#خاطــره_شهید 🎞
عابدے بیان ڪرد: رفتن بابڪ به صورت یڪدفعه اے بود، یڪ شب من و شهاب ڪشیڪ درمانگاه بودیم ڪہ تلفنۍ بہ ما اطلاع داد ڪہ قرار است امشب اعزام بشوم ڪہ من و شهاب فورا ماشین را روشن ڪردیم و برای خداحافظۍ با او رفتیم سمت سپاه، آنجا تا قبل از اعزام با او صحبت و شوخی ڪردیم و گفتیم:داداش هنوز دیر نشده و می تونی تا هنوز سوار ماشین نشدی از تصمیمت برگردی و...ولۍ واقعا از راهۍ ڪہ انتخاب ڪرده بود مطمئن بودیم و همانجا تقریبا تا۳۰_۲۰ دقیقه قبل از اعزام و خداحافظۍ با او عڪس یادگارے گرفتیم.
#شهید_بابک_نوری
#مصطفی رسول هادی دلها 💔
@shmostafa_rasol_hadi
-------»»♡🌷🌷🌷♡««-------
#خاطره_شهید
با اینکه جانشین فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود ، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید...
یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب میخواند... 📿
آنقدر محو مناجات با #خدا ♥️ بود که متوجه حضورم نشد...
نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم : خب آقاجان ، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم...!
کمی هم استراحت کن شما فرمانده مایی ، باید آماده باشی!✨
لبخندی زد و گفت : خدا به ما به جون بخشیده ، باید جونمون رو فداش کنیم...♥️ جز این باشه رسم آزادگی نیست! :)🌿
⃟🇮🇷#شهید_مصطفے_صدرزاده
#مصطفی رسول هادی دلها 💔
@shmostafa_rasol_hadi
-------»»♡🌷🌷🌷♡««-------
#خاطره_شهید 🎤♥️
زمانی که محمدعلی به دنیا آمد، بعد از چند روز مشکل پیدا کرد...
بیمارستان بستری شد. بیمارستان رفتم!
مصطفے در بخش نوزادان پشت در اتاق نشسته بود ، ازش پرسیدم: مصطفے محمدعلی بهتره؟!
گفت: مامان الحمدلله خیلی بهتر شده✨
ولی من نگران بودم... 💔
مصطفے متوجه نگرانی من شد.
گفت : مامان اینقدر که نگران سلامتی جسمش هستی ، کمی هم برای عاقبت بخیر شدنش دعا کن🍃
بهش گفتم: نگران نباش! قبل از اینکه شما به دنیا بیایی از خداوند خواستم که اگر قرار است نسلی از من به وجود آید ،
که در غیر راهت باشد اصلا به وجود نیاید!
این دعای همیشگی ام بوده ...♥️🖇
بعد از چنددقیقه گفت: مامان چه دعای اساسی ای کردی ، این دعا ریشه ای است ،خیلی حال کردم!😍
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی مادرشهید
@shmostafa_rasol_hadi
ب کانال مصطفی رسول هادی دلها بپیوندید👆
سفیران ایثار
◾️#دلتنگے_شهدایے ✨ دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست... #شهید_مصطفے_صدرزاده @shmostafa_rasol_hadi
◾️#خاطره_شهید ♥️🎙
مصطفے خیلی مبادی آداب بود ...
نسبت به بزرگترها مخصوصا پدربزرگ و مادربزرگ ها🍃✌️🏻
اگر در روز ده بار می رفت خدمت پدربزرگ یا مادربزرگ ،مقید بود دستشون ببوسه و قربون صدقشون بشه♥️
و همیشه می گفت خداوند سایه این بزرگان از ما نگیره که مایه ی خیر و برکت هستند✨
مصطفی از کودکی با پدربزرگش صمیمی بود...
هروقت کوچکترین فرصتی پیش میومد، خدمت بی بی و بابا می رسید🖐🏻🌸
و بهفاطمه ، از کودکی یاد داده بود مثل خودش احترام بذاره به بزرگترها.
