eitaa logo
سفیران فاطمیه
1.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
81 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 بزرگتــــــــرین فرج... 🌕 آقا امام سجاد علیه‌السلام: «اِنْتِظَارُ اَلْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ اَلْفَرَجِ» انتظار فرج، خود بزرگتــــرین فرج است! 🌕 رسول خدا صلی الله علیه و آله: «أفضَلُ العِبادَةِ إنتِظارُ الفَرَجِ» بهترین عبادت، انتظار فـــــرج است!! «أفْضَلُ‏ أَعْمَالِ‏ أُمَّتِي‏ انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» بهترین اعمال امت من، انتظار فــــرج از جانب خدای عزوجل است. 📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲ 📗کمال الدين، ج ۱، ص ۲۸۷ 📗تفسير نورالثقلين، ج ۱، ص ۴۷۴ 📗عوالم العلوم، ج ۱۵، ص ۲۵۸ 📗نوادر الأخبار، ج ۱، ص ۲۵۰ 📗إثبات الهداة، ج ۲، ص ۸۹ 📗الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۱۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۲۷۳ *═✧❁﷽❁✧═* پایان هر دو وضعیت را ارزیابی کردیم؛یا
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۲۷۴ *═✧❁﷽❁✧═* روز🗓 هفتم عراقی ها برای اطمینان از اینکه ما از قبل غذایی با نانی ذخیره نکرده باشیم وارد سلول شدند.یادشان رفته بود آن سلول آنقدر موش 🐭دارد که فرصت ذخیره ی یک تکه نان 🥓را به هیچ کس نمی دهند سلول را تفتیش کردند ولی چیزی پیدا نکردند و رفتند🚶‍♂ روز دهم از راه رسیده بود.قوای جسمانی مان آنقدر تحلیل رفته بود که به سختی به دیوار ضربه می زدیم و خبر سلامتی خودمان را به همسایه ها می دادیم.سرمان سنگین شده بود و دیگر نمی توانستیم نماز را ایستاده بخوانیم ❌نمازمان را نسشته می خواندیم .به سجده که می رفتیم وقتی سر از سجده بر می داشتیم ،سلول دور سرمان می چرخید.تصمیم گرفتیم😇 برای اینکه انرژی کمتری مصرف کنیم،کمتر با یکدیگر حرف بزنیم یا کمتر ضربه بزنیم .ما که همه ی حرف ها را زده بودیم و با هم اتمام حجت کرده بودیم 👌اما از اینکه حالمان روز به روز بدتر می شد و عراقی ها هیچ واکنشی به وضعیت ما نشان نمی دادند احساس بدی داشتیم 😞هرچند از این قوم انتظاری جز این نمی رفت. روز یازدهم تصمیم گرفتیم نمایش یک تراژدی را بازی کنیم و هر کدام عهده دار نقشی شدیم تا شرایط را وخیم تر از آنچه هست جلوه دهیم و از این طریق واکنش را بسنجیم🤔 مریم در نقش یک بیهوش به زمین افتاد و ما دورش را گرفتیم و با نفس هایی که تا آن زمان در قفسه ی سینه ذخیره کرده بودیم شروع به جیغ و فریاد🗣 کردیم:وای یا حسین ،یا ابوالفضل ،مریم موت ،مریم موت .)مریم مرد،مریم مرد)حلیمه به سرو صورت خودش می زد . و فاطمه چنان فریاد می زد🗣 که خود من هم یادم رفت داریم فیلم بازی می کنیم.احساس کردم واقعا مریم مرده و هرچه می توانستم جیغ 😫و داد کردم. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۰ کسی که خواهان عزت است باید از خداوند بخواهد. زیرا تمام عزت برای خداست. و سخنان پاکیزه به سوی او صعود می کند وعمل صالح آن را بالا می برد.
