هرسری قابل آن نیست که #بر دارشود
#مردخواهد که دراین قافله سردارشود
حق همین است که درقصه عشاقِ حسین
همچو محسن حججی #میثم تمار شود
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@safiran_shohadaa
@safiran_shohadaa
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
شب جمعه شد و من نوحهگری خواهم کرد
به همان کرببلایت سفری خواهم کرد
لطفی از مادر تو گر که شود شامل من
عاقبت در حرمت رفتگری خواهم کرد
السلام علیک یا اباعبدالله
اللهم الرزقنا کربلا
شبتون معطر به حرم ارباب
صبح به صبح
دستم به روی سینه ام..
می شکافد بر لبم
یک غنچه سبز سلام
السلام علیک یا صاحب الزمان
@safiran_shohadaa
@safiran_shohadaa
آقاجان...
آسمان
غُبار آلود!
زمین
ناخوش احوال...
به گمانم
روز مباداست...
ببار
حضرتِ باران
اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الْفَرَج
@safiran_shohadaa
@safiran_shohadaa
همیشه مۍگفت:
زیباترین شهادت را میخواهم...
یڪبار پرسیدم:
شهادت خودش زیباست
زییاترین شهادت چگونه است...
در جواب گفت:
زیباترین شهادت این است ڪه
جنازهاے هم از انسان باقے نماند...
#شهید_ابراهیمهادۍ
@safiran_shohadaa
@safiran_shohadaa
از شهدای غریب سیران بند چه میدانید؟
شهدایی که با لبِ تشنه، زبانِ روزه، پس از تحمل ماه ها اسارت و شکنجه های وحشیانه توسط گروهک ضد انقلاب به طرز فجیعی به شهادت رسیدند و پس از چند روز، با التماس و تمنای اهالی روستا، ضد انقلاب به روستاییان اجازه داد که این شهدا را در قبری به عمق بیست سانتی متر، غرق در خون و بدون غسل و کفن دفن نمایند.
این شهدا چنان شکنجه و شهید شده بودند که معلوم نبود کدام پیکر برای کدامیک از آن ده نفر است، بنابراین در این منطقه ده مزار مطهر شهید وجود دارد که معلوم است نام این ده نفر چیست اما معلوم نیست کدام قبر برای کدام نام است. ده شهید غریب، ده شهید که در نامداری گمنامند
شهدای غریب سیران بند
@safiran_shohadaa
@safiran_shohadaa
#هویت_حسینی
داشتیم پیکر شهدامون رو
با کشتههای بعثی تبادل میکردیم
که ژنرال حسن الدوری
رئیس کمیته وفات ارتش عراق گفت:
« چندتا شهید هم پیدا کردیم
که تحویلتون می دیم
تا به فهرستتون اضافه کنین»
یکی از شهدایی که عراقی ها
پیدا کرده بودند، پلاک نداشت.
سردار باقرزاده پرسید:
« از کجا می گید این شهید ایرانیه؟
این که هیج مدرکی برای شناسایی نداره!..»
ژنرال بعثی گفت:
«با این شهید یک پارچه قرمز رنگ
پیدا کردیم که روش نوشته بود:
« یا حسیـن شهیـد »
فهمیدیم ایرانیه …
راوی: محمد احمدیان
#شهید_گمنام
#یاد_شهدا_باصلوات
@safiran_shohadaa
@safiran_shohadaa
نیازمابهرحمتخدا
بیشترازنیازمابهآبوهواست ...
شایدبههمیندلیلبایددرآغازهرکاری
ذکـربسماللهالرحمنالرحیـمرابردلوزبان
جـاریکـرد !!
اگـرخدابهمارحمنکندقوانینهستـی
مارالهخواهندکـرد...
همانقوانینـیکه
باعثاستحکـامحیاتندواگـرنباشند
نمیشوددرایندنیـازندگــیکـرد .
استادعلیرضــاپناهیـان
@safiran_shohadaa
@safiran_shohadaa
روز آمدنت
مهر شروع خواهد شد
امروز تنها
اول پاییز است ...
#و_مهر_نام_دیگر_توست
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
داشتم فکر میکردم...