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی مادرشهید
@shmostafa_rasol_hadi
ب کانال مصطفی رسول هادی دلها بپیوندید👆
◾️#خاطره_شهید♥️🎙
مصطفے روزی برای عمه اش خوابی تعریف میکند که گویا خواب دیده بوده مسجد ساخته شده...🍃
آن هم با چه عظمتی و آنجا شهید آوردند تابوت را وسط مسجد گذاشتند و از این تابوت نور در آسمان میرود.✨
جالب اینجاست که اولین شهیدی که در این مسجد تشییع شد خود مصطفے بود بعد از او هم سجاد عفتے :)
#شهید_مصطفے_صدرزاده
@shmostafa_rasol_hadi
࿐჻❥⸙💚💚💚⸙❥჻࿐
#خاطره_شهید💚🦋
__________
هر کاری میکرد خدا را در نظر میگرفت😇
اصلا همه جوره با خدا معامله کرده بود و در اکثر کارهایی که قصد انجام داشت استخاره میزد📖
حتی کاری که در ظاهر به نفعش هم بود اگر استخاره بد می آمد انجام نمیداد.🙂🖇
#شهید_مصطفے_صدرزاده
🦋🦋🦋🦋
★᭄ꦿ @shmostafa_rasol_hadi
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
سفیران ایثار
◾️#دلتنگے_شهدایے✨ عطرِ تو که اینجا باشد خوش است حالِ دلم ...♥️🖇 #شهید_مصطفے_صدرزاده 🦋@shmostafa_
◾️#خاطره_شهید🎙✨
بعد از شهادت داداش مصطفے از مادرشهید پرسیدن:
"حالا كه بچه ات شهید شده میخواے چیكار کنے؟"
ایشونم دست گذاشتن روے شونه ی نوه شون و گفتن:
"یہمصطفےدیگہتربیتمےڪنم🖐🏻♥️🖇"
#شهید_مصطفے_صدرزاده
🦋@shmostafa_rasol_hadi
࿐ྀུ✿❥━━━━━━━━━━━🦋
سفیران ایثار
•⊰﷽⊱• میگویند که ابتدای صبح رزق بندگانت را تقسیم میکنی✨ میشود رزق من امروز رفاقتی باشد از جنس شــــ
◾️#خاطره_شهید ♥️🎤
مصطفے براے خودش اصطلاح خاصی داشت:
"ویژه خوری نکنیم"🖐🏻💯
غذا یا هر چیزی که براے ما میفرستادند ، باید اول به نیرو ها می دادند...
بعد به مسئول لجستیک و در نهایت به فرمانده🍃✨
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی #شهید_مرتضی_عطایی ♡
◾️#توصیه_شهید 📝
.══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
◾️#خاطره_شهید 🎙🕊
وقت هایے که گیر مالے برای کار های فرهنگی و پایگاه پیدا می کرد میگفت : "خدا میرسونه!🍃"
خانمش میگفت: "خب خدا از کجا میرسونه؟"
مصطفے هم میگفت : "اگه بپرسی از کجا ، دیگه اسمش توکل نمیشه!💯 کار خدا اما و اگه نداره♥️✨"
#شهید_مصطفے_صدرزاده
مارو به دوستانتون معرفی کنید 👇
.══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
سفیران ایثار
◾️#دلتنگے_شهدایے 🕊🌿 گاهے تمام جمعیت شـهر... همان یڪ نفرے هست که نیست!💔(: #شهید_مصطفے_صدرزاده #شهی
◾️#خاطره_شهید ♥️🎙
مصطفے چه آن زمانی که در بسیج مسجد بود و چه زمانی که به سوریه رفت،
وقتے میخواست با بچههای گروه خودش کاری انجام دهد، از لفظهایی استفاده میکرد که بچهها بخندند و انرژی بگیرند.✨
هیچ وقت لفظهای کتابی و فرماندهی به کار نمیبرد🖐🏻
لفظی را که در جریان عملیات گفته بخاطر ندارم اما با ادا و اصول خاصی به بچهها فرمان حمله داده است...