••|💙🦋|•• "انتظار" یعنی🍃 "عطر نرگس"در هوا سر میکشد..🌸 "انتظار" یعنی *قلب عاشق* سوی او پر میکشد... "انتظار" یعنی *روشن از رویش* بگردد این جهان... "انتظار" یعنی🍃 "منتظر" مهدی صاحب زمان" عج بودن🌸 * اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
🌹 سهم #روز هشتاد_ویکم : نامه ۳۱ #نهج_البلاغه ، بند ۸ تا بند ۱۰ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 #نامه۳۱ : نامه به
🌹 سهم هشتاد_ودوم : نامه ۳۱ ، بند ۱۱ تا بند ۱۳ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 ۳۱ : نامه به امام حسن مجتبی (علیه السلام ) 1⃣1⃣ شرائط اجابت دعا 🔻و از گنجينه های رحمت او چيزهایی را درخواست كن كه جز او كسی نمی تواند عطا كند، مانند عمر بيشتر، تندرستی بدن و گشايش در روزی. سپس خداوند كليدهای گنجينه های خود را در دست تو قرار داده كه به تو اجازه دعا كردن داد، پس هر گاه اراده كردی ميتوانی با دعا درهای نعمت خدا را بگشایی تا باران رحمت الهی بر تو ببارد. هرگز از تأخير اجابت دعا نا اميد مباش، زيرا بخشش الهی به اندازه نيّت است، گاه در اجابت دعا تأخير می شود تا پاداش درخواست كننده بيشتر و جزای آرزومند كاملتر شود، گاهی درخواست میكنی امّا پاسخ داده نمی شود، زيرا بهتر از آنچه خواستی به زودی يا در وقت مشخّص به تو خواهد بخشيد، يا به جهت اعطاء بهتر از آنچه خواستی دعا به اجابت نمی رسد، زيرا چه بسا خواسته هایی داری كه اگر داده شود مايه هلاكت دين تو خواهد بود، پس خواسته های تو به گونه ای باشد كه جمال و زيبایی تو را تأمين و رنج و سختی را از تو دور كند، پس نه مال دنيا برای تو پايدار و نه تو برای دنیا باقی خواهی ماند. 2⃣1⃣ ضرورت ياد مرگ 🔻پسرم بدان تو برای آخرت آفريده شدی نه دنيا، برای رفتن از دنيا، نه پايدار ماندن در آن برای مرگ، نه زندگی جاودانه در دنيا كه هر لحظه ممكن است از دنيا كوچ كنی و به آخرت در آیی. و تو شكار مرگی هستی كه فرار كننده آن نجاتی ندارد و هر كه را بجويد به آن می رسد و سرانجام او را می گيرد. پس از مرگ بترس نكند زمانی سراغ تو را گيرد كه در حال گناه يا در انتظار توبه كردن باشی و مرگ مهلت ندهد و بين تو و توبه فاصله اندازد، كه در اين حال خود را تباه كرده ای. پسرم فراوان به ياد مرگ باش و به ياد آنچه كه به سوی آن ميروی و پس از مرگ در آن قرار ميگيری. تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باش، نيروی خود را افزون و كمر همّت را بسته نگه دار كه ناگهان نيايد و تو را مغلوب سازد. مبادا دلبستگی فراوان دنيا پرستان، و تهاجم حريصانه آنان به دنيا تو را مغرور كند، چرا كه خداوند تو را از حالات دنيا آگاه كرده و دنيا نيز از وضع خود تو را خبر داده و از زشتيهای روزگار پرده برداشته است. 3⃣1⃣ شناخت دنيا پرستان 🔻همانا دنيا پرستان چونان سگهای درنده عو عو كنان، برای دريدن صيد در شتابند، برخی به برخی ديگر هجوم آورند و نيرومندشان ناتوان را ميخورد و بزرگترها كوچكترها را. و يا چونان شترانی هستند كه برخی از آنها پای بسته و برخی ديگر در بيابان رها شده كه راه گم كرده و در جادّه های نامعلومی در حركتند و در وادی پر از آفتها و در شنزاری كه حركت با كندی صورت می گيرد گرفتارند نه چوپانی دارند كه به كارشان برسد و نه چراننده ای كه به چراگاهشان ببرد. دنيا آنها را به راه كوری كشاند. و ديدگانشان را از چراغ هدايت بپوشاند، در بيراهه سرگردان و در نعمتها غرق شده اند كه نعمتها را پروردگار خود قرار دادند. هم دنيا آنها را به بازی گرفته و هم آنها با دنيا به بازی پرداخته و آخرت را فراموش كرده اند. اندكی مهلت ده، بزودی تاريكی بر طرف می شود، گويا مسافران به منزل رسيده اند و آن كس كه شتاب كند به كاروان خواهد رسيد. پسرم بدان آن كس كه مركبش شب و روز آماده است همواره در حركت خواهد بود، هر چند خود را ساكن پندارد و همواره راه می پيمايد هر چند در جای خود ايستاده و راحت باشد. ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 💚💛 ✅دعایی که در زمان غیبت باید بسیار خوانده شود 🔅اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، 🔅فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، 🔅 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ، 🔅فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، 🔅 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم 🔅تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ 💎 دعای غریق 💎 ♡💟دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان💟♡ 🔅یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ🔅 🔺یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ 🔺 🔅 ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک🔅 《🚩انهم یرونه بعیداونراه قریبا🚩》 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 خدا ڪند پاڪ بشومـــ.... پاڪ بمانمـــ..... وپاڪ شهید شومــ..... شہادت لیاقت مےخواهد.... خداوندا وقتے بہ نماز مےایستم من تو را مےخوانمــ یا تو مرا؟... خدا ڪند این خواستنها دو طرفہ باشد.... خدا کند شهید شویمـــ.... اگر شهید نشویمـــ .... مـــیــمیـــریـــمــــ.... و چہ دردے از این بیشتر.... فرازے از مناجات شهید مڪرمے التماس دعای شہادت ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
