eitaa logo
سفیران ایثار
1.5هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
25 فایل
«﷽» بـاور کنید ؛ هرکس‌ بہ جـایی‌ رسید ، از مـُبارزھ با نفس‌ رسید امدنت اینجا اتفاقی نیست ای‌کاش‌!شھادت‌قسمت‌ما‌میشد @mahdi1105 👈 خــادم الــشـهـیـد @safiran_isAr
مشاهده در ایتا
دانلود
سہ شنبہ❤️ دلـم در آرزوے دیدنٺ گیـرد بهـانـہ بہ سوے جمڪرانٺ مے شود هر دم روانہ چه مےشد ڪه ز ڪویَٺ یابن.الزهرا تو مےدادے بہ ما قدرے نشانہ {اللهم_‌عجل_‌لولیک_‌الفرج} کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇 🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋
حنیف-شب-اول-فاطمیه-دوم-شور9604.mp3
9.66M
...🖤🎵... |🎧| ◉━━━━━━───────     ↻ㅤ  ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆ آسمون خراب شد رو سرم...🥀 کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇 🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋
دعای فرج ب نیابت ازشهیدان مصطفے رسول هادے 🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋 ب کانال مصطفے رسول هادے دلها بپیوندید👆
⚘به دنبال تو می گردم، نمی‌یابم نشانت را بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت را تمام جاده را رفتم، غباری از سواری نیست بیابان تا بیابان جستم، رد نشانت را⚘ ‌‌‌‌‌‌ ‌ 🌤اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج •••شبتون امام زمانی رفقای جان♡ کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇 🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بـسمـ ربِّ مھد؎ فـٰاطمہ♥️🌿
❤️ چقدر مردم این شهر بی خیال تواند و از نبودنٺ انگار شاد و خرسندند چقدر تڪ تڪ این نامہ هاے چشم بہ راه بہ نامہ هاے همان ڪوفیان همانندند! 🌿☁️اللهم عجل لولیک الفرج کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇 🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋
غبارِ صبح تماشاست! هرچه باداباد تو هم بخند🌿 جهانِ خراب می‌خندد...😍☝️ مصطفی رسول ھادے دلھا 🌹 کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇 🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋
•••{🥀♥️}••• دࢪ شروع فعاݪێٺ امࢪوز .. یادے میکنێم از (شهیدابراهیم‌همت) ▪️ : شهیدابراهیم‌همت تولد⇦ ۱‌۳‌۳‌۴‌.‌۱‌.‌۱‌۲‌ شہادت⇦ ۱‌۳‌۶‌۲‌.‌۱‌۲‌.‌۱‌۷‌ محل‌شہادت⇦ جزیره‌ی‌مجنون‌عراق کتاب‌شهید⇦ امامزاده‌‌شاه‌رضا،شهرضا وضعیت‌تاهل⇦ متاهل‌بادوفرزند • • • محمد ابراهیم همت در ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ در شهرضای اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات خود را در همان شهر به پایان رساند و در سال ۱۳۵۲ دیپلم گرفت. در همان سال وارد دانشسرای تربیت معلم اصفهان شد و در سال ۱۳۵۴ مدرک فوق دیپلم خود را اخذ کرد. ۲ سال بعد برای گذراندن خدمت سربازی اقدام کرد. وی پس از سربازی به شهر خود بازگشت و مدتی در مدارس راهنمایی شهرضا و روستاهای اطراف به تدریس تاریخ پرداخت. کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇 🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋
🌹در امنیت دستان تو تمام آرامش دنیا سهم من است... کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇 🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋
4_6007869093380625040.mp3
14.87M
💔🥀 به اسمت قسم؛ توو قلبم حرم داری… 🥀 کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇 🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋
