سه هفته پیش به کشور منتقل شدند و همانند سایر تشییع‌ها، نگه داشتند تا در اولین مناسبت با هم تشییع کنند. ۲. شهدا به‌طور پراکنده پیدا می‌شوند و هر سال در چند نوبت به‌مناسبت خاصی با هم تشییع می‌شوند. ۳. به‌علاوه مگه در چند هفته اخیر اغتشاشی در کشور بوده که بخواهند با تشییع شهدا جمعش کنند؟ ۴. مگر پارسال (۱۴۰۰) در ۱۶ دی اغتشاش بود که همزمان با سالروز شهادت حضرت زهرا (س) ۲۵۰ شهید را در تهران و استان‌ها تشییع کردند؟ 🗣حسین دارابی @porseman313
🔥 از رحمت خدا 🌑ناامیدی از رحمت خدا به معنی مأیوس شدن از رحمت خدا و بخشایش او، نقطه مقابل رجاء و امیدواری به پروردگار در نظر گرفته شده‌است.[1] ناامیدی از رحمت خدا به عنوان یکی از گناهان کبیره 🔥برشمرده می‌شود.[2] ❤️از دیدگاه قرآن در قرآن ناامیدی از رحمت خدا نهی شده و نومید شدن از رحمت خدا نشانهٔ گمراهی و کفر و خوی حیوانی انسانِ دور از معنویت دانسته شده‌است. ✨(ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید، از رحمت خداوند ناامید نشوید که خدا همه گناهان را می‌آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.[زمر 53] ✨(ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به درگاه خدا توبه‌ای راستین کنید، امید است که پروردگارتان بدی‌هایتان را از شما بزداید و شما را به باغ‌هایی که از زیر [درختان‏] آن جویبارها روان است درآورد. در آن روز خدا پیامبر [خود] و کسانی را که با او ایمان آورده بودند خوار نمی‌گرداند، در حالی که نورشان از پیشاپیش آنان، و سمت راستشان، روان است می‌گویند: «پروردگارا، نور ما را برای ما کامل گردان و بر ما ببخشای، که تو بر هر چیز توانایی»[تحریم 8] 🍃عوامل 👈مهمترین عواملی که برای ناامیدی از رحمت خدا برشمرده شده‌است عبارتند از «گناه و اصرار بر آن» و «استعجال». 💥اصرار بر گناه اصرار بر گناه از آن جهت که با انجام زیاد گناه و توبه مکرر، ایمان فرد سست می‌شود و ناامید می‌گردد. 💥استعجال استعجال به آن معناست که فرد دعایی کند و بخواهد به عجله خواسته‌اش برآورده شود. از امام جعفر صادق(ع) در این باره چنین نقل است که: 💫”مؤمن پیوسته در نیکی و راحتی و مهربانی خداست تا زمانی که استعجال نکند پس چون استعجال کند نومید می‌شود و دعا را ترک می‌کند. راوی می‌گوید: از ایشان پرسیدم: چگونه استعجال می‌کند؟ فرمودند: با خود می‌گوید مدتی طولانی دعا کردم و اجابت نشد.“ و لذا از رحمت خداوند ناامید می گردد. 👈نتیجه:در برآورده نشدن خیلی از دعاهای و خواسته ها، خیر ما نهفته است چون خدا خود منبع تمام خیرات است پس همیشه فیوضات و خیرش نصیب بنده راستینش میگردد.حتی با برآورده نشدن دعایش. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شکیات نماز چیست؟ 🔹شکيات نماز 23 قِسْم است؛ هشت قسم آن شک‌هايي است که را باطل مي‌کند. به شش قسم نبايد اعتنا کرد . نُه قسم صحيح است. ▫️ هشت قسمي که نماز را باطل مي‌کند: 1- شک در شمار رکعت‌هاي نماز سه رکعتي(نماز مغرب)، 2- شک در شمار رکعت‌هاي نماز دو رکعتي مثل نماز صبح و نماز مسافر. شک در نمازهاي مستحبي نماز را باطل نمي‌کند. 3ـ آنكه در نماز چهار ركعتي شك كند كه يك ركعت خوانده يا بيشتر. 