مثلا برید به رئیس دانشگاه یا مدرسه یا
هر جایی که برا خودش مدیر داره
یه حرفی بهش بزنید
اگه همین جوری قبول کرد و اجرا کرد
ایشون اصلا مدیر نیست❌
بی خود ایشون را گذاشتن تو این مسئولیت
یا برعکسش اگه کسی همین جور الکی
حرف شما رو رد کرد و گذاشتتون کنار
ایشونم مدیر نیست😒
اما یه مدیر خوب وقتی حرف شما رو بشنوه
اولین چیزی که به شما میگه
میگه 👈 بزار بررسی کنم
تو روایت هم هست می فرماید
👈 اذا تفقه الرفیع تواضع
بعضی از ما فکر می کنیم تواضع کردن ینی این که
دست به سینه بزاریم و جلو طرف مقابل خم و راست بشیم😏
نمیدونم هی کله اش رو مقابل ایشون بیاره پایین
نه این تواضع نیست❌
بلکه تواضع این هست که اگه یه مقام و منصبی داری
اگه حرفی چیزی بهت گفتن بشینی قشنگ بررسی کنی👌
اگه بررسی نکنی داری تکبر می ورزی😢
همین که میگی صبر کن یکم بررسی کنم
این قدم فوق العاده ای است در مدیریت خود😍
و مبارزه با هوای نفس
👈 چیزی جز مدیریت خود نیست
مبارزه با گرایش های بی ارزش
چیزی جز مدیریت با خود نیست❌
و مدیریت خود به این معنا نیست که
ما مقابل لذت به طور مطلق بایستیم😖
نه،
بلکه باید برنامه ریزی کنیم تا به بالاترین لذت ها برسیم😍
صلی الله علیک یا اباعبدالله
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
سفیران محرم
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۲۰۹ *═✧❁﷽❁✧═* صمد گفت:《باباجان چند بار بگویم. تنها جنا
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۲۱۰
*═✧❁﷽❁✧═*
پدرشوهرم دیگر چیزی نگفت🤐 اما شب 🌃رفت خانه آقا شمس الله، گفت: «می روم به بچه هایش سری بزنم.»
بچه ها که دیدند صمد آن ها را به بازار نبرده، ناراحت شدند😔صمد سربه سرشان گذاشت. کمی با آن ها بازی کرد و بعد نشست به درسشان 📚رسید. به خدیجه دیکته گفت و به معصومه سرمشق📝 داد. گوشه ای ایستاده بودم و نگاهش می کردم. یک دفعه متوجه ام شد. خندید 😁و گفت: «قدم😍 امروز چه ات شده. چشمم نزنی! برو برایم اسپند دود کن😅»
گفتم: «حالا راستی راستی می خواهی بروی⁉️»
گفت: «زود برمی گردم؛ دو سه روزه. بابا ناراحت است. به او حق بده. داغ دیده است. او را می برم تا لب اروند؛ جایی که ستار شهید🌷 شده را نشانش می دهم و زود برمی گردم.»
به خنده گفتم: «بله، زود برمی گردی😏»
خندید و گفت: «به جان قدم، زود برمی گردم. مرخصی گرفته ام. شاید دو سه روز هم نشود. حالا دو تا چای ☕️بیاور برای حاج آقایتان. قدر این لحظه ها را بدان😍»
فردا صبح🌄 زود پدرشوهرم آمد سراغ صمد. داشتم صبحانه آماده می کردم. گفت: «دیشب خواب ستار را دیدم😢 توی خواب کلافه بود. گفتم ستار جان! حالت خوب است⁉️ سرش را برگرداند و گفت من صمدم. رفتم جلو ببوسمش😘، از نظرم پنهان شد.»
بعد گریه😭 کرد و گفت: «دلم برای بچه ام تنگ شده. حتماً توی خاک دشمن کنار آن بعثی های کافر👹 عذاب می کشد. نمی دانم چرا از دستم دلخور❣ بود؛ حتماً جایش خوب نیست.»
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
🌸💫🌸💫
#سوره مبارکه ی غافر آیه ۵۵
🌻بسم الله الرحمن الرحیم🌻
👈فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ
لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ
وَالْإِبْكَارِ .
👌پس (ای پیامبر!) صبر و شكیبایی
پیشه كن كه وعده خدا حقّ است، و
برای گناهت استغفار كن، و هر صبح و
شام تسبیح و حمد پروردگارت را بجا
آور!
💫🌸💫🌸
🍂 #سلام_امام_زمانم
🧡ای مظهر رحمت و عطا و برکات
🍂سرچشمه ی فیض و قبله گاه حاجات
🧡ای حجت ثانی عشرای مهدی جان
🍂بر طلعت زیبای تو دائم صلوات
🧡اللّهُمَّصَلِّعَلي
🍂مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🧡وَعَجِّلفَرَجَهُــم
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
✍ #نکات_دعای_عهد 22
«عاشق دیدار یار»💕
💠وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ؛خداوندا! به من نشان بده آن درخشش هدایت کننده و آن سفیدی پیشانی ستوده شده را و سرمه فرما، چشم نظر کننده مرا به نظری از من به سوی او...
🌟 «کحل ناظر به نظر به آن حضرت » یعنی آن حضرت را به دیده بصیرت مشاهده کنم و بشناسم طوری که این دیدار باعث شادی من بشه و گرنه صرفا دیدن ظاهری او، ثمری نخواهد داشت.
⭕️ برای دست یافتن به این دیدار به چشم بصیرت، آدم باید چشمی همجنس چشم آن حضرت پیدا بکنه، که با چشم او، او را ببیند و بشناسد والا این دیدار میسر نمی شود
⚠️ در حقیقت می خوایم خود آقا دلیل این شناخت باشند نه آنکه غیر او وسیله شناخت ایشان بشه. چون خود اون #غیر، حجاب بین حضرت و شخص هست.
💎و البته این همجنس بودن، بستگی به میزان !پاکی طینت و خلوص اعمالمون" داره، و گر نه ظاهر سازی هیچ فایده ای نداره...
🔰و از اینجا معلوم میشه که این درخواست هم میتونه فقط یک ادعا باشه و میزان درستی و نادرستی این ادعا، #ظهور آن حضرت هست که مشخص می کنه چقدر درخواستمون حقیقت داره وگرنه اگر به ادعا باشه هر کسی می تونه ادعا بکنه....