...دلِ‌من‌تنگِ‌همین‌یڪ‌لبخنـد‌و‌تـو... در‌خنده‌مستانه‌خودمی‌گـذری🍃 نوش‌جانت‌امّا ... گاه‌گاهے‌بہ‌دل‌خستہ‌ما‌هم‌‌کن‌نظرے :)✨ کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇 🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دارد دلِ مـا از تو تمنای نگاهــی💞 محروم مگردان دل ما را، که روا نیـست ... رفیق شهیدم، ای که مرا خوانده ای... راه نشانم بدہ ابراهیم_هادی❤️شھیدانہ کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇 🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سردار : وقتی این خبر را شنیدم از خودم خجالت کشیدم! کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇 🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋
چه‌خوب‌شد‌که‌عشق‌شما روزی‌قلبِ‌من‌شد..💚🙂 کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇 🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋
سفیران ایثار
مجید بربری 🌹قسمت چهل و پنجم شهید مدافع حرم مجید قربان خانی 🌟🌟🌟 بعد موقع سربازیش رسید.توی آموزشی که
مجید بربری 🌹قسمت چهل و ششم شهید مدافع حرم مجید قربانخانی 🌟🌟 گواهی نامه رانندگی نداشت.یه روز نشست پشت یکی از ماشین های پادگان و زد ماشین رو درب و داغون کرد.خسارتش را ما دادیم و این قضیه هم به خیر و خوشی تموم شد.به هر زوری بود،یه سال و خرده ای از سربازیش رو تموم کرد و یه چند ماهیش هم،به خاطر افضل که دو سال رفته بود جبهه،بخشیدند و کارت پایان خدمتش رو با هزار بدبختی گرفت. یه نیسان براش گرفتیم،باهاش کار می‌کرد.تا ساعت ده صبح همه کارهاش را انجام میداد،حتی چندتایی بار مجانی هم برا رفقاش می‌برد و می رفت قهوه خونه حاج مسعود.بعد از یه مدتی خودش تصمیم گرفت قهوه خونه بزنه.پدرش راضی نبود .او با بیشتر کارهای مجید مخالف بود،ولی دعواش نمی‌کرد.من همیشه پشتش در می اومدم .هروقت حسن یا مهرشاد زنگ می‌زدن و از مجید گله ای میکردن،من در جواب فقط می گفتم:خب حالا می گید چی کار کنم؟ نمیدونم، شاید علاقه بیش از حدی که به مجید داشتم،مانع میشد که اشتباهاتش را ببینم.به باباش گفته بود؛قهوه خونه نیسن،یه سفره خونه سنتی یه.فرش و تخت های سه چهار نفره گرفت.صد و پنجاه تا قلیون هم خرید.استکان نعلبکی و قاشق چنگال و بشقاب هاش رو،خودم از یکی از مغازه های یافت آباد،به سلیقه خودم خریدم.به فکر دخل و درآمد نبود.پول قلیون خیلی از دوستاش رو حساب نمی‌کرد.به حدی می رسید که خیلی وقت ها حتی پول ذغالش هم در نمی آورد. اما گله و شکایت نمی کرد،همیشه می گفت:((خدا روزی رسونه،خودش برام می رسونه. )) مجید من عادت نداشت به کسی نه بگه.تا اون جایی که می تونست ،هرکاری که ازش میخواستن،انجام می‌داد. یه مرتبه عطیه خواست بره سر کلاس.عادت هم نداشت تنها یا با تاکسی های سر راه بره.زنگ زد به مهرشاد.گفت :نمیتونم بیام.زنگ زد به حسن. گفت:من اصلا تهران نیستم.زنگ زد آژانس که اونجا هم گفتن،بیست دقیقه طول میکشه.کلاسش داشت دیر میشد و چاره ای هم نداشت.گفت بذار شانسم رو امتحان کنم.با این که می دونست مجید برا کاری به کرج میره،ولی بهش زنگ زد. _سلام مجید کجایی؟ _داداش!من کیلومتر ۱۰ جاده مخصوصم. _خب پس من امروز کلاس نمیتونم برم! _صبر کن من خودم می رسونمت. نمیدونم چطور و با چه سرعتی اومده بود که سر ده دقیقه رسید خونه و عطیه رو رسوند سر کلاسش و بعد هم رفت به کارش برسه.به قول قدیمی ها؛مجید خیلی جیگر داشت.از بچگی شرّ و شور بود .پنج شیش سال داشت که آقا افضل موتورش را بیست و پنج هزار تومان فروخت.وقتی مجید فهمید ،بلند شد رفت در خونه خریدار که همسایمون بود.دعوا کرد که موتور افضل بابایی ام را پس بدید.تا یه چند وقتی داستان این موتور ادامه داشت.مجید عشق موتور و ماشین بود،و چه دست فرمونی داشت!اما نمیدونم چرا یه سال طول کشید تا گواهینامه رو بگیره؟البته تا دست فرمون بشه،دو سه تا دسته گل به آب داد.