4ـ آنكه در نماز چهار ركعتي پيش ازتمام شدن سجده دوم، شك كند كه دو ركعت خوانده يا بيشتر. 5ـ شك بين دو و پنج يا دو بيشتر از پنج. 6ـ شك بين سه و شش يا سه و بيشتر از شش. 7ـ شك در ركعت‌هاي نماز كه نداند چند ركعت خوانده است. 8ـ شك بين چهار و شش يا چهار و بيشتر از شش، چه پيش از تمام شدن سجده دوم باشد يا بعد از آن. ▫️مواردي که انسان نبايد به شکش اعتنا کند، شش قسم است: 1- شک در چيزي که محلّ به جا آوردن آن گذشته باشد، 2- شک بعد از سلام، 3- شک بعد از گذشتن وقت نماز، 4- شک کسي که کثير الشکّ است، 5- شک امام جماعت يا مأموم، 6- شک در نمازهاي مستحبّي. ▫️در نُه موردي که شک در شمار رکعت‌هاي نمازهاي چهار رکعتي باشد، با شرايطي نماز صحيح است: 1- شک بين دو و سه در نماز چهار رکعتي. اگر شک بعد از اتمام سجدة دوم باشد، بنا را بر سه مي‌گذارد . يک رکعت ديگر مي‌خواند. بعد از سلام نماز يک رکعت نماز احتياط ايستاده يا دو رکعت نشسته مي‌‌خواند. 2- شک بين دو و چهار بعد از اتمام سجده دوم، که بنا را بر چهار مي‌گذارد و نماز را تمام مي‌کند . بعد از نماز دو رکعت نماز احتياط ايستاده مي‌خواند. 3- شک بين دو و سه و چهار ، که بعد از اتمام دو سجده، بنا را بر چهار مي‌‌گذارد . بعد از نماز دو رکعت نماز احتياط ايستاده و بعد دو رکعت نماز احتياط نشسته مي‌خواند. 4- شک بين چهار و پنج ، که بعد از اتمام دو سجده بنا را بر چهار مي‌گذارد و نماز را تمام مي‌کند . بعد از نماز دو سجده سهو به جا مي‌آورد. 5- شک بين سه و چهار، که در هر جاي نماز باشد، بنا را بر چهار مي‌گذارد و نماز را تمام مي‌کند. بعد از نماز يک رکعت نماز احتياط ايستاده يا دو رکعت نشسته به جا مي‌آورد. 6- شک بين چهار و پنج در حال ايستاده که بايد بنشيند و تشهد بخواند و سلام دهد. يک رکعت نماز احتياط ايستاده يا دو رکعت نشسته به جا آورد. 7- شک بين سه و پنج در حال ايستاده که بايد بنشيند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد . دو رکعت نماز احتياط ايستاده به جا آورد. 8- شک بين سه و چهار و پنج در حال ايستاده که بايد بنشيند و تشهد بخواند . بعد از نماز دو رکعت نماز احتياط ايستاده و بعد دو رکعت نشسته به جا آورد. 9- شک بين پنج و شش در حال ايستاده که بايد بنشيند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد . دو سجدة سهو به جا آورد. توضیحات بيش تر در لینک زیر: goo.gl/13Rr1x @porseman313
در آیه‌ی شریفه‌ی «سَیَهْدِیهِمْ وَیُصْلِحُ بَالَهُمْ»، مراد از هدایت‌ بعد از شهادت شهیدان چیست؟ قرآن کریم در سوره مبارکه محمد(ص) پس از بیان برخی از احکام جنگ و جهاد می‌فرماید: «وَ الَّذِینَ قُتِلُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ. سَیهَدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بَالهَمْ. وَ یُدْخِلُهُمُ الجْنَّةَ عَرَّفَهَا لهَمْ»؛ کسانى که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را نابود نمی‌کند. به زودى آنها را هدایت می‌‏کند و کار آنها را اصلاح خواهد کرد. و آنها را در بهشت که ویژگی‌هایش را براى آنان بازگو کرده داخل می‌کند. پرسشی که در این‌جا ممکن است به ذهن ‌آید این است که هدایت شهدا پس از شهادت به چه معنا است؟ آیا هدایت به معنای راهنمایی به راه راست در زندگی دنیایی و قبل از مرگ و شهادت نیست؟! مفسران چندین پاسخ در مورد این پرسش ارائه کرده‌اند: بسیاری مفسران بر این باورند که منظور از هدایت در این آیه، هدایت به مقامات عالی، فوز بزرگ، و رضوان الهی است؛ یعنی هدایت به منازل سعادت و کرامت آنان در بهشت، یا هدایت به راه بهشت است. به عبارت دیگر؛ هدایت بعد از شهادت، یعنی راه بهشت و جایگاه ابدی و قطعی این شهیدان را به آنها نشان داده و بر مقام و منزلت آنان می‌افزایند، نه آن‌که مانند هدایت در دنیا، مسیر مشخصی را برای آنان تعیین کرده و از آنان بخواهند تا با اختیار خود در این مسیر حرکت نمایند. برخی معتقدند مقصود آیه، تثبیت و باقی گذاشتن آنان بر هدایتی است که در دنیا در مسیرش گام برمی‌داشتند. بعضی بر این باورند که مراد، راهنمایی آنان هنگام پاسخ‌دادن به سؤال نکیر و منکر است. تعدادی از مفسران نیز می‌گویند مقصود، کسانی است که هنوز ملحق به شهدا نشدند. البته این تفسیر مخالف ظاهر قرآن به نظر می‌رسد. در هر حال، از این تعبیر قرآن کریم، و همچنین آموزه‌هایی که در روایات آمده، می‌توان چنین برداشت کرد که انسان پس از مرگ نیز در سیر و حرکت است، و در آن‌جا نیز به هدایت و کمک خداوند نیاز دارد، و این‌‌گونه نیست که انسان به صورت خودکار و بدون کمک خداوند وارد بهشت شود. در هر صورت وابستگی در ذات و نهاد انسان و تمام موجودات نهفته است و در هیچ حالی از خداوند بی‌نیاز نیستند. @porseman313
حضرت ام‌البنین کیست و چرا به او این لقب را دادند؟ مادر حضرت ابوالفضل (ع) و همسر حضرت علی(ع) . این زن که نامش فاطمه است از قبیله بنی‌کلاب بود که پس از شهادت حضرت فاطمه)س) با امام علی (ع) ازدواج کرد و صاحب چهار پسر به نام‌های عباس،جعفر، عبدالله و عثمان شد. ام‌البنین به معنای مادر پسران است. تمامی پسران ام البنین در کربلا به شهادت رسیدند. در اواخر سال شصتم هجرى كه يزيد بر تخت خلافت نشست، ام‏ البنين در شهر مدينه به رغم اينكه ساليان پايانى عمر پر بار خويش را مى‏ گذرانيد و حدود شصت سالى از دوران حياتش سپرى مى ‏شد، آماده انجام رسالتى مهم و تاريخى ـ ارزشى بود و اين رسالت: فرستادن پسران رشيد و جانباز خويش در ركاب امام زمان‏شان ـ حسين بن‏ على علیه السلام ـ براى آفرينش حماسه كربلا بود. ام‏ البنين در اين زمان به همراه فرزند ارشد خود ـ عباس علیه السلام ـ و عروس و نوه ی پسرى خويش ـ عبيداللّه‏ ـ در مدينه زندگى مى ‏كرد همواره منتظر واكنش و دستور امام زمان خود، نسبت به اين اتفاقات بود، پيوسته در جريان اخبار مدينه و واكنش امام قرار مى‏ گرفت. هنگامى كه امام قصد مكه كرد، پسران خويش را جهت همراهى و محافظت كردن از امام حسين علیه السلام و اهل بيت او، به همراه ايشان به مكه فرستاد و خود چونان مردى، سرپرستى تنها عروس و نوه ی خود در مدينه را به اميد برگشتن امام و يارانش از مكه، به عهده گرفت. شايد اصلى ‏ترين علت عدم همراهى ام ‏البنين با امام حسين علیه السلام ، اين بود كه اين زن، تصور نمى ‏كرد اين سفر آغاز سفرى موعود باشد كه امام و فرزندان او بايد به پيشواز آن بروند. ام ‏البنين هرگز تصور اينكه اين سفر، براى اداى مسئوليتى توسط علیه السلام باشد نمى‏ نمود. دليل ديگر عدم همراهى ام ‏البنين با كاروان شهادت كربلا، مشقت فراوان سفر براى او كه پيرزنى شصت و چند ساله بود، است. به علاوه از آنجا كه گرما طاقت‏ فرسا بود، به سبب كهولت سن، قادر به همراهى با كاروانيان نبود. وى در مدينه چشم به راه بازگشت كاروان از سفر حج ماند و هرگز اطلاع نداشت كه اين سفر، آغاز سفر موعود خواهد بود. در عين حال اين شيرزن ولايتمدار، به رغم عدم همراهى با كاروان، به فرزندان خود توصيه كرده بود در همه حال، دست از يارى حسين علیه السلام برنداشته و پيوسته گوش به فرمان فرزند پيامبر و امام بر حق خود باشند. چنانکه تا بازگشت کاروان عاشورا، – از زمانى كه مدينه را به مقصد مكه ترك گفته بودند تا زمانى كه بازماندگان به مدينه بازگشتند، حدود سه ماه به طول انجاميد.- و پس از ورود بشير بن‏ جذلم به مدينه، به عنوان پيك امام سجاد علیه السلام ، ام‏ البنين جهت كسب اخبار كاروان و حوادث بر آنها به همراه تنها يادگار عباس، نزد بشير رفت كه در حال انتشار خبر كاروان عاشورا و سرانجام آن بود. در هنگام آمدنِ اين پيرزن به سمت بشير، جمعيت زياد زنان و مردان كوفه، با مشاهده او، به احترام از جلويش كنار رفته، بشير تا نگاهش به اين زن بلندبالا، با قامت رشيد افتاد، از اطرافيان خود پرسيد: اين زن كيست كه مردم مدينه اينقدر به او احترام مى‏ گذارند؟! جواب دادند: ام ‏البنين كلابى ـ همسر على علیه السلام و مادر عباس ـ است. بشير تا ام ‏البنين را شناخت، وى را مخاطب قرار داده، با حالت محزون و گرفته گفت: ام ‏البنين! خبر دارى عباس و پسرانت را در كربلا شهيد كردند؟ آن بانوى فداكار پس از شنيدن خبر شهادت فرزندان شجاع خود، بدون ذره‏ اى منقلب شدن، همچون كوهى استوار، از بشير جوياى حال امام حسين علیه السلام گرديد و گفت: جان من و تمام فرزندانم فداى پسر فاطمه سلام الله علیها، از حال امام و مقتدايم چه خبر دارى؟ ام‏ البنين كه حتى پس از شنيدن خبر شهادت تمامى فرزندان خود، به عشق سلامتى امام تا آن لحظه خم به ابرو نياورده بود، وقتى خبر شهادتِ حسين علیه السلام را به همراه ديگر فرزندان خود شنيد، در حالى كه زانوان او زير اين بار گرانبها خم مى‏ شد، رويش را به طرف مردان و زنان مدينه برگرداند و با حالت غمگينانه ‏اى، آنان را خطاب كرده گفت: مردم مدينه! پس از شهادت امامم و تمامى پسران رشيدم، از شما مى‏ خواهم از اين به بعد مرا ام ‏البنين نخوانيد؛ چرا كه ام ‏البنين يعنى مادر پسران رشيد؛ ولى پس از شهادت فرزندم حسين علیه السلام و ديگر پسران رشيدم، هيچ پسرى براى من باقى نمانده است. (1) 📚 اسلامى، فاطمه ـ خدايى، سيدعلى‏ اكبر/ مقاله ام‏البنين، اسوه مادران و همسران شهيد، مجله پیام زن، شهریور 1385، شماره 174، ص 32، با اندکی تلخیص) @porseman313
