eitaa logo
سفیران حجاب
1.4هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2هزار ویدیو
75 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3 خادم کانال: @takhribchi313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و بیست و پنجم ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 : این سخنرانی در شهر کوفه در دوران زمامداران آن حضرت ایراد شد. 1⃣ فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) 🔻اصحاب و ياران حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) كه حافظان اسرار او می باشند، می دانند كه من حتی برای يك لحظه هم مخالف فرمان خدا و رسول او نبودم. بلكه با جان خود پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) را ياری كردم، در جاهایی كه شجاعان قدمهايشان می لرزيد و فرار می كردند، آن دليری و مردانگی را خدا به من عطا فرمود. 2⃣ در سوگ پيامبر رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) 🔻رسول خدا در حالی كه سرش بر روی سينه ام بود قبض روح گرديد و جان او در كف من روان شد و آن را بر چهره خويش كشيدم. متصدّی غسل پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) من بودم و فرشتگان مرا ياری می كردند، گويا در و ديوار خانه فرياد می زد. گروهی از فرشتگان فرود می آمدند و گروهی ديگر به آسمان پرواز می كردند. گوش من از صدای آهسته آنان كه بر آن حضرت نماز می خواندند پر بود، تا آنگاه كه او را در حجره اش دفن كرديم. چه كسی با آن حضرت در زندگی و لحظات مرگ از من سزاوارتر است؟ پس مردم با دل بينا حركت كنيد و نيّت خويش را در جهاد با دشمن راست بداريد، سوگند بخدایی كه جز او خدایی نيست، من بر جادّه حق می روم و دشمنان من بر پرتگاه باطلند، می گويم آنچه را می شنويد و برای خود و شما از خدا طلب آمرزش دارم. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 : بعثت پيامبر و تحقير دنيا 🔹هشدار از غفلت زدگی 🔻خداوند هنگامی پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) را مبعوث فرمود كه نه نشانه ای از دين الهی برپا و نه چراغ هدايتی روشن و نه راه حقی آشكار بود. ای بندگان خدا! شما را به ترس از خدا سفارش می كنم و از دنياپرستی شما را می ترسانم، زيرا دنيا خانه ای ناپايدار و جايگاه سختی و مشكلات است. ساكنان دنيا در حال كوچ كردن و اقامت گزيدگانش به جدایی محكومند، مردم را چنان می تكاند كه باد سخت كشتی را در دل درياها می لرزاند، برخی از آنان در دل آب مرده و برخی ديگر بر روی امواج جان سالم به در برده و بادها با وزيدن آنها را به اين سو و آن سو می كشاند و هر جا كه خواهد می برد، پس آن را كه در آب می ميرد نمی توان گرفت و آن را كه رهاشده، به سوی مرگ می رود. ای بندگان خدا ! هم اكنون عمل كنيد كه زبانها آزاد و بدنها سالم و اعضا و جوارح آماده اند و راه بازگشت فراهم و فرصت زياد است، پيش از آنكه وقت از دست برود و مرگ فرا رسد، پس فرود آمدن مرگ را حتمی بشماريد و در انتظار آمدنش بسر نبريد. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄
🌼 عالمی را پرسیدند: خوب بودن را کدام روز بهتر است؟ عالم فرمود: یک روز قبل از مرگ. دیگران حیران شدند و گفتند: ولی زمان مرگ را هیچ کس نمی داند عالم فرمود: پس هر روز زندگی را روز آخر فکر کن و خوب باش شاید فردایی نباشد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸ابراهیم در هر سه وعده روی بلندی می ایستاد و اذان می گفت. همیشه با پخش نوای ملکوتی اذان ابراهیم، گلوله باران دشمن شدت می گرفت. نمی دانم از چه چیزی وحشت داشتند؟! یادم هست یک روز، در کنار اصغر وصالی و ابراهیم و چند نفر از نیروها نشسته بودیم. 🌱شخصی به ابراهیم اعتراض کرد که چرا در هر موقعیتی، حتی زمانی که در محاصره هستیم اذان می گویی؟! آن هم با صدای بلند و در مقابل دشمن! این سۇال در ذهن بساری از افراد بود. اما شاید جرئت نمی کردند بیان کنند. همه منتظر جواب شدند. 🪷ابراهیم کمی فکر کرد و چند جمله بیشتر نگفت. تمام افراد جواب خودشان را گرفتند. ابراهیم گفت: مگه توی کربلا امام حسین (علیه‌السلام) محاصره نشده بود؟ چرا اذان گفت و درست در جلوی دشمن نماز خواند!؟ بعد مکثی کرد و گفت: ما برای همین اذان و نماز با دشمن میجنگیم. 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شادی روح مطهر امام راحل وشهدا🌷 صلوات 🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخنان تند حجت الاسلام پناهیان علیه عاملان اصلی بی بندوباری 🔹بی شرف و رذل آن سیاستمداری است که بخاطر انتخابات وعده بی بندوباری می دهد! در تمام دنیا ریشه بی بندوباری سیاسی است!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ فتنه اردیبهشت! قرار است بعد از عید چه اتفاقی بیفتد؟ 🔻بررسی‌ روند اتفاقات اخیر نشان میدهد در ادامه جنبش زن، زندگی، آزادی اکنون نوبت عنکبوت مقدس است؛ 🔻با شدت پیدا کردن برنامه گسترش برهنگی با گرم شدن هوا، فتنه بعدی تحریک برخی افراد احمق به ظاهر متدین و عصبانی کردن آنها برای کشاندن آنها به کف خیابان است. ❌ دیدن این کلیپ به همه توصیه میشه
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شادی روح مطهر امام راحل وشهدا🌷 صلوات 🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
mojir_samavati.mp3
6.41M
🎧دعای مجیر ایام البیض قرائت شود(سیزده، چهارده، پانزده رمضان) 🎤 حاج مهدی سماواتی به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
‍ 🌷 – قسمت 106 ✅ فصل نوزدهم 💥 برادرها، خواهرها، پدر، مادرش و حاج‌آقایم دورتادور تابوت حلقه زدند. دلم ‌می‌خواست شینا پیشم بود و توی بغلش گریه‌ می‌کردم. این اواخر حالش خوب نبود. نمی‌توانست از خانه بیرون بیاید. جایی کنار صمد برای من و بچه‌ها نبود. نشستم پایین پایش و آرام گریه کردم و گفتم: « سهم من همیشه از تو همین قدر بود؛ آخرین نفر، آخرین نگاه. » 💥 پدرشوهر و مادرشوهرم بی تابی ‌می‌کردند. از شهادت ستار فقط دو ماه گذشته بود. این دومین شهیدشان بود. برادرهای صمد تابوت را برداشتند و گذاشتند توی آمبولانس. خواستم سوار ‌آمبولانس بشوم، نگذاشتند. اصرار کردم اجازه بدهند تا باغ‌بهشت پیشش بنشینم. می‌خواستم تنهایی با او حرف بزنم، نگذاشتند. به زور هلم دادند توی ماشین دیگری. آمبولانس حرکت می‌کرد و ما دنبالش. 💥 صمد جلوجلو می‌رفت، تند تند. ما پشت سرش بودیم، آرام و آهسته. گاهی از او دور می‌‌شدیم. گمش می‌‌کردیم. یادم نمی‌‌آید راننده چه کسی بود. گفتم: « تو را به خدا تندتر بروید. بگذارید این دم آخر سیر ببینمش. » راننده، آمبولانس را گم کرد. لحظه‌ی آخر هم از هم دور بودیم. دلم تنگ بود. یک عالمه حرف نگفته داشتم. می‌‌خواستم بعد از نه سال، حرف‌های دلم را بزنم. می‌‌خواستم دلتنگی‌هایم را برایش بگویم. بگویم چه شب‌ها و روزها از دوری‌اش اشک ریختم. می‌‌خواستم بگویم آخرش بدجوری عاشقش شدم. ادامه دارد...
