#شهید_علیرضا_موحد_دانش
بر بالین
#شهید_غلامعلی_پیچک
استجابت آنی دعا:
شهید موحد دانش یکی از خاطراتش را برای یکی از همرزمانش اینگونه تعریف کرده است:
"بعد از عملیات «بازی دراز» با دلی شکسته رو به خدا کردم و گفتم: «پروردگارا ما که توفیق #شهادت نداشتیم، قسمت کن در همین جوانی کعبهات را، حرم رسولت را، غریبی بقیعت را زیارت کنم»
مشغول دعا و درخواست از درگاه پر از لطف خداوند بودم که شهید پیچک آمد دستی به شانهام زد و گفت: «حاج علی، مکه میروی؟» یکدفعه جا خوردم و با تعجب پرسیدم: «چطور مگه؟» خندید و ادامه داد: «برام یک سفر جور شده است اما من به دلیل تدارک عملیات نمیتونم بروم با خود گفتم شاید شما دوست داشته باشید به مکه بروید»
سر به آسمان بلند کردم دلم میخواست با تمام وجود فریاد بکشم: «خدایا شکرت»"
•┈┈••✾ @safiran_shohadaa✾••┈┈•
🌹🌹🌹 🌹🌹🌹
•┈┈••✾ @safiran_shohadaa✾••┈┈•
🔻 #تلنگر
🔹تو مملکتی🇮🇷 که یه روزی پسر بچهای توش بود بنام #غلامعلی_پیچک. مامانش از بقالی سر کوچه واسش بستنی🍦 خرید. پسر بچه بستنیشو تو #آستینش قایم کرد آورد خونه🏡
🔸مامانش میگفت: وقتی رسیدیم خونه رو کرد بهم و گفت: مامان #بستنیم آب شد ولی #دل_بچههای تو کوچه آب نشد❌
🔹حالا آدمای همین مملکت بعضیامون به جایی رسیدیم که عکس غذاها🍱 و نوشیدنیها و لحظه به لحظه سفر و مهمانی و #سفره_یلدا و میوه ی نوبرمون🍉 رو میفرستیم توی اینستا و ... برامون هم فرقی نمیکنه مخاطبمون داراست یا #نداره، گرسنهست😔 یا سیره ...
💥💥 #اندکی_تأمل
#شهید_غلامعلی_پیچک🌷
#شهیدغلامعلیپیچک
#بویعطرمیداد
توی عملیات " مطلع الفجر" تیر خورد به سینه و گردنش
همون جا افتاد و به آسمون پر کشید
درگیری شدید شد و نتونستیم پیکر مطهرش رو برگردونیم
یه هفته بعد بچه ها تصمیم گرفتن جنازه غلامعلی رو برگردونن
به هر سختی بود برگردوندیم
خیلی تعجب آور بود
هر جنازه ای اگه یه هفته زیر آفتاب گرم جنوب بمونه حتما بو می گیره و تغییر میکنه
اما پیکر غلامعلی هیچ تغییری نکرده بود
دقت کردم دیدم بعد از یه هفته ، هنوز از گلوش خون تازه جاری میشه
انگار همین الان شهید شده باشه
خم شدم که صورتش رو ببوسم
خدا شاهده بوی عطر می داد
چه عطر خوشبویی بود....
راوی:(دوست شهید)
#شهید_غلامعلی_پیچک
@safiran_shohadaa