✍
عباس بن علی بن ابیطالب، مکنّی به ابوالفضل است
برادر امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در روز چهارم ماه شعبان سال ۲۶ هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشود و در سال ۶۱ هجری به شهادت رسید.
سنّ مبارکش را هنگام شهادت ۳۴ سال نوشته اند.
از این مدت چهارده سال با پدرش امیرالمؤمنین (ع) و نُه سال با برادرش امام مجتبی علیه السلام و یازده سال با امام حسین(ع) زیست.
زمانیکه امام(ع) خود را به قتلگاه وی رسانید خطاب به ایشان فرمود :
« أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي وَ انقَطَعَ رَجائِي وَ شَمُتَ بِي عَدوِّي وَ الکَمَدُ قاتِلي »
یعنی « الان کمرم شکست و چاره ام کم شد و امیدم قطع و دشمن مرا زخم زبان می زند و غصّه تو مرا می کشد.»😭
.
#تاسوعا
#محرم
#امام_حسین (ع)
@porseman313
✍
عبرت های عاشورا
🔴رساندن آذوقه به خانواده و ترجیح دادن آنان به یاری امام، او را از فیض شهادت و سعادت ابدی محرومکرد.
♦️طرماح، برادر حجر بن عدی و از نوادگان حاتم طائی بود. او از چهرههای مشهور دوران صدر اسلام وشخصیتی نامی و بزرگوار، شجاع ، سخنور و شاعر و از شیعیان و یاران امیرالمؤمنین(ع) به شمار میرفت و در جنگهای آن حضرت حاضر بود.
♦️وی بعضا از سوی امام علی(ع)به مأموریتهای مخفیانه میرفت. در آستانه جنگ صفین بین معاویه و حضرت علی(ع) نامههایی رد و بدل میشد. قاصد یکی از این نامهها طرِماح بود که به شام رفت و با معاویه گفتگو کرد. طرماح در دیدار با معاویه با حالتی بسیار شجاعانه، معاویه را در دربار خودش تحقیر کرد و سپس اینگونه گفت: سلام بر تو ای پادشاه !. و در جواب معاویه که پرسید چرا من را امیرالمؤمنین نخواندی؟ گفت: مؤمنین ما هستیم، چه کسی تو را بر ما امارت داده که تو را امیر بخوانم؟
♦️معاویه از او درباره یاران امام سوال کرد و طِرماح پاسخ داد:«زمانی که آنان را ترک کردم علی(ع) در میانشان مانند ماه شب چهارده، در بین ستارگان بود، او اگر فرمان دهد، اطاعتش میکنند و اگر نهی و منعشان کند، دوری میجویند.» وی در مناظره با معاویه چنان با زیبایى و ظرافت و فصاحت و بلاغت سخن گفت كه معاویه پس از رفتن طرماح به اطرافیانش گفت: اگر من همه دارائى و اموال دنيايى خودم را به يكى از شما مى دادم، نمى توانستيد يك صدم آنچه را كه اين اعرابى طرمّاح از رسالت امامش انجام وظيفه كرد را انجام دهيد. به خدا قسم كه دنيا بر من تنگ شد..
♦️سالها گذشت و طرماح شجاع و سخنور، در آستانه قیام امام حسین(ع) از کوفه مخفیانه خارج شد تا به امام بپیوندد.
او در میــــانه ی راه کربلا، در منزلگاه «عذیب الهجانات»، با سه سوار همراهش به امام حسین علیه السلام پیوستند و بعد از آن که دانست عزم امام(ع) برای جهاد و شهادت، جدی است، از امام حسین(ع) اجازه گرفت تا به سرعت، نزد خانواده ی خود برود و ضمن تامین آذوقه ی آنها، فورا با یاران قبیله اش به کربلا بازگردد. امام(ع) نیز اجازه داده و به او فرمودند: زود برگرد...
♦️طرماح بنا به قول و وعده ای که داده بود با سرعت به سمت قبیله اش رفت و پس از رسيدن به موطن خود (اجاء) بلافاصله براي پيوستن به امام حسين (ع) به سوي ایشان بازگشت، اما هنگامي که به نزدیکی کربلا رسيد به وي اطلاع دادند اباعبداللَّه الحسين(ع) و يارانش همگي به شهادت رسیده و اهل بيت او به اسارت برده شده اند. وي با دنيايي از حزن و اندوه ناچار به ديار خود بازگشت و ديگر نتوانست از امام زمانش حضرت سيدالشهدا عليه السلام حمايت نمايد.
🔰طرماح مرد بزرگ و شیعه ی راستینی بود و نسبت به امامش نیز معرفت خوبی داشت و خیرخواه صادقی برای آن حضرت بود تا آنجا که چند بار مورد دعای امام حسین(ع) واقع شد، امّا رساندن آذوقه به خانواده و ترجیح دادن آنان به یاری امام، او را از فیض شهادت و سعادت ابدی محرومکرد.