‍ 🌷 – قسمت 107 ✅ فصل نوزدهم 💥 💥 به باغ‌بهشت که رسیدیم، دویدم. گفتم: « می‌‌خواهم حرف‌های آخرم را به او بگویم. » چه جمعیتی آمده بود. تا رسیدم، تابوت روی دست‌های مردم هم به حرکت درآمد. دنبالش دویدم. دیدم تابوت آن جلو بود و منتظر نماز. ایستادم توی صف. بعد از نماز، صمد دوباره روی دست‌ها به حرکت درآمد. همیشه مال مردم بود. داشتند می‌بردندش؛ بدون غسل و کفن، با همان لباس سبز و قشنگ. گفتم: « بچه‌هایم را بیاورید. این‌ها از فردا بهانه می‌‌گیرند و بابایشان را از من می‌خواهند. بگذارید ببینند بابایشان رفته و دیگر برنمی‌‌گردد. » 💥 صدای گریه و ناله باغ‌بهشت را پر کرده بود. تابوت را زمین گذاشتند. صمد من آرام توی تابوت خوابیده بود. جلو رفتم. خدیجه و معصومه را هم با خودم بردم. من که این‌قدر بی تاب بودم، یک‌دفعه آرام شدم. یاد حرف پدرشوهرم افتادم که گفت: « صمد توی وصیت‌نامه‌اش نوشته به همسرم بگویید بعد از من زینب‌وار زندگی کند. » 💥 کنارش نشستم. یک گلوله خورده بود روی گونه‌ی سمت چپش. ریش‌هایش خونی شده بود. بقیه‌ی بدنش سالم‌سالم بود. با همان لباس سبز پاسداری‌اش آرام و آسوده خوابیده بود. صورتش مثل آن روز که از حمام آمده بود و آن پیراهن چهارخانه‌ی سفید و آبی را پوشیده بود، قشنگ و نورانی شده بود. » 💥 می‌خندید و دندان‌های سفیدش برق می‌زد. کاش کسی نبود. کاش آن جمعیت گریان و سیاه‌پوش دور و برمان نبودند. دلم می‌‌خواست خم شوم و به یاد آخرین دیدارمان پیشانی‌اش را ببوسم. زیر لب گفتم: « خداحافظ. » همین. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۲ آیه ای از قرآن کریم ❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️ 👈جهاد کبیر شاخصه انقلابی گری 👈 نرمش نداشتن نسبت به دشمنان ( جهاد کبیر) "فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ(8/قلم) وَدُّواْ لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ(9) وَ لَا تُطِعْ كلُ‏َّ حَلَّافٍ مَّهِينٍ(10) پس از دروغگویان اطاعت مكن (8)." آنان همين را مى‏خواهند كه تو نرمش كنى و آنها هم با تو نرمش کنند و نيز هر فرومايه عيب‏جو كه براى هر حق و باطلى سوگند مى‏خورد اطاعت مكن برداشت: ۱. دشمنان گام اول نرمش را از شما می خواهند ۲.اگر نرمش به خرج دادید وعقب نشینی کردید آنان نیز گامی هرچند اندک انجام میدهند ۳. به دشمنان امتیاز ندهید؛حتی اگر آنهابا دادن امتیاز به شما چراغ سبز نشان دادند ۴. سازش با دشمن همان و اطاعت از آنان همان ۵. اگر نرمش به خرج دادید وبه آنها متمایل شدید ازجانب خدا هیچ یار ویاوری به شما نمیرسد َ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ (120/بقره) اگر هوى و هوس هاى آنان را پيروى كنى بعد از آن علمى كه روزيت شد، آن وقت از ناحيه خدا نه سرپرستى خواهى داشت و نه ياورى❌
🌼💎🌼 🌼السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّینَ 💎سلام بر تو ای فرزند امامان هدایتگر! سلام بر تو و بر روزی که واژه واژه، هدایت را معنی میکنی برای قلب‌های تشنه هدایت... 📙صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. 🌼💎🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
31.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیت الله مجتهدی ره شرح مختصر دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان.....
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و بیست و ششم ┄═❁🍃❈🌹🍃🌹❈🍃❁═┄ 📜 : در ستايش خدا و پيامبر 1⃣ نشانه های آشكار الهی 🔻ستايش خداوندی را سزاست كه نشانه های قدرت و بزرگی و عظمت خود را چنان آشكار كرد كه ديده ها را از شگفتی قدرتش به حيرت آورده و انديشه های بلند را از شناخت ماهيت صفاتش باز داشته است و گواهی می دهم كه جز خدای يكتا خدایی نيست، شهادتی برخواسته از ايمان و يقين و اخلاص و اقرار درست. و گواهی می دهم كه محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) بنده و فرستاده اوست، خدا