eitaa logo
سفیران رمضان
1.9هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
2.5هزار ویدیو
83 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃⚡️🍃⚡️🍃⚡️🍃⚡️ ی مبارکه ی آل عمران آیه ۱۷ 💐بسم الله الرحمن الرحیم💐 👈الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ 👈[اینان‌] صابران و راستگویان و فرمانبران و انفاق كنندگان و استغفارگران در سحرگاهانند. 👌یکی از ویژگی یاران امام زمان ارواحناله الفداء استغفاردر سحرگاه هست. کانال سفیـــران زینبیــــون @safiranzenabiyoon ⚡️🍃⚡️🍃⚡️🍃⚡️🍃
#سلام_امام_مهربان_زمانم 🌷 در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی #اللهم_عجّل_لولیڪ_الفرج کانال سفیـــران زینبیــــون @safiranzenabiyoon
11.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ 👤 استاد #رائفی_پور « هدفت از زندگی چیه؟ » اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیّکَ الفَرَج کانال سفیـــران زینبیــــون @safiranzenabiyoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_73186086
بالاخره نرم افزار حر مدافع حرم ❤️ ساخته شد 😍 🍃شامل: خاطرات ؛ وصیت نامه، مستند ، و تصاویری از شهید
💝🕊💝🕊💝🕊💝 ۲۹ *═✧❁﷽❁✧═* وقتی به هوش آمدم, محمد حسین را دیدم😍 حدود هشت صبح 🌄بود واز شدت خستگی داشت وا می رفت. ناونفسی براش نمانده بود آن قدر گریه😭 کرده بود که چشمش شده بود مثل کاسه ی خون. هر چه بهش می گفتند: اینجا بخش زنان است و باید بروی بیرون 🚫به خرجش نمی رفت. اعصابش خرد بود وبا همه دعوا می کرد. سه نصف شب حرکت کرده بود. میگفت : ( نمیدونم چطور رسیدم به اینجا!) وقتی دکتر برگه ی ترخیص را امضا کرد, گفتم:( می خواهم ببینمش) باز اجازه ندادند❌ گقتند:( بچه رو بردن اتاق عمل , شما برین خونه و بعد بیاین ببینیدش) محمدحسین ومادرم بچه 👶را دیده بودند. روز چهارم پنجم رفتم بیمارستان دیدمش. هیچ فرقی با بچه های دیگر نداشت👌 طبیعی طبیعی فقط کمی ریز بود. دوکیلو ونیم وزن داشت و چشم های کوچک معصومانه اش باز بود. بخیه های روی شکمش را که دیدم دلم برایش سوخت😰 هنوز هیچ چیز نشده, رفته بود زیر تیغ جراحی. دوبار ریه اش را عمل کردند, جواب نداد. نمی توانست دو تا کار را هم زمان انجام بدهد. اینکه هم نفس بکشد وهم شیر بخورد😔 پرسنل بیمارستان می گفتند: ( تا ازش دل❤️ نکنی , این بچه نمی رود) دوباره پیشنهاد ها ونسخه هایشان مثل خوره افتاد😖 به جانم. با دستگاه زنده هست. اگه دستگاه روجدا کنی, بچه میمیره. رضایت بدین دستگاه رو جدا کنیم هم به نفع خودتونه هم به نفع بچه. اگه بمونه تا آخر عمر باید کپسول اکسیژن ببندید به کولش😐 وقتی می شد با دستگاه زنده بماند, چرا باید اجازه می دادیم جدا کنند😒 ۲۴ساعته اجازه ی ملاقات داشتیم‌. ولی نه من حال وروز خوبی داشتم ونه محمد حسین😢 هر دو مثل جنازه ای متحرک خودمان را به زور نگه می داشتیم‌ . نامنظم می رفتیم وبه بچه سر می زدیم. عجیب😳 بود برایم. یکی دو بار تا رسیدیم آن آی سی یو, مسئول بخش گفت: (به تو الهام میشه? همین الان بچه رو احیا کردیم!) ناگهان یکی از پرستارها گفت: ( این بچه آرومه ودرست قبل از رسیدن شما گریه اش 😭شروع میشه!) می گفت:( انگار بو می کشه که اومدین!) می خواست کارش را ول کند‌. روز به روز شکسته تر می شد. رفت کلی پرچم و کتیبه از هیئت آورد و خانه ی پدرم را سیاهی زد🏴 و شب وفات حضرت ام البنین(سلام الله علیها) مجلس گرفت. مهمانها که رفتند ,خودش دوباره نشست و به روضه خوانی , روضه حضرت علی اصغر( علیه السلام), روضه حضرت رباب(سلام الله علیها) خیلی صدقه دادیم و قربانی کردیم‌. همه طلاها 💫وسکه هایی را که در مراسم عقد وعروسی به من هدیه داده بودند, یکجا دادایم برای عتبات🕌 می گفتند: (نذر کنین. اگه خوب شد,بعد بدین.) قبول نکردم❌ محمدحسین گذاشت کف دستشان که معامله که نیست.) ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 کانال سفیـــران زینبیــــون @safiranzenabiyoon 💝🕊💝🕊💝🕊💝