آن زمانی که پشت بی سیم صحبت میکرده نمیدانسته که پشت بی سیم حاج قاسم هم نشسته است!
مصطفے برایم تعریف کرد: "وقتے از عملیات برگشتیم من خسته بودم.
بچه ها صدایم کردند که حاجی با شما کار دارد. با همان سرو وضع نامرتب وارد اتاق شدم و دیدم که حاج قاسم نشسته است...
بچه ها معرفے ام کردند و گفتند که سید ابراهیم آمده است.🍃
وقتی حاجے متوجه شد که من سید ابراهیم هستم، از جایش بلند شد و همدیگر را بغل کردیم.♥️
بعد گفتند که اصلا فکر نمیکردند که جثه و قیافهام اینطور باشد!
حاج قاسم گفت : "وقتے صدایم را پشت بی سیم شنیده فکر کرده که از آن هیکلیها هستم😅"
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی ♡
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی همسرشهید
..══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
سفیران ایثار
«﷽» در گام اول، باید درون خود شهیدی پروراند که بعد در میدانجنگ، بتوان شهید شد! آری؛ غرق دنیا شد
◾️#خاطره_شهید 🎙🕊
همیشه عادت داشت زیارت عاشورا را آرام بخواند، اما روز های آخر زیارت عاشورا را با صدای بلند می خواند...
انگار که میدانستند روز های آخرش است :)
دو روز قبل از شهادتش با هم داخل ماشین نشسته بودیم.
محرم بود و یک مداحی از جواد مقدم گذاشته بود...🎧🏴
روضه رسید به اینجا که ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم💔
سیدابراهیم هم سرش را تکان داد و با لبخند ، نرم روی سینه اش زد و گفت:
"ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم :)♥️"
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی همرزم شهید
.══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
سفیران ایثار
◾️#دلتنگے_شهدایے ✨ • . قیمتِعبدبھاُفتادندرسجادھاست سنگفرشحرمِدوست زرشبیشتراست!.. #شهید_م
◾️#خاطره_شهید 🎤♥️
یک روز ماست خریدم و نوشابه ، ناهار قیمه داشتیم سر سفره ماست را رو کردم اما نوشابه را پشت سرم قایم کرده بودم...
مصطفے چشمش که به نوشابه ی مشکی کوکاکولا افتاد ناراحت شد.🥤
با دلخوری گفت : "چرا پول تو جیب صهیونیست ها میریزی؟!"
با تعجب پرسیدم : "چی میگی صهیونیست کجا بود؟😕"
به نوشابه اشاره کرد و گفت : " پس این کوکاکولا خریدن چه معنی ای میده؟؟
جز اینه که جیب صهیونیست ها رو پر میکنے؟! من تو خونه توی بطری کوکاکولا و پپسی آبم نمیریزم!"
زدم به شوخی که شاکی تر شد یکی دیگر از بچه ها که ها هم از مصطفے دفاع کرد.🍃
طلبه ی سال اول بودم و در حال و هوای جوانی...
یک بار که کفش زارا پوشیده بودم گفت : "بابا چرا پول مملکت امام زمان عج رو میریزی توی جیب دشمن؟! این کفش ها و مارکا در شان تو نیست!!"
حواسش حتی به مارک شلوار ها هم بود...
میگفت : "اگه حواسمون رو ندیم به اسم مارک و نوشته هاش یه وقت میبینی با اونا به مقدساتمون توهین میکنند🖐🏻💯"
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی دوست شهید
#توصیه_شهید 📝
『𔘓@shmostafa_rasol_hadi𔘓』
❤️⃟⃟🌿
#خاطره_شهید...
#شهید مصطفے صدرزادھ:
کانــال مصطفـــیرسول هــــــادی دلھا💓
@shmostafa_rasol_hadi
╰═━⊰💞🦋🦋🦋💞━═╯