پيامبرش را هنگامی فرستاد كه نشانه های هدايت از ياد رفته و راههای دين ويران شده بود، او حق را آشكار و مردم را نصيحت فرمود، همه را به رستگاری هدايت و به ميانه روی فرمان داد. (درود خدا بر او و خاندانش باد.) 2⃣ خداشناسی 🔻 و بدانيد ای بندگان خدا! كه خداوند شما را بيهوده نيافريد و بی سرپرست رها نكرد، از ميزان نعمتش بر شما آگاه و اندازه نيكيهای خود بر شما را می داند، از خدا درخواست پيروزی و رستگاری كنيد، از او بخواهيد و عطای او را درخواست كنيد كه ميان او و شما پرده و مانعی نيست و دری بروی شما بسته نمی گردد. خدا در همه جا و در هر لحظه و هر زمان با انسان و پريان است، عطای فراوان از دارایی او نمی كاهد و بخشيدن در گنج او كاستی نياورد و درخواست كنندگان، سرمايه او را به پايان نرسانند و عطاشدگان، سرمايه او را پايان نمی دهند و كسی مانع احسان به ديگری نخواهد بود و آوازی او را از آواز ديگر باز ندارد و بخشش او مانع گرفتن نعمت ديگری نيست و خشم گرفتن او مانع رحمت نمی باشد و رحمتش او را از عذاب غافل نمی سازد، پنهان بودنش مانع آشكار بودنش نيست و آشكار شدنش او را از پنهان ماندن باز نمی دارد. نزديك و دور است، بلندمرتبه و نزديك است، آشكار پنهان و پنهان آشكار است، جزا دهنده همگان است و خود جزا داده نمی شود، پديده ها را با فكر و انديشه نيافريده و از آنان برای خستگی و زحمات كمكی نخواسته است. 3⃣ ياد آخرت 🔻ای بندگان خدا! شما را به پرهيزكاری سفارش می كنم كه عامل کنترل و مايه استواری شماست، پس به رشته های تقوا چنگ آويزيد و به حقيقت های آن پناه آوريد، تا شما را به سرمنزل آرامش و جايگاه های وسيع و پناهگاههای محكم و منزلگاههای پرعزّت برساند، « در روزی كه چشمها خيره می شود» و همه جا در نظر انسان تاريك و گله های شتر و مال و اموال فراوان فراموش می گردد. زيرا در صور اسرافيل می دمند كه قلبها از كار می افتد، زبانها باز می ايستد، كوههای بلند و سنگهای محكم فرو می ريزد و قسمتهای سخت آن نرم چون سرابی می ماند، كوهستانها با زمين هموار می گردد چنان كه نه پستی و نه بلندی موجود است، پس در آن هنگام نه شفاعت كننده ای است كه شفاعت كند و نه دوستی كه نفع رساند و نه پوزش خواستن سودی دارد. ┄═❁🍃❈🌹🍃🌹❈🍃❁═┄
doa-mojir.pdf
2.64M
📃 متن و ترجمه دعای مجیر pdf 👈 سفارش شده برای شب‌های ۱۳ و ۱۴ و ۱۵ ماه مبارک رمضان نشر حداکثری به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
💠 «دعای مجیر» «دعای مجیر» دعایی است رفیع الشأن مروی از حضرت رسول أعظم (ص) که جناب جبرئیل برای آن حضرت آورد در وقتی که در مقام ابراهیم (ع) مشغول به نماز بودند. کفعمی در «بلد الأمین» و «مصباح» این دعا را ذکر کرده و فرموده هر که این دعا را در أیّام البیض ماه رمضان (روز ۱۳و۱۴و۱۵) بخواند گناهانشان آمرزیده شود اگرچه به عدد دانه‌های باران و برگ درختان و ریگ بیابان باشد و برای شفای مریض و قضا دین و غنا و توانگری و رفع غم خواندن آن نافع است. نشر حداکثری به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌نسبت دین با اخلاق ➖ چرا ابوموسی اشعریِ با اخلاق، مورد لعنت امیرالمؤمنین(ع) قرار می گیرد؟! ➖ اخلاق، رشد حداقلی می‌دهد و دیگر هیچ! ➖ اگر اخلاق کافی بود، پیامبران ارسال نمی‌شدند.
📝هیچ دعایی را کوچک نشمارید، شاید استجابت در همان دعا باشد.بعد از هر نماز دست خود را بلند کن و حاجت از خدا بخواه. هر کس بعد از نماز یک دعا پیش خدا محل دارد که حاجت بگیرد، آن وقت بلند می شود و می رود. 💫تا نماز خود را خواندی بلند نشو و برو، تعقیبات بخوان، دعا بخوان. همانطور که بادبادک بدون دنباله بالا نمی رود، نماز هم بدون تعقیب بالا نمی رود. بعد از نماز حتما تعقیبات بخوان.بنشین درِ خانه ی خدا و گدایی من و حاجت بخواه. شاید همین امشب دعایت گرفت. ☄انسان باید در گدایی از خدا سماجت کند. خود خدا می فرماید:«اُدْعوُنی اَسْتَجِبْ لَکُمْ» شما بخوانید مرا، من دعایتان را مستجاب می کنم.