پاییز هم فصل قشنگی است
برایِ آمدنت!
چقــدر مِـهرش به مـهربانیِ تو میآید،
و بارانش به اشکهایِ من
وقتی یاد تو میافتم . . .
#مولانامهدے
@safiran_shohadaa
@safiran_shohadaa
چند جور حس مختلف دارد این روزهای اول #پاییز.
هم خوشحالی وصف نشدنی #بابایی که
دست اولین فرزندش را گرفته؛ دارد می برد مدرسه
هم یک جور #دلتنگی؛ یک جور #ترس؛ یک جور #امید؛
یک جور #تسلیم و یک عالمه #بغض...
آنها که ماهی تنگابی کوچکشان را می برند
تا بیندازند داخل برکه؛ قاطی ماهی های دیگر
بعضی هاشان را می بینی با چشم های خیس
انگار کنی منتظرند تا ماهی کوچکشان برگردد ...
دارم با #آقا صحبت می کنم:
یعنی آن وقت هایی که من از تو
جدا می شوم، تو داری گریه می کنی؟
یا لااقل بغض می کنی؟
آن وقت هایی که منتظری برگردم اما دیر می کنم ...
نمی دانم ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#و_مهر_نام_دیگر_توست
@safiran_shohadaa
@safiran_shohadaa
حسیـــن جان...
هر روز،صبح زود، زیارٺ ڪنم تو را
تا روبروے گنبدتان مےدهم سلام
هرجاڪه صحبٺ ازتو شدوذڪرخیرتو
دستم بہ سینہ،عرض ادب ڪردم،احترام
⚘السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ
⚘وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
⚘وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ
⚘وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن
@safiran_shohadaa
آب گرفتگی قبر حضرت رقیه
عالم بزرگوار مرحوم آیت الله علامه "ملاّ محمّد هاشم خراسانی"* می نویسد:عالم جلیل شیخ محمّدعلی شامی که از جمله علمای نجف اشرف بود به حقیر فرمود:جدّ مادری من، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم الهدی منتهی می شد و سنّ شریفش بیش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیه السلام را در خواب دید که فرمودند:
«به پدرت بگو:به والی بگوید:میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند.»
دختر به سیّد این واقعه راعرض کرد، ولی سیّد از ترس عده ای، به خواب اعتنا ننمود.
شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد.
شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد.
شب چهارم خود سیّد،حضرت رقیّه را در خواب دید که به عتاب فرمودند:چرا والی را خبردار نکردی؟!
سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.
ماجرای آب افتادن قبر حضرت رقیه
صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم.
حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.
سیّد در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند، هی می گفت:
«ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی کنم، می ترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.
سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند.
وقت نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی داشت و بر زانو می نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد. و از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت.
آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه را به سید ابراهیم واگذار کرد.
این قضیه در سال 1242 هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است:«فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب» « آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود.»
پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید.
فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه هستند به گونه ای که هر گاه دست خود را به موضع دردناک بیماری بگذارند فوری آرام می شود و این اثر را از جدّ بزرگ خود به ارث برده اند که این خاصیت، ناشی از نگهداری بدن شریف آن مظلومه به مدت سه شبانه روز است.
این موضوع پیش از این به صورت روضه خوانی از سوی حجت الاسلام سید حسین مؤمنی و حجت الاسلام سید عبدالله فاطمی نیا، در حرم مطهر امام رضا(ع) خوانده شده و مورد تأیید علما نیز قرار گرفته است.
@safiran_shohadaa
@safiran_shohadaa
#مهدے_جان
🍁گاهى گریهام مےگیرد
از اینکه مردم شهر چقدر راحت بدون تو
میخندند
و گاهے میخندم به گریههایے که آنان به
پاى غیر تو میکنند... 🍁
#ارسالی
#شبتونمهدوی
@safiran_shohadaa
شهادت بزرگ مرد مناجات،
سید سجده کننده آل طه،
امام عابدان و عارفان،
امام زين العابدين (ع)
بر محبین آن حضرت
تسلیت باد!
@safiran_shohadaa