#امام_حسین (ع)
#تاسوعا
#محرم
@porseman313
✍
حوادث بعد از واقعه عاشورا
موضوع: اُسراء در دمشق
در برخی منابع آمده است اهل بیت علیهمالسّلام حدود هفت روز در دمشق به عزاداری پرداختند، در روز هشتم یزید آنها را فراخواند و پیشنهاد ماندن در دمشق را به آنان مطرح کرد؛ اما اهل بیت علیهالسّلام خواستار مراجعت به مدینه بودند.
و ندبوه علی ما نقل سبعة ایام- فلما کان الیوم الثامن دعاهن یزید- و عرض علیهن المقام فابین- و ارادوا الرجوع الی المدینة. (۱)
در برخی از منابع آمده است: «یزید با احضار امام سجاد علیهالسّلام اسرا را در رفتن به مدینه و یا ماندن با اکرام و احترام در شام مخیر ساخت و اهل بیت علیهالسّلام خواستار بازگشت شدند.»
یزید به حضرت گفت: ان احببت ان تقیم عندنا فنصل رحمک و نعرف لک حقک فعلت. و ان احببت ان اردک الی بلادک و اصلک. قال: بل تردنی الی بلادی. (۲)
طبق نقلی دیگر یزید وقتی میخواست کاروان اسرا را به طرف مدینه حرکت دهد، علی بن حسین علیهالسلام را نزد خود فرا خواند و با او خلوت کرد و به حضرت گفت: خدا لعنت کند پسر مرجانه (عبیدالله) را آگاه باش اگر من با پدرت برخورد کرده بودم، هیچ چیز از من نمیخواست جز آن که به او میدادم و به هر نیرویی از مرگ او جلوگیری میکردم؛ ولی خدا چنین مقدر کرده بود که دیدی. هر حاجتی داری برای من بنویس تا اجابت شود.
«و لما ارادوا ان یخرجوا دعا یزید علی بن الحسین ثم قال: لعن الله ابن مرجانة، اما و الله لو انی صاحبه ما سالنی خصله ابدا الا اعطیتها ایاه، و لدفعت الحتف عنه بکل ما استطعت و لو بهلاک بعض ولدی، و لکن الله قضی ما رایت، کاتبنی و انه کل حاجه تکون لک». (۳)
در واقع یزید میخواست با رفع اتهام از خویش از طرفی عبیدالله را مقصر معرفی کند و از طرفی این امر را، خواست خدا (جبر) جلوه دهد. (یزید و پدرش معاویه در صدد گسترش اندیشه جبر گرایی بودند.) این در حالی بو د که یزید پس از واقعه کربلا به ابن زیاد جایزه داد و او را از حاکمیت بصره و کوفه عزل نکرد. یزید نه تنها عبیدالله را برکنار نکرد، بلکه او را تشویق هم کرد. مسعودی مینویسد: «یزید روزی به شراب نشسته بود و ابن زیاد طرف راست او بود، و این بعد از قتل حسین علیهالسّلام بود، رو به ساقی خود کرد و شعری بدین مضمون خواند: جرعهای بده که جان مرا سیراب کند و نظیر آن را به ابن زیاد بده که رازدار و امین من است و همه جهاد و غنیمت من به او وابسته است. سپس به خوانندگان گفت که شعر او را با آواز و ساز بخوانند.» (۴)
📚منابع:
۱. بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۹۶
۲. الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۶۳. المنتظم، ج۵، ص۳۴۵. انساب اشراف، ج۳، ص۲۱۷
۳. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۲. الارشاد، ج۲، ص۱۲۲. الکامل، ج۴، ص۸۷
۴. مروج الذهب، ج۳، ص۶۷
#کربلا
#عاشورا
#تاسوعا
@porseman313
✍
راهنمایی آقا امام زمان(عج)برای توسل به حضرت اباالفضل علیه السلام!
🔹به نقل از آیت الله العظمی مرعش نجفی (ره) نقل شده است که فرموده اند: یکی از علمای نجف اشرف که مدتی به قم آمده بود، برای من چنین نقل کرد که:
من مشکلی داشتم به مسجد جمکران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقیة الله حجّة ابن الحسن العسکری امام زمان (عج) عرضه داشتم و از وی خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.
برای این منظور، مکرر به مسجد جمکران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم .
روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم:
مولا جان! آیا جایز است که در محضر شما و منزل شما باشم و به دیگری متوسّل شوم؟
شما امام زمان من می باشید، آیا زشت نیست با وجود شما حتّی به علمدار کربلا قمر بنی هاشم (علیه السلام) متوسّل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟!
از شدت تأثّر بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم. ناگهان با چهره ی نورانی قطب عالم امکان حضرت حجة ابن الحسن العسکری (عج) مواجه شدم.
بدون تأمل به حضرتش سلام عرض کردم،
حضرت با محبّت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند:
نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمی شوم که به علمدار کربلا متوسّل شوی، بلکه شما را راهنمایی هم می کنم که به حضرتش چه بگویی.
چون خواستی از حضرت ابوالفضل (علیه السلام) حاجت بخواهی، این چنین بگو:
یا "ابالغوث ادرکنی" (ای آقا پناهم بده)...
📚کتاب«مسجد جمکران میعادگاه دیدار»
#امام_زمان (عج)
#محرم
#تاسوعا
@porseman313