eitaa logo
🌺سفیران شهدا(موزه شهدای شهرستان ابهر)🌺
438 دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
25 فایل
کانال موزهٔ شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس شهرستان ابهر(شهرداری ابهر) پل ارتباطی @Khademe_shohadai
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ روز ۹ مرداد ۱۳۶۷ روزهای قبل از قطعنامه، اسماعیل خدمت سربازیش توی گردان تخریب لشگر ۱۰ تموم شد و تسویه حساب کرد و به تهران اومد.... هنوز چند روزی نگذشته بود که قطعنامه پذیرفته شد و بعدش هم هجوم مجدد عراق به خاک کشورمان... اسماعیل تا خبردار شد بدون اینکه اعزام بگیره و از طریق مراجع رسمی اعزام بشه بلا درنگ خودش رو به جبهه رسوند اون موقع گردان تخریب خیلی نیازمند بچه های با تجربه ای مثل اسماعیل بود وقتی برای ماموریت مین گذاری برای مقابله با پاتک های دشمن به سمت میرفتیم توی مسیر به اسماعیل گفتم: "اسماعیل خیلی مواظب خودت باش که چیزیت نشه" اون فقط می خندید تا اینکه اسماعیل ترکش بزرگی به پهلوش خورد و به رسید.... پیکر مطهر اسماعیل رو تحویل معراج شهدا دادیم و به سمت مقرمون بر می گشتیم وسط راه یادم اومد که اسماعیل بدون اعزام به جبهه اومده بود و جنگی نگرفته و هیچ اوراق هویتی همراهش نبود زود ماشین رو سر و ته کردیم و برگشتیم معراج و به مسوولین معراج قضیه رو گفتیم و اونها هم سردخونه رو باز کردن و ما مجددا سراغ اسماعیل رفتیم و مشخصاتش رو روی کاغذ نوشتیم تا مبادا مجهول الهویه به عقب بره... یادش بخیر اسماعیل شهید دوم خانواده خوش سیر بود و اخوی اش ابراهیم در کربلای ۵ به شهادت رسیده بود اسماعیل چند روز بعد از عید قربان سال ۶۷ به معراج رفت و جزء آخرین قربانیان تخریب لشگر ۱۰ بود... راوی: کاوه ذاکری شهادت: عملیات دفاع سراسری محل شهادت: پاسگاه زید ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @safiran_shohadaa
درد دل بچه های تفحص با شهدا: براستی کدام یک از ما دیگری را پیدا میکند؟... ما شما را ... یا شما ما را ؟... اصلا کداممان گم شده ایم ؟... ما یا شما ؟ میپندارم... ما #روح گم کرده ایم و شما #جسم... روح مان #تلنگر میخواهد و جسمتان #تفحص .... ما محو در زمانیم و شما محو در زمین... شما در #افلاک و ما در پی #پلاک پس ای شهید... قرارمان باشد: تفحص از ما تلنگر از شما ما بر جسم تان شما با روح مان ... @safiran_shohadaa
‍ پلک شهریور نیمه باز بود که به گشودی. سومِ شهریور ۱۳۲۱، در شهری به همسایگی امامِ مهربانی ها، . نامت را گذاشتند و این سرآغازی شد برای درک بازی هایت. به گمانم تمام احوالاتِ خوبت در سایه سارِ نامِ بلندت، بهتر لمس میشود. همیشه مراقب نگاهت بودی و این کاری کرد که در روزهای نبودنت، کسی نگاه به ندوزد، حتی زمانی که دیوار خانه ریخته بود!! و چه است شهری که مردانش، و سربه زیر باشد. کمی با ما راه بیا، برایمان بگو چه کردی؟ چه گفتی؟ چه خواستی؟ که اجابتش هم صحبتی با حضرت مادر شد؟! بعید میدانم کسی از راه گشایی مادر بی خبر باشد؟! در آن وهم انگیز، میان تلّ های خاکی، با دلی مضطر سر بر گذاشتی و ندا از به گوشَت رسید که از این سو بروید. تو خاصی...! یعنی باید بود که خواهری چون زینب(س)، خود برای بیاید. مگر غیر از این است که فرمود: ما کسانی که برادرمان را می‌کنند تنها نمی‌گذاریم؟ به گمــــانم باید برای پی بردن به رازت، پی به ارتباطت با حسین(ع) برد. تو عجین شده با این خانواده ای. مورد عنایت همچو مادر بی سبب نیست چندین سال هیچ نشانی از تو نداشتیم. رفته رفته شبیه معشوق می‌شود و تو چه خوب شکل مادر شدی. سال‌ها گمنامی و بی‌نشانی... و در آخر سهم ما از تو، یک ، صفحاتی و بادگیری که جسمت را به آغوش داشته. سال‌هاست ، به پاس ۲۵ سال میزبانی از جسمِ نازنینت سرشار از عطر و بوی توست. کمی با ما راه بیا‌‌.، دعایمان کن عبدِ حسین شویم؛ جان برکف برای (ع) و در آخر سر بر دامان حسین چشم از این عالم ببندیم. رسم عاشقی را خوب بلدی، دعا کن گرد قدم‌هایت بر سر و روی ما هم بنشیند. السلام علی الحسین... به مناسبت تولد @safiran_shohadaa