سؤال: شخصی در بیمارستان بستری بود، هنگام نماز به دستور اسلام به‌ جای غسل و وضو، بر خاک تیمّم کرد (چون آب برای بدنش ضرر داشت) یکی از پرستاران وقتی ‌که آن منظره را دید، اعتراض کرد و گفت: خاکی که محتوی انواع و اقسام میکرب‌ها است و وسیله انتقال میکرب هست، چگونه می‌توان بر آن تیمّم کرد؟ او در پاسخ گفت: دستور اسلام است و من مسلمانم، از قیافه پرستار پیدا بود که با این پاسخ قانع نشده بود، نگارنده فرصت را غنیمت شمرده پس از کسب اجازه؛ در این گفتگو وارد شدم، بدبینی پرستار را به این دستور رفع کردم با این توضیح: پاسخ: قرآن مجید که بزرگ‌ترین سند عظمت مسلمانان است، درباره تیمّم می‌فرماید: «فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّباً» ؛ بر زمین پاکیزه و تمیز، تیمّم کنید.[١] و در روایاتی که از ائمه اطهار(ع) به ما رسیده، با صراحت این مطلب را تأکید کرده‌اند و نهی فرموده‌اند که خاک تیمّم را از زمین‌هایی که مردم روی آن‌ها رفت‌ و آمد می‌کنند، تهیّه کنند. اینک این خاک تمیزی که با کثافات، آلوده نشده و به فرموده قرآن، طيّب (پاکیزه و تمیز) است چرا به انواع میکرب‌ها و اقسام آن‌ها آلوده باشد، اگر چنین باشد بایستی بگوییم جان تمام کارگرهایی که در بنّایی‌ها همواره با خاک سر و کار دارند و همه بدنشان را هر روز نواری از خاک می‌گیرد در خطر است، در صورتی ‌که همین کارگرها، خیلی بهتر از پشت ‌میز نشین‌ها، سلامتی دارند و خیلی دیر بیمار می‌شوند. از نظر علمی هم؛ آن‌ طور که علوم طبیعی ثابت کرده، خاک تمیز و پاکیزه و خشک، در مقابل میکرب‌ها، مصونیّت دارند، بسیاری از میکرب‌ها در میان خاک از بین می‌روند، موجودات جاندار و ذرّه‌بینی که در میان خاک است، دشمن سرسخت میکرب‌ها هستند، از این‌رو هنگامی ‌که لاشه و مرداری که سراسر آن را انواع میکرب‌ها گرفته است، همین ‌که روی خاک قرار گرفت، پس از مدتی، آن لاشه و مردار متلاشی ‌شده و تمام میکرب‌ها معدوم خواهد شد. روی این اساس، خاک خشک و تمیز، دشمن میکرب است نه مرکز میکرب؛ شاید به همین حکمت باشد که اسلام می‌گوید، هنگامی که سگ در ظرفی آب خورد آن ظرف نجس می‌شود، پاک شدن آن به این است که نخست با خاک، آن ظرف را خاک‌مالی کنیم، بعد آن را با آب بشوییم، حتماً خاک کشنده میکرب است که باید ظرف را خاک‌مالی کرد. بسیار بسیار در شگفتم از آن روشنفکرنماها؛ که تیمّم با خاک را مخالف بهداشت و طب می‌دانند ولی سگ که از نفس دهانش گروه‌ گروه، میکرب بیرون می‌ریزد، آن را به بغل می‌گیرند و چون فرزند، بلکه از فرزند عزیزتر، آن را می‌بویند و می‌بوسند؟! چنانکه در دنیای غرب، رسم است. انسان وقتی‌ که این‌گونه مناظر را می‌بیند، به یاد مثال مولوی می‌افتد که می‌گوید: هندی‌ها، فیلی را به سرزمینی که فیل ندیده بودند، بردند و آن را در خانه‌ای تاریک قرار دادند، مردم یک ‌یک به درون خانه می‌رفتند دست به آن می‌مالیدند، پس از بیرون آمدن، آن که دستش به خرطوم فیل رسیده بود، می‌گفت: فیل به شکل ناودان است، آنکه دستش گوش فیل را لمس کرده بود، می‌گفت: فیل مانند بادزن است، آنکه دست خود را به پشت فیل مالیده بود، می‌گفت: فیل مانند تخت است، آن ‌کس که دستش به ‌پای فیل رسیده بود، می‌گفت: یک استوانه است این‌ها چرا چنین قضاوت می‌کردند، چون حدود علم و درکشان ناقص بود.