سفیران ایثار
مجید بربری 🌹قسمت چهل و ششم شهید مدافع حرم مجید قربانخانی 🌟🌟 گواهی نامه رانندگی نداشت.یه روز نشست پش
مجید بربری 🌹قسمت چهل و هفتم شهید مدافع حرم مجید قربان خانی 🌟🌟🌟 سال هشتاد و چهار بود.افضل سمند صفر رو تازه گرفته بود و مجید هم ذوق کرده بود.صبح بلند شد گفت،من ماشین رو از پارکینگ دربیارم.رفت و چند دقیقه بعد،با صورت مثل گچ برگشت. نگران و با صدای لرزون،صدام زد: _مریم کجایی،بیا کارت دارم. _چیه مجید،سر صبحی چی کارم داری؟ صداش را پایین آورد و طوری که به زور می شنیدم،گفت: _مریم!ماشینو له کرده م. _ماشین کی؟خودمون؟ _آره!حالا جواب افضل بابایی رو چی بدم؟ _فدای سرت مجید جون!من گفتم حالا چی شده،خدا رو شکر که خودت سالمی! _افضل بابایی چی؟ _تو بابات رو نشناختی.تا حالا کدوم خرابکاری هات رو،به رخت کشیده؟ پدرش وقتی فهمید،حتی اخم هم نکرد،چه برسه به اوقات تلخی.همیشه هم می گفت:حالا اگه من دعوا درست کنم و جنگ اعصاب راه بندازم،همه چیز درست میشه؟ ضررمون جبران میشه؟نه نمیشه! سال هشتاد و هشت هم یه پرشیا داشتیم که رفت ماشین رو له و لورده کرد.سراسيمه اومد خونه و گفت:مریم،مریم،بدو دو میلیون بهم بده. _مجید چی شده؟چرا اینقدر عجله داری؟پول برا چی میخوای؟ _هیچی،با ماشین داشتم توی اتوبان می رفتم،ماشین لای دو تا کامیون له شد،دو میلیون میخوام تا مثل روز اولش کنم.فقط نمیخوام افضل بابایی بفهمه. _برو بیا تا برات جور کنم. پول را از افضل بابایی گرفتم و بهش دادم،شب ساعت دوازده بود که خنده به لب اومد و گفت:مریم،پاشو بریم‌ پایین کارت دارم. _چی شده مجید؟همین جا بگو،من حال ندارم بیام پائین. صداش رو آورد پایین و گفت:بیا بریم ببینیم ماشین،مثل روز اولش شده یا نه. با هم رفتیم پائین. گفت:ببین مریم،مثل روز اولش شده،افضل می فهمه به نظرت ؟ _نه،متوجه نمیشه. فردای اون روز صبح زود،افضل رفت یه گوسفند برای قربونی خرید.مجید تا گوسفند رو دید،گفت مریم گوسفند برا چیه؟ _من دو میلیون تومن پول،از کجا آوردم؟از بابات گرفتم دیگه. _افضل دعوا کرد؟ _نه مجید جان،از دیشب مدام خدا رو شکر کرده که تو سالمی و یه قطره خون از دماغت نیومده. مجید تا یکی دو ماه آخر عمرش،دست از ادا و شوخی بر نمی‌داشت.
دعای فرج ب نیابت ازشهیدان مصطفے رسول هادے 🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋 ب کانال مصطفے رسول هادے دلها بپیوندید👆
گمنامۍ‌یعنے‌درد... دردے‌شیرین... یعنۍ‌با‌عشق‌یڪے‌شدن...♥️ یعنۍ‌اثباٺ‌اینڪہ‌از‌همہ‌چیزٺ‌براے‌معشوقت‌گذشتے...✨ یعنێ‌فقط‌خدا‌‌را‌دیدے‌و‌رضاۍ‌او‌را‌خواستے‌نہ‌تعریف‌و‌تمجید‌مردم‌را🌱 گمنامے‌یعنۍ‌اگر‌براے‌ خداست‌بگذار‌گمنام‌بمانم...(:" اے‌ڪاش‌همہ‌ۍ‌ما‌گمنام‌باشیم...🥀 کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇 🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋
『بسم‌اللھ‌ِالذی‌خَلقَ‌الحُسَین؏ :)!』
سلام صاحب عزا 🥀 ...السلام‌علیک‌ یامولای‌یاصاحب‌الزمـان...
طلوع خورشید که ملاک صبح بودن نیست خورشید مـا از پشتِ پلکهای "شما" طلوع میکند ...😍 مزین به نگاه شهدا کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇 🦋『@shmostafa_rasol_hadi』🦋
💜✨ . نام: محمدرضاافراز🧔🏻 تاریخ‌تولد: ۱۳‌۴۲/۱/۱‌🧡 تاریخ‌شهادت: ۱۳‌۶۵‌/۴‌/۱۱‌🥀 محل‌شهادت: مهران💔 آدرس‌مزار: گلزارشهدای‌ امامزاده‌چیذرتهران🍃 . یکم فروردین ۱۳۴۲، در شمیرانات چشم به جهان گشود. پدرش حسین و مادرش، سکینه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. یازدهم تیر ۱۳۶۵، در مهران بر اثر اصابت ترکش توپ توسط نیروهای عراقی شهید شد. مزار او در گلزار شهدای چیذر واقع است. ♥️✨ کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇 🦋『@shmostafa_rasol_hadi』🦋