🌹شخصی محضرامیرالمومنین امام علی علیه السلام رسید ، عرض کرد من به علت مشغله زیاد نمی توانم همه دعاها را بخوانم ،چه کنم؟ ♦️ امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) فرمودند : من خلاصه ي همه ادعیه را به تو میگویم ،هر صبح که بخوانی گویی تمامي دعاها را خوانده ای ☀️ الحمدلله عَلی کُلِّ نِعمَه ☀️ و اَسئَلُ لله مِن کُلِّ خَیر ☀️ و اَستَغفِرُ الله مِن کُلِّ ذَنب ☀️ و اَعوذُ بِاللهِ مِن کُلِّ شَرّ 📚بحارالانوار:ج۹۱ ص۲۴۲
‍ 🌷 – قسمت آخر ✅ فصل نوزدهم 💥 دیگر فرصت حرف بیشتری نبود. چند نفر آمدند و صمدم را بردند. صمدی که عاشقش بودم. او را بردند و از من جدایش کردند. سنگ لحد را که گذاشتند و خاک‌ها را رویش ریختند، یک‌دفعه یخ کردم. آن پاره‌ی آتشی که از دیشب توی قلبم گر گرفته بود، خاموش شد. پاهایم بی‌حس شد. قلبم یخ کرد. امیدم ناامید شد. احساس کردم بین آن همه آدم، تنهای تنها هستم؛ بی‌یار و یاور، بی‌همدم و هم‌نفس. حس کردم یک‌دفعه پرت شدم توی یک دنیای دیگر، بین یک عده غریبه، بی‌تکیه‌گاه و بی‌اتکا. پشتم خالی شده بود. داشتم از یک بلندی می‌‌افتادم ته یک دره‌ی عمیق. 💥 کمی ‌‌بعد با پنج تا بچه‌ی قد و نیم‌قد نشسته بودم سر خاکش. باورم نمی‌شد صمد آن زیر باش؛ زیر یک خروار خاک. هر کاری کردم بگذارند کمی ‌‌کنارش بنشینم، نگذاشتند. دستم را گرفتند و سوار ماشین کردند. وقتی برگشتیم، خانه پر از مهمان بود. دوستانش می‌‌آمدند. از خاطراتشان با صمد می‌گفتند. هیچ‌کس را نمی‌دیدم. هیچ صدایی نمی‌شنیدم. 💥 باورم نمی‌شد صمد من آن کسی باشد که آنها می‌گفتند . دلم می‌خواست زودتر همه بروند. خانه خالی بشود. من بمانم و بچه‌ها. مهدی را بغل کنم. زهرا را ببوسم. موهای خدیجه را ببافم. معصومه را روی پاهایم بنشانم. در گوش سمیه لالایی بخوانم. بچه‌هایم را بو کنم. آن‌ها بوی صمد را می‌دادند. هر کدامشان نشانی از صمد توی صورتشان داشتند. همه رفتند. تنها شدم. تنها ماندم. تنها ماندیم. مهدیِ سه ساله مرد خانه‌ی ما شد. اما نه، صمد هم بود؛ هر لحظه، هر دقیقه. می‌دیدمش. بویش را حس می‌کردم. آن پیراهن قشنگی را که از مکه آورده بود، اتو کردم و به جا لباسی زدم؛ کنار لباس‌های خودمان. بچه‌ها که از بیرون می‌آمدند، دستی روی لباس بابایشان می‌کشیدند. پیراهن بابا را بو می‌کردند. می‌بوسیدند. بوی صمد همیشه بین لباس‌های ما پخش بود. صمد همیشه با ما بود. 💥 بچه‌ها صدایش را می‌شنیدند: « درس بخوانید. با هم مهربان باشید. مواظب مامان باشید. خدا را فراموش نکنید. » گاهی می‌آمد نزدیکِ نزدیک. در گوشم می‌گفت: « قدم! زود باش. بچه‌ها را زودتر بزرگ کن. سر و سامان بده. زود باش. چقدر طولش می‌دهی. باید زودتر از اینجا برویم. زود باش. فقط منتظر تو هستم. به جان خودت قدم، این‌بار تنهایی به بهشت هم نمی‌روم. زودباش. خیلی وقت است اینجا نشسته‌ام. منتظر توام. ببین بچه‌ها بزرگ شده‌اند. دستت را به من بده. بچه‌‌ها راهشان را بلدند. بیا جلوتر. دستت را بگذار توی دستم. تنهایی دیگر بس است. بقیه‌ی راه را باید با هم برویم . . .