🏝بر سکونت مداوم خزان در جهان ما بنگرید ای طراوت نرگس‌زارها، که ما عمری است بر شاخساران قلبمان جز فراق و اندوه و چشم‌به‌راهی ، نروییده است... بازآیید ای ترنم رویش ... بازآیید و بهاران را یادمان بیاورید🏝 ⚘حَتَّى وَالَيْتُ وُلاَةَ أَمْرِكَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ عَلِيّاً وَ مُحَمَّداً تا آنكه من به هدايتت دوستدار واليان امر تو شدم كه آن واليان امر امير المؤمنين على بن ابى طالب است و حسن و حسين و على و محمد⚘ 📚مفاتیح الجنان، دعای عصر غیبت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ... 📖 در خشکی و دریا به سبب اعمال زشتی که مردم به دست خود مرتکب شدند، فساد و تباهی نمودار شده است. 🔆 فرازی از
🔺 عقب افتادن امر فرج از عصیان‌ست... 🔹 آسمان درتب و تاب غزل باران‌ست و زمین تاول چرکین شده‌ی طغیانست 🔸 فتنه،آمیز شده سینه‌ی خاک از آدم نسل حواست که در جامعه‌ها عریانست 🔹 چاره ای نیست برای دل پردرد زمان و بلاهای عظیمی،ست که در جریانست 🔸 گفته بودند حدیثی که در این دوره‌ی بد آنچه سخت است نگه داشتن ایمان‌ست 🔹 دامن‌خاک شد آلوده به خون،حضرت‌نوح توکجایی که جهان منتظر طوفان‌ست 🔸 ای پس‌انداز خدا دست زمین تنگ شده وسعتی نیست برایش همه جازندان‌ست 🔹 بی تو انگار نفسها همه مسموم شده زندگی بی تو جگرسوزترین تاوان‌ست 🔸 من به‌تقصیر خودافتادم ازاین‌در محروم عقب افتادن امر فرج از عصیان‌ست 🔹 رنگ رخساره خبر می‌دهد از سِرّ دورن دل تفدیده عجب در عطش باران‌ست 📜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۲۷۴ *═✧❁﷽❁✧═* روز🗓 هفتم عراقی ها برای اطمینان از این
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۲۷۵ *═✧❁﷽❁✧═* در 🚪را باز کردند و دیدند بله مریم بیهوش افتاده و ما هم می گوییم که مرده است و حلیمه هم هنوز به سر و صورت خودش می زند .عراقی ها اولین کاری که کردند پای👣 مریم را کشیدند تا اورا بیرون ببرند .وقتی مریم دید که قرار است روی دست نامحرمان قرار گیرد یکباره بلند شد و نشست 😒مریم نمی خواست حتی مرده اش هم دست عراقی ها بیفتد.با بلند شدن او اوضاع به هم ریخت و نمایش برملا شد.سرباز بعثی لگد به پهلوی مریم زد و فحش داد😖 و رفت. لگدی که رنگ پستی و حماقت داشت. آنها رفتند و ماندیم و ادامه ی اعتصاب غذا 🍲آهنگ صدای اعلام روز اعتصاب مان هر روز ضعیف تر می شد.دیگر فقط می توانستیم به هر دو دیوار سلام✋ بفرستیم و همسایه هامان را از نگرانی بیرون آوریم .بوی همان غذای »تمن مرگ«ظهر که به سختی آن را می خوردیم دهانمان را آب می انداخت و دل❤️ و روده مان را به هم می ریخت .در این بی غذایی نمی دانم موش ها 🐭چه می خوردند.آنها هم کمتر توی دست و پایمان ظاهر می شدند. مثل شمعی 🕯که در پناه باد می سوزد تا به انتها برسد و محو شود به خاموشی نزدیک می شدیم و شاهد زوال یکدیگر بودیم.فقط گاهی برای روحیه دادن لبخند😊 رضایتی به هم هدیه می کردیم .آرام آرام به درون متمایل شده بودیم.به معده ای که از صدا افتاده بود و قلبی💔 که مثل سندان برسینه می کوبید و نفس هایی که تند تند از پی هم می امدند از ترس اینکه جا بمانند و نفس دیگری در کار نباشد. یک روز در حالی که هر چهار نفر بی حال و بی رمق در گوشه ای در سکوت مطلق به نشانه ی همدلی ❤️می گرفتیم اما توان فشردن نداشتیم باز هم صدای چرخش خشمگین کلید🔑 در قفل های آهنی نگاه مان را به سمت در چرخاند.علی رغم همیشه که می ایستادیم و حتی چند روز پیش که فیلم مرگ💀 را بازی کردیم،دیگه توان هیچ حرکت و تکانی را نداشتیم .نکبت وارد سلول شد و با صدایی خشمگین تر از همیشه گفت: -معصومه ،مریم طالب. این بار ما دو نفر را صدا🗣 زدند.به سختی تکان خوردیم و با نگاه گنگ از فاطمه و حلیمه جدا شدیم .نگاه هایمان👀 نمی گذاشت از هم دل بکنیم اما امیدوار بودیم اعتصاب غذایمان🍲 نتیجه داده باشد و رئیس زندان بخواهد با ما مذاکره کند.بی هیچ کلامی از هم جدا شدیم .پشت سر ما با مقداری فاصله حلیمه را هم با یک سرباز👨‍🏭 دیگر آوردند . ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد...👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا