💔
حرف آخر...
شاید کودکانه به نظر برسد اما خوشحالم که در دفاع مقدس نبودم که شرکت کنم‼️
خوشحالم که نامم جزء مدافعان حرم بیبی جان حضرت زینب نرفت‼️
خوشحالم رفقایی نداشتم که با آنها تا صبح پاس بدهم
نماز شب بخوانم... یا مثل شهید جواد محمدی و رفقایش، تا صبح لیچار بگوییم و بخندیم و صبح برویم دنبال رزم و عصر، خبر شهادت یکی از آنها را بشنوم....
خوشحالم که در میدان رزم نبرد تن به تانک دشمن گیر نیفتادم تا ببینم رفقایم جلوی چشمم تکه پاره می شوند‼️
خوشحالم از اینکه تن زخمی و تیرخورده رفقایم روی دستم نمانده و من نتوانم کاری برایشان بکنم و آنها جلوی چشمم جان دهند، بی آنکه بتوانم حتی آبی به لب خشک ترکزدهشان برسانم...
من خدا را شاکرم که از هجر شهدا داغ به جگر دارم ولی... شاکرترم که مرا با داغ جان دادن رفقایم و جاماندن از شهدا امتحان نکرده....
#نسئل_الله_منازل_الشهدا