در نهج البلاغه امام علی(ع) می‌فرماید: «واحد لا بعدد»، اما در دعای ۲۷ صحیفه سجادیه آمده است: «لک -یا الهی- وحدانیه العدد»، این تفاوت به چه دلیل است؟ جمله‌ای که از (ع) نقل شده است که آن‌حضرت فرمود خداوند واحد عددی نیست(واحد لا بعدد)،[1] مطلبی است که حکیمان و اهل معرفت نیز بدان معترف‌اند، و می‌گویند خداوند حقیقت واحد غیر متناهى است که محال است به واسطه عدد شمارش گردد؛ زیرا شمارش شدن چیزی، بیان‌گر محدودیت، کثرت و منفصل بودن از دیگران است. به بیان دیگر، شى‌ء تا محدود نباشد قابل شمارش نیست. بنابر این در باره خداوند متعال نمی‌توان گفت واحد عددی است. اما این جمله (ع) که در دعای فرموده است: خدایا فقط برای تو واحد عددی است (لک یا الاهی وحدانیة العدد)[2]، منافات با آن سخن امام علی(ع) ندارد، بلکه منظور امام سجاد(ع) نیز همان سخن امام علی(ع) است؛ زیرا در این جمله وحدانیت عددی را منحصر در خداوند دانسته یعنی تو اله یکتایی. به عبارت دیگر، معنای این جمله این است که خدایا فقط برای تو عددی یگانه است؛ در این صورت معنای این جمله همان وحدت حقه است که چیزی در مقابل آن نیست. البته در تعبیرات برخی از حکیمان گاهی واحد عددی به خداوند نسبت داده شده است که منظور از آن تعیّن وجودی است، نه واحد عددی که مستلزم محدودیت وجود تقابلی با موجودات دیگر باشد.[3] البته توضیحات دیگری نیز از سوی اندیشمندان اسلامی در مورد این جمله امام سجاد(ع) بیان شده است.[4]   [1]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، صبحی صالح، خ 185، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق. [2]. علی بن الحسین علیه السلام (امام چهارم)، الصحیفة السجادیة، دعای 28، دفتر نشر الهادی، قم، چاپ اول، 1376ش. [3]. ر. ک. حسن زاده آملى، حسن، انه الحق، ص 71 - 73، 1جلد، قیام - قم، 1373. [4]. ر. ک. مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی-الأصول و الروضة، ج 4، ص 249 و 250، 12جلد، المکتبة الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1382 ق. @porseman313
🔴برای رهایی از حساب قیامت چه‌کنیم؟ ✍ در روايات متعدّدى سفارش شده كه براى رهايى از حساب قيامت، در دنيا هر شخصى خودش را محاسبه و حسابرسى كند، يعنى در هر شبانه روز چند دقيقه و ساعتى را به فكر در عملكرد خود بپردازد تا اگر كار نيكى انجام داده خدا را شكر كند و اگر كار خلافى مرتكب شده است، توبه و عذرخواهى و جبران نمايد. در حديث مى خوانيم: كسى كه خودش را محاسبه كند، خداوند در قيامت دوباره از او حساب نمى كشد و خداوند بالاتر از آن است كه به حساب كسى برسد كه او خود به حسابش رسيده است. امام كاظم عليه السّلام فرمود: از ما نيست كسى كه در دنيا از خود غافل باشد و به حساب كار خودش در هر روز رسيدگى نكند.
آیا «سلاله» لقبی از القاب حضرت فاطمه زهرا(س) است؟ واژه «سلاله» در لغت به معنای چیزی است که منشأش چیز دیگرى باشد؛ لذا به فرزند، نژاد و نسل انسان از این جهت که از انسان باقی می‌ماند، سلاله گفته می‌شود و یکی از نام‌های نطفه انسان نیز سلاله است.[1] از آن‌جا که حضرت زهرا(س) فرزند پیامبر اسلام(ص) است، به حضرتشان می‌توان «سلالة النبی» گفت، اما نه آن‌که خود (سلاله) لقبی برای ایشان باشد. در همین راستا، شعری منسوب به امام حسین(ع) نیز وجود دارد که در آن از واژه «سلاله» برای مادر بزرگوارشان استفاده شده است: وَ فَاطِمُ‏ أُمِّی مِنْ سُلَالَةِ أَحْمَدٍ وَ عَمِّی یُدْعَى ذَا الْجَنَاحَیْنِ جَعْفَر[2] و مادرم فاطمه از نسل احمد است و عموی من جعفر صاحب دو بال(ذوالجناحین) خوانده می‌شود.[3]   [1]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین،‏ ج 11، ص 339، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق. [2]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب ع، ج 4، ص 80، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق. [3]. ر. ک: «القاب حضرت زهرا(س) در احادیث و منابع اسلامی»، 5380؛ «حضرت زهرا، اسامی و القاب»، 5525؛ «حلما از القاب حضرت زینب»، 28803. (س) @porseman313
این‌که برخی علما توصیه می‌کنند که سوره «یس» خوانده شده و ثواب آن هدیه آن به حضرت زهرا(س) شود، مستندش چیست؟ گرچه قرائت هر بخشی از قرآن و هدیه آن به روح بزرگ بانویی که سرور جهانیان است از اجر و پاداش برخوردار خواهد بود، اما در منابع معتبر روایی، توصیه‌ای نیافتیم مبنی بر اینکه خصوص سوره یس را برای حضرتشان بخوانیم. منشأ این توصیه شاید وجود تناسبی باشد که در توصیف این سوره از قرآن و نیز حضرت زهرا(س) ارائه شده است. بدین صورت که از جانبی حضرت زهرا(س) «ریحانة النبی» لقب گرفته[1] و از طرفی دیگر، سوره یس نیز به عنوان «ریحانة القرآن» معرفی شده است.[2] شاید نیز چنین ختمی حاصل مکاشفات برخی اولیای الهی باشد که با وجود پذیرش اینکه دوستان خدا می‌توانند مکاشفاتی داشته باشند، اما در این پایگاه متکفل تعیین صحت و سقم یکایک مصادیق آنها نیستیم. [1]. ریحانه، لقب فاطمه زهرا(س) 93057 [2]. «عَلِّمُوا أَوْلَادَکُمْ یَس فَإِنَّهَا رَیْحَانَةُ الْقُرْآن‏»؛ شیخ صدوق، امالی، ص 677، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق. (س) @porseman313
چهار زن برگزیده چه کسانی بودند و نام پدرانشان چیست؟ در میان اولیا و صالحان، زنانی بودند که در طول تاریخ بشر در راه توحید و اهداف الهی فداکاری‌های زیادی کردند که نام آنها همواره بر تارک تاریخ بشر می‌درخشد. اما در این میان در منابع و روایات اسلامی از چهار بانوی بزرگوار و با شرافت و با منزلت عالی به عنوان برترین زنان و برترین زنان بهشت یاد شده است و آنها را به بزرگی ستوده‌اند. پیامبر اکرم(ص) به امام علی(ع) فرمود: ای علی! برترین زنان دو عالم، چهار نفرند: مریم(س) دختر عمران، خدیجه(س) دختر خویلد، فاطمه‏(س) دختر من، آسیه(س) همسر فرعون و دختر مزاحم. اما از میان این چهار نفر حضرت فاطمه(س) به عنوان برترین این چهار زن معرفی شده است. همان‌طور که در روایت پیامبر(ص) آمده است، نام پدر حضرت مریم(س): عمران، نام پدر حضرت خدیجه(س): خویلد، نام پدر حضرت فاطمه(ع): حضرت محمد(ص) و نام پدر حضرت آسیه: مزاحم است. 1. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 36، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. 2. همان، ص 36 – 37. (س) @porseman313
