.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#پـــــــارت_نوزدهم🌸/#بـــــــازار🛍
به صاحب کار خودش مرا معرفی کرد و گفت آقا مهدی برادر من است و در خدمت شما بعد ادامه داد: مهدی مثل هادی است، همان طور می توانید اعتماد داشته باشید. من هم دیگر پیش شما نیستم. باید به سربازی بروم.هادی مرا جای خودش در بازار مشغول کرد کار را هم به من یاد داد و رفت برای خدمت. مدت خدمت او به خاطر داشتن سابقه ی بسیجی فعال کم شد. فکر می کنم یک سال در سپاه حفاظت مشغول خدمت بود. از آن دوران تنها خاطره ای که دارم بازداشت هادی بود هادی به خاطر درگیری در دوران خدمت با یکی از سربازان یک شب بازداشت شد.تا اینکه روز بعد فهمیدند حق با هادی بوده و آزاد شد.هادی در آنجا به خاطر امر به معروف با این شخص درگیر شده بود. چند بار به او تذکر داده بود که فلان گناه را انجام ندهد اما بی نتیجه بود. تا اینکه مجبور شد برخورد فیزیکی داشته باشد. بعد از پایان خدمت نیز مدتی در بازار آهن کار کرد. البته فعالیت هادی در بسیج و مسجد زیادتر از قبل شده بود. پی گیری کار برای شهدا و مبارزه با فتنه گران، وقت او را گرفته بود. بعد هم تصمیم گرفت کار در بازار را رها کند!صاحب کار ما خیلی از اخلاق و مرام و صداقت هادی خوشش می آمد. برای همین اصرار داشت به هر قیمتی هادی را پس از پایان خدمت نگه دارد. هادی اما تصمیم خودش را به صورت جدی گرفته بود. قصد داشت به سراغ علم برود میخواست از فرصت کوتاه عمر در جهت شناخت بهتر خدا بهره ببرد.
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید😉
🆔 @safiran_isAr