آیا حضرت زهرا(س) در نمازهای جماعت پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) شرکت می‌کردند؟ در نقل‌های تاریخی و روایی، به گزارشی دست نیافتیم که نشانگر حضور دائمی حضرت فاطمه زهرا(س) در تمام نمازهای جماعت پیامبر اسلام(ص) در مسجد النبی باشد، اما شواهد و قرائنی وجود دارد که می‌تواند احتمال شرکت ایشان در نماز جماعت را تقویت کند: 1. همراهی با پیامبر(ص) در جماعت آخر: پیامبر اسلام(ص) در روزهای پایانی عمر مبارک خود در لحظه‌ای که ابوبکر در محل امام جماعت قرار گرفته بود و حتی وارد نماز شده بود، وارد مسجد شده و با شکافتن صفوف نماز جماعت، در جایگاه امام جماعت قرار گرفت. پس از اتمام نماز، مردم را از فتنه‌ها برحذر داشت. در انتها با مخاطب قرار دادن دختر و عمه‌اش چنین فرمود: «یا فاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ، وَ یا صَفِیَّةُ عَمَّةَ رَسُولِ الله، اعْمَلَا لِما عِنْدَ اللهِ، فَإِنِّی لَا أُغْنِی عَنْکُمَا مِنَ اللهِ شَیْئًا»؛[1] ای فاطمه دختر محمد(ص) و ای صفیه عمه پیامبر خدا! برای دست‌یابی به نعمت‌های الهی تلاش کنید؛ چرا که من نمی‌توانم شما را از عذاب خدا بازدارم. 2. فاطمه دختر امام حسین از حضرت فاطمه زهرا(س) چنین نقل کرده است: هنگامی که پیامبر خدا(ص) وارد مسجد می‌شد، این دعا را می‌خواند: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی، وَ افْتَحْ لِی أَبْوَابَ رَحْمَتِکَ» و هنگامی که از مسجد خارج می‌شد این طور دعا می‌کرد: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی، وَ افْتَحْ لِی أَبْوَابَ فَضْلِکَ».[2] 3. در گزارشی از ام سلمه چنین نقل شده است که «زنان در نماز رسول خدا(ص) شرکت می‌کردند و بعد از سلام نماز، زنان قبل از مردان بر می‌خاستند [و مسجد را ترک می‌کردند] و به خانه‌های خود می‌رفتند».[3] از این گزارش هم می‌توان استفاده کرد که حضور در نماز جماعت برای بانوان امری پسندیده بوده و بعید است حضرت زهرا(س) این فعالیت مستحب را – که در مجاورت خانه‌شان برقرار می‌شد – بدون عذر موجهی ترک کرده باشد. 4. با توجه به این‌که روایات دیگری به طور عام، حضور و مشارکت زنان را در نماز پیامبر مورد تأکید قرار داده است،[4] همه اینها نشانگر آن است که ایشان رفت و آمد بسیاری به مسجد داشته است و طبیعتاً خود را از فیض نماز جماعت به امامت پدرشان محروم نمی‌کرده است. قابل ذکر است که شهادت حضرت فاطمه(س) قبل از زمان به خلافت رسیدن حضرت علی(ع) و اقامه جماعت به امامت همسرشان بوده است. [1]. ابن سعد واقدی، محمد، الطبقات الکبرى، ج 2، ص 167، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق. [2]. طوسی، محمد بن الحسن‏، الأمالی، ص: 401، قم، دار الثقافة، چاپ اول‏، 1414ق؛ دولابی، محمد بن احمد، الذریة الطاهرة النبویة، ج 1، ص 105، کویت، الدار السلفیة، چاپ اول، 1407ق. [3]. أبو القاسم طبرانی، سلیمان بن أحمد، مسند الشامیین، محقق، سلفی، حمدی بن عبدالمجید، ج 3، ص 50، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1405ق؛ ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، فتح الباری، ج 2، ص 336، بیروت، دار المعرفة، 1379ق؛ بدر الدین عینی، أبو محمد محمود بن أحمد، عمدة القاری (شرح صحیح البخاری)، ج 6، ص 141، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا. [4]. حضور زنان در مساجد برای امور معنوی 